به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۲۱:۲۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۲ ساعت ۰۹:۲۲
کد مطلب : ۳۶۰۰۱۷

حلقه‌های اعتماد در هم شکسته شده است

حلقه‌های اعتماد در هم شکسته شده است
 گروه سیاسی:مرگ تلخ «مهسا امینی» با واکنش‌های زیادی مواجه شد، از انتقاد به عملکرد پلیس گرفته تا سیاست‌های مواجهه با مسأله حجاب، اما به عقیده کارشناسان یکی از آسیب‌های حوادث اخیر لطمه دیدن اعتماد مردم است. دیوار اعتمادی که اگرچه خشت به خشت چیده می‌شود اما می‌تواند بلافاصله فرو بریزد. مصطفی آبروشن، جامعه‌شناس در گفتگو با  خبرآنلاین می‌گوید: «یکی از مولفه‌های سرمایه اجتماعی در جوامع نظام‌مند، اعتماد متقابل مردم و حکومت است، زیرا این اعتماد بستر همکاری‌های دولت و ملت را شکل می‌دهد، بنظر می‌رسد مرگ مهسا امینی حلقه‌های اعتماد اجتماعی را در هم شکسته است.»
مهمترین بخش‌های این گفت‌و‌گو را در ادامه بخوانید:

*وقتی در یک جامعه اعتماد اجتماعی که یکی از شاخصه‌های سرمایه اجتماعی است کم رنگ شود هر رویدادی که احساسات و وجدان جمعی را جریحه‌دار کند؛ بالقوه می‌تواند عامل جنبش‌های اجتماعی غیرقابل کنترل شود. به‌طور مثال در تونس خودسوزی یک دست فروش بهانه‌ای برای حادث شدن حوادث در آن کشور شد این بدین معناست که حکومت بایستی مطالبات بحق مردم را نمایندگی کند نه اینکه بخواهد مطلوبیت‌های‌شان را مهندسی کند.»

*حوادث احتمالی در حین بازداشت و دستگیری یک پدیده‌ی نوظهور در فرایند پلیسی نیست اما متاسفانه آنچه که حاکمیت به آن دقت نمی‌کند این واقعیت تلخ است که آستانه تحمل مردم به‌شدت کاهش پیدا کرده است این بدین معناست که تحریک احساسات مردم در شرایطی که خشم پنهان از عملکرد مسئولان زیاد شده، هزینه‌های فراوانی برای نظام سیاسی دارد. زیرا عقلانیت در صحنه خیابان حاکم نیست.

*اعتماد ریشه در انتظاراتی دارد که مردم نسبت به حاکمیت دارند اگر به انتظاراتی که از مسئولان در ذهن شهروندان شکل گرفته پاسخ شایسته و متقاعد کننده‌ای داده نشود یا اگر مردم احساس کنند که نهادهای اقتصادی- اجتماعی افکار و انتظارات عمومی را نمایندگی نمی‌کنند، ما شاهد بی‌اعتمادی مردم نسبت به حاکمیت خواهیم بود، لذا اعتماد اجتماعی مفهومی دستوری نیست که ما بخواهیم با نگاه پلیسی در جامعه محقق کنیم.

*وقتی در جامعه‌ای زمینه رشد و شکوفایی جوانان محقق نشود آنان امید به آینده روشن را از دست می‌دهند، این به معنای از بین رفتن اعتماد اجتماعی است، وقتی رفتار پلیس با شهروندان به‌شکل احترام آمیز تعریف نشده باشد، به‌طوریکه شاهد خشونت ورزی پلیس نسبت به زنان و دختران جامعه بوده‌ایم نتیجه آن این می‌شود که بی‌اعتمادی باعث خشم خود جوش مردم شده و خودروی پلیس را واژگون می‌کنند، زمانی‌که بنده به‌عنوان یک جامعه شناس با نقدی دلسوزانه از وضعیت موجو به سیاه نمایی متهم می‌شوم چگونه می‌توان این اعتماد از دست رفته را بازسازی کرد؟ در واقع این واقعیت‌های تلخ کدهایی است که ما را بایستی به تفکر وا دارد زیرا آخرین حلقه‌های اعتماد اجتماعی درحال گسستن است.

*باید گفت نهادهای اجتماعی در جوامع انسانی با این هدف مشخص تشکیل می‌شوند که به نیازهای شهروندان‌شان پاسخ مثبت و متقاعد کننده‌ای بدهند، در واقع افکار، اندیشه و مطلوبیت‌های اجتماعی در قالب ساختارهای اجتماعی پاسخگوی نیازهای مردم است اما بر عکس در جامعه ما حاکمیت سیاسی به تشکیل نهادهایی همچون گشت ارشاد می‌پردازد که مطلوبیت‌های شهروندانش را با دستگیری سرکوب کند که متاسفانه این رفتارهای خشن با اصل دموکراتیک بودن نظام سیاسی در تضاد است.

*ما نمی‌توانیم بخش بزرگی از زنان و دختران جامعه را بخاطر پوشش متفاوت، مجرم تلقی کرده و مورد تعقیب و مجازات پلیسی قرار دهیم. جرم انگاری امور فرهنگی و در همین راستا ورود پلیس به مقوله‌های اخلاقی اشتباه فاحشی بوده و پذیرفتنی نیست زیرا نه تنها به اقتدار اجتماعی پلیس صدمه وارد می‌کند بلکه نظم دستوری در حوزه‌های فرهنگی به گسترش بی‌نظمی و نافرمانی‌های مدنی منجر خواهد شد.

*بنظر می‌رسد ریشه اعتراضات اخیر ناشی از بی‌اعتمادی و بحران مدیریت در جامعه است و درمان آن، رجوع به شایسته‌سالاری، تخصص‌گرایی و تکیه بر علم و عقلانیت در مدیریت نهادهای اجتماعی است، زیرا با نگاه به روند رو به رشد فقر،بیکاری اعتیاد،طلاق، خودکشی و دیگر انحرافات اخلاقی اسفبار، به ریشه‌های بی‌اعتمادی اجتماعی پی خواهیم برد.



 
برچسب ها: مهسا امینی
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها