هرمدرسه ای، اگر مشاوران خوبی داشته باشد، دانش آموزانش پیشرفت می کنند هم در درس (که ناگهان از ششم ابتدایی به شریف نزول اجلال می فرمایند) و هم در هنرهای مختلف از جمله خطابه و سخنرانی که دیگر دموستنس و بوسوئه و... باید پیششان لُنگ بیندازند (399588)
راه پیشرفت معکوس در این چهاردهه همیشه باز و امکاناتش فراهم بوده: خس و خاشاک، بزغاله، گوساله، اوباش و اراذل، تفاله، زباله، کف روی آب، مگس و...
اگر به جای مدرک ششم ابتدایی دکترا داشتند، قطعاً به ما می "خرمگس معرکه" لقب می دادند! (399586)
یکی بر سر شاخ، بُن می بُرید
خداوندِ بُستان، نظر کرد و دید
بگفتا که این مرد بد می کند
نه با من که با نَفسِ خود می کند
چه نیکی طمع دارد آن بیصفا
که باشد دعای بدش در قفا؟
گمانش خطا بود و تدبیر، سست
که در عدل بود آنچه در ظلم جست
نصیحت بجای است اگر بشنوی
ضعیفان میفکن به کتف قوی
مکن! پنجه از ناتوانان بدار
اگر بفکنندت، شَوی شرمسار
که زشت است در چشم آزادگان
بیفتادن از دستِ افتادگان
به دنبالۀ راستان، کج مرو
وگر راست خواهی، ز سعدی شنو
بوستان_سعدی (399599)
به جز دسته گلی که ایشان در سال 67 به آب دادند ظاهراً در سال 98 نیز امر فرموده اند جسد 120 نفر از عزیزان مردم به صورت تحت الحفظ و مخفیانه دفن شود. (399548)
بنده در مقطع دکتری همین دانشگاه درس می خوانم و دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد را هم در شریف گذرانده ام. حتی یک نفر از دانشجویان و استادان معترض شریف در این جمع نیست.
دانشجویان طیف مقابل معترضان هم آنقدر اندک اند که به زحمت می توان دو ردیف اول را با آنان پر کرد!
معلوم نیست این ها را از کجا آورده و به جای دانشجو و استاد شریف پای نطق غرّا و جذاب استاد رئیسی نشانده اند؟ (399585)
شک ندارم این مردِ آینده دار، همت به خرج داده، وقت صرف کرده و قبل از این نطق محشر، چندسخنرانی از دکتر شریعتی و چند سخنرانی هم از دکتر بهشتی را با دقت گوش داده و تمرین کرده تا بتواند سبک، لحن، تُن صدا، اوج و فرودها و سرعت و وقفه های آن دو بزرگوار را در نطق هایشان الگوی خود قرار داده و عیناً رعایت کند.
فقط نمی دانم که چرا حضّار در چنین مجلس معنوی و روحانی، برای افاضات ایشان دست می زنند؟! مگر نباید صلوات بفرستند و سه بار تکبیر بگویند؟! نکند به گوشۀ قبای عدّه ای بر بخورد؟ (399593)
چون ذکر شرّ "مگس" شد، این شعر استاد سخن، سعدی را هم به سخنران گرامی یادآوری می کنیم:
این دغل دوستان که میبینی
مگسان اند گرد شیرینی
تا که شیرینی است مینوشند
همچو زنبور بر تو میجوشند
باز وقتی که ده خراب شود
کیسه چون کاسهٔ رَباب شود،
ترک صحبت کنند و دلداری
معرفت خود نبود، پنداری
بار دیگر که بخت باز آید
کامرانی ز در فراز آید،
دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست
راست خواهی سگان بازارند
کاستخوان از تو دوستر دارند
کیسه: جیب - رَباب: ساز موسیقی - دوغبا: آش دوغ - دوستر: دوست تر (399596)
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب، تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
از ادب پرنور گشته این فلک
وز ادب، معصوم و پاک آمد ملک (399603)