داستان قبل از هر بازی حکایتی جدا از خود مسابقه دارد. زمانيكه دشمنان ديرين به مصاف هم مي روند، به طور حتم نفس کشیدن در فضا و حال و هواي آن چيز ديگري است. التهاب، هیجان و شوري كه كم كم بالا مي گيرد و با آغاز بازي تا پايان آن به اوج مي رسد. دقيقا مانند فيلمي دلهره آور.
حتي نوشیدنی ها و ساندویچ های بی پایان مزخرف در کافه های اطراف استادیوم طعم ديگري دارند. خلاصه آنكه وقايع بي اهميت و زودگذر نيز در روز مسابقه نظرها را جلب مي كند. اينبار دلايل زيادتري وجود داشت تا توجه آدمي را بيش از پيش جلب كند.
*منوي بازي شب دوشنبه حرف نداشت. دنبال کردن تظاهرات تماشاگران علیه مالکان آمریکایی نیز در منوی روز بود. چنانچه اتمسفر "فوتبال هتل" گری نویل بيزينس من در کناره اولدترافورد، در خيابان سر مت بازبی چيز ديگری بود. مكانی جديد براي يونايتدی ها و توريست ها که به پاتوق تبديل شده است.
*رسیدن اتوبوس های دو تیم، حمله معمول وهمیشگی یونایتدی ها حتی با حضور پلیس.به يك وَن با پنجره هاي تيره، درست يا غلط، با لعنت و نفرين به گليزرها حمله شد. *ورود تماشاگران کم لیورپولی به استادیوم با اسکورت پلیس. بالا رفتن از پله ها و اولین تصویر همیشه تکان دهنده چمن سبز. تمامي عمر، موي بدنم را بلند كرده است. دنياي ديگري است. گرم كردن دو تيم پيش از بازي مايه و بهانه مناسبي براي صحبت از تركيب دو تيم و البته نشانه گرفتن هر يك از بازيكنان از سوي تماشاگران، با كف زدن يا هو و اعتراض است.
*نشستن در میان هوادارانی که دائما اشعار هماهنگ خود را فریاد می کشند؛ از «جول گلیزر خواهد مرد» تا «بدذاتهای اسکاز» که اشاره به لیورپول و هواداران آنها دارد و صدها ترانه ای که برای تیم محبوب و بازیکنان می خوانند...
آنچه می خوانید گزارشی از این مسابقه است که طی تماشای بازی با چشمان تشنه خویش بعد از دوران طولاني كوويد براي اولين بار در ان هیاهو به طور ایستاده نظاره گر آن بودم. نشستن در طول بازی موقوف است، حتی برای پیرمردانی که به زحمت خود را از سر بالایی سنگین پله های استادیوم و سکوها بالا می کشند. مردان پيري با تكيه اي به عصا. نمونه تحسين برانگيز يك عمر هواداري. چه ها كه طي ساليان سال نديده اند. خوب و بد، تلخ و شيرين.
*مجازات تن هاخ ؛ دویدم و دویدم
آنچه با تماشای منچستر یونایتد در دیدار اخیر مقابل لیورپول چشمانم را گرفت، زحمت و دویدن بی امان همه تیم بعد از نمايش هاي ضعيف پي در پي در فصل گذشته و سپس در دو ديدار اول فصل و دو شكست پياپي بود.
زمانیکه اریک تن هاخ در دوی ۸.۶ مایلی که به عنوان تنبیه تمامی تیم انجام داده بود، همراهی کرد، ظاهرا الگویی شد برای بازیکنان که طی چند سال گذشته عملکرد بسیار ضعیفی داشته اند. سرمربی هلندی به بازیکنانش دستور داد تا یک روز پس از شکست شرم آور ۰-۴ مقابل برنتفورد در ۱۳ آگوست و در گرمای شدید تمرین اضافه ای انجام دهند؛ فقط بدوند، بدوند و بدوند.
در آن روز بازیکنان یونایتد خیلی خوشحال نبودند، اما اقدام غیرمعمولی تن هاخ و همراهی و دویدن با بازیکنان تاکیدی بر پیام او بود، از کادر مربیگری تا بقیه، همه مسئول هستند. تن هاخ تاکید کرده بود صحبت های زیادی در باره وظیفه بازیکنان یونایتد شده است، حالا زمان آن رسیده با تلاش و تعهد، سخت و محکم عمل کنیم و…."بجنگیم، همه با هم"
این روش او بود، مسئولیت مشترک، قبول و پذيرش آن. مردي كه خود را بخشی از تیم مي داند و معتقد است، مجازات برای یکایک مساوي است؛ حتی من! اگرچه برایش بسیار سخت بود تا به خط پايان برسد.
این تلنگر تحریک کننده، یونایتد متفاوتی ساخت، از راشفورد و سانچز، از همه تیم. دیگر کسی نگران مک گوایر یا رونالدوی بزرگ تک افتاده نبود. كسي كه بي محابا به محفل
Skysport در كناره زمين وارد شد تا با روي كين و گري نويل خوش و بش كند و "اسكاز" معروف، جيمي كرگر ليورپولي را ناديده بگيرد. اين تنها چيزي كه از او ديديم و شوتي به آسمان در ثانيه هاي آخر. رونالدو براي اولين بار در بد مخصمه اي گير افتاده است. خصوصا جاييكه مسي آرژانتيني هنوز شانس هاي زيادي با پاري سن ژرمن در تمامي جبهه ها دارد. بايد اعتراف كنم، معرفي كاسميرو درآغاز بازي شور بيشتري از ورود رونالدو در پايان بازي ايجاد كرد. منچستري ها همچنان به او احترام مي گذارند اما مي دانند دوران يونايتد با رونالدو به آخر خط رسيده است.
شك نكنيد.
این ۹۰ دقیقه را باید شروع "عصر تازه" برای یونایتد و تن هاخ به شمار آورد. ٩٠ دقيقه اي كه می تواند باشگاه را تغییر دهد. چنانچه ليورپول و كلوپ را. ليورپول با وجود مصدومين، سخت به چند بازيكن درجه يك نياز دارد. از مهلكه (ليگ برتر و اروپا) جانِ سالم به در بردن با مينلر و كاپيتان هندرسون كه مشخصا مردان ٩٠ دقيقه اي نيستند، دشوار خواهد بود. بايد گفت هر دو تيم راه دراز و سختي در پيش دارند، و هر دو مربي بهخوبي به اين امر واقف هستند.
*کینه یک شهر از گلیزرها
با شروع خوب و كوبنده يونايتد، هواداران همچنان از شورش و شعارعلیه مالکان آمریکایی دست برنمی داشتند، واين در حالي بود كه بعد از مدت ها شاهد هماهنگی و نظم، و عزم و جزم تيم خود بودند.
يونايتد در جبهه های مختلف برابر ليورپول بهتر عمل مي كرد، چيزي كه باعث شد لیورپول بعد از سه بازي همچنان در جستجوي اولین پیروزی خود در ليگ بماند. يونايتد نه تنها از نظر تاكتيكي و فني بهتر بود بلكه با دویدن مضاعف اجازه بازي به ليورپول را نمي داد. اين همان نیاز نهایی است كه پيش از اين در باره آن صحبت كرده بودم. حالا می فهمیم چرا تن هاخ پس از شکست برابر برنتفورد، آنچه را که باید، محور اصلي تیم خود قرار داد. دویدن، تلاش بی شائبه و آماده برای تکل های بی حد و اندازه در همه جاي زمين. البته در پايان نيمه اول و در ۹ دقیقه باقی مانده وقتي ليورپول به گل رسید، قلب هاي يونايتدي ها در دهان میزد.
اشاره افراد كناري و تكرار جمله
"از اينها همه چي برمياد" نشان آن بود. با این حال يونايتد با ٣ امتياز بازي را پايان داد و یاران تن هاخ بالاخره آنچه که او میخواست به نمایش گذاردند، با خشم، جدیت و پرس و واکنش به هر نقطه ای که توپ حرکت می کرد هجوم مي بردند، آنها لیورپول را حسابي تكان دادند و تصوير و نقشه اي را برای بقیه فصل ترسیم کردند. اين تنها راه رهايي یونایتد بود و هست تا از منجلاب خارج شود و چه چيز شيرين تر از پيروزي در برابر دشمن هميشگي.
همه بازيكنان از لیساندرو مارتینز در عقب تا راشفورد در جلو بهتر از هميشه بودند.
نمايش خط دفاعي يونايتد با جان و دل همراه بود. به ویژه خرید جدید لیساندرو مارتینز. در عين جثه کوچک، بزرگ بازی کرد، نمایشنامه را به خوبی خواند و چند دفاع خوب برابر حملات ليورپول ساخت و راشفورد بارقه اي از پتانسيلي را به رخ كشيد كه هميشه داشته است.
*اتحاد تیمی عامل سرمستی اولدترافورد
در طول این بازی بوي باروت به مشام مي رسيد و حال و هوای انقلابی در داخل و خارج از اولدترافورد موج مي زد. فراتر از دیوارهای استادیوم هزاران نفر علیه رژیم خانواده گلیزر راهپیمایی کردند، و اين در حالی بود كه تن هاخ یازده نفر را در داخل استاديوم به زمين فرستاد تا حس و حال تماشاگران يونايتد را منعكس كند. همه اين وقايع بدون حضور کریستیانو رونالدو، کاپیتان هری مگوایر، لوک شاو و فرد در جلوي چشمان همه به وقوع پيوست. اين واکنشی به شروع بسیار وحشتناک و بد فصل بود. در اين روز اولدترافورد در اوج سرمستي بود. بدون هيچ تعارفي شب يونايتد بود. متحد در تمامي سطوح. بازيكنان و تماشاگران. در اين اوضاع در جناح غربي پايين استاديوم صداي ليورپولي ها با نمايشي بد خاموش شده بود، و طرفداران يونايتد از هر فرصتي لطف و مهمان نوازي خود را بدون هيچ پروايي نسبت به آنها ابراز مي كردند. آوازهايي كه ترجمه اش در اينجا غير ممكن است.
از لحظه شروع این مسابقه، تغيير كاراكتر قابل مشاهده و احساس بود. هواداران همچنان عليه گليزرها آواز میخواندند، اما برایشان سخت بود تا روی نفرت خود متمرکز بمانند، چرا كه بعد از مدت ها ناگهان تيمي در زمين داشتند که ارزش تشویق دوباره را داشت. سال گذشته، یونایتد در هر دو ديدار مقابل ليورپول با دو نمايش ضعيف حقيقتا نابود شده بود. ٩-٠ در مجموع.
*دیگر به رونالدو برنمیگردند؟
بالاخره تن هاخ آهنگ و ريتم و ملودي مناسبي از بازیکنانش دریافت کرد. این بهترین بازی آنها بود، نه فقط در این فصل، بلکه برای ماه های زیادی از پایان فصل گذشته. در اين مدت یونایتد طوری حرکت کرد گويي مقصد و منظوري ندارد.
کمترین چیزی که تماشاگران و هواداران از یونایتد انتظار داشتند همين بود تا در دیدار برابر لیورپول برخيزند، ايستاده مبارزه كنند و این کار را هم کردند. آنها به تیم یورگن کلوپ فرصتی برای كنترل توپ و ديكته بازي ندادند. لیورپول متلاطم شده بود، خط مياني قافيه را باخته بود و مهاجمان به سختی می توانستند توپ را لمس کنند. در اين ديدار، يونايتد الكساندر ارنولد را نشانه گرفته بود، محدودیت های دفاعی او را كه در نيمه اول بسيار مشهود بود. سرعت مهاجمان یونایتد، به ویژه آنتونی الانگا ضعف او را آشكار مي كرد. تماشاي دفاع راست فوق العاده و محبوبم اصلا لذتبخش نبود. گاهي بايد پذيرفت، چنانچه طرفداران متعصب و بي منطق رونالدو بايد بپذيرند، يونايتد بدون رونالدو و مك گواير بهتر بود، اگرچه شرم آور است نام اين دو بازيكن را در كنار هم قرار داد. تن هاخ ممکن است از روي اجبار تن به این تغییرات داده باشد، اما پس از اجراي آن، باید شجاعت حفظ آن را داشته باشد و به عقب باز نگردد. اين حقيقتا مي تواند آغاز او باشد، شانس او.
و بازگشت يونايتد طي سال هاي نه چندان دور آينده.
چنانچه براي كلوپ؛ استفاده بازيكنان جوان تيم بايد ادامه پيدا كند، پيرمردان براي دقايق پاياني به كار مي آيند نه برابر يونايتد زخمي و گرسنه. خشم و جر و بحث نادر و كمياب ميلنر با فن دايك پس از گل اول يونايتد، خلاصه شب تلخ و هشداردهنده اي براي ليورپول بود.
*پارتی خالص به جای نفرت پراکنی!
در پایان پيروزي انقدر شيرين بود تا جشن و پارتي خالص، جايگزين شعارهاي ضد گلیزرها و ضد ليورپول در قبل و طول بازي شود.
هواداران يونايتد ممکن است از مالکان متنفر باشند، اما در آن شب بارديگر از نزديك شاهد بودم تا چه حد از لیورپول و اِسكازها متنفرند، و بعد از گذشت چهار سال این فرصتی نادر برای نشان دادن این موضوع بود، بدون ترس, بدون واهمه، از ته دل.
تحمل آن شعارها ساده نبود. برخلاف آنچه به آن باور دارم، تنهاتر از هميشه بودم، شايد دلخوشي من تنها شادي دختر سينه چاك يونايتديام بود!
در حال حاضر فشار زياد چند هفته گذشته تا حدي كاهش يافته، و ابرهاي اولدترافورد تا حدي كنار رفته است. با دويدن و تلاش و جنگندگي بي آنكه فوق العاده باشند، ماموريت خود را بهخوبي خاتمه دادند.
اينك به شكلي ناباوارنه توجه همه به ليورپول، نايب قهرمان ليگ برتر و ليگ قهرمانان معطوف شده است. اگر يونايتد به این ترتیب ادامه دهد ابرها كاملا از اولدترافورد خواهند رفت و بازبي و فرگوسن لبخند دو باره اي خواهند زد.
اينبار نوبت كلوپ است و ليورپول، پيش از انكه دير شود، بايد بار ديگر غرور و تعصب شنكلي و پيسلي را به سرعت جان دهند تا اواي
"هرگز تنها گام نخواهي زد" تمامي شمال را در برگيرد، تمامي انگلستان را، تمامي بريتانيا را، تمامي اروپا را.
…
البته امشب ترجيح دادم تنها قدم بزنم، انقدر طولاني كه پاهايم تاول زده بود…
اميرحسين صدر
٢٣ اگوست ٢٠٢٢
منچستر