گروه جامعه: سوگ جمعی عبارتیست که شاید این روزها در کشور زیاد شنیده باشید. هنگامیکه گروهی از مردم جامعه یا یک خانواده و یا بخشی از مردم دچار رخداد ناخوشایندی میشوند میگوییم آنها دچار سوگ جمعی شدهاند یعنی همه آنها دردی مشترک را تجربه میکنند دردی که همه آنها را به سوگ نشانده و اندوهگین کرده است.
در دنیا سوگ جمعی کم نبوده است؛ از انواع بیماریها و سقوط هواپیما تا بهوجودآمدن جنگ و مانند آن همه زمینههایی را برای سوگ جمعی فراهم کرده است. تمامی این رخدادهای ناخوشایند جمع زیادی از مردم هر جامعه را اندوهگین میکند بهگونهای که همه را در یک سوگ جمعی سهیم میکند.
در این مطلب میخواهیم از سوگ جمعی و نظر روانشناسان در جوامع گوناگون و راههای آرام کردن افراد در این وضعیت بگوییم، چیزی که به نظر میرسد مهمترین موضوع برای این روزهاست. با ما همراه باشید.شاید بسیاری از شما یکی از عزیزانتان را از دست داده باشید باید بگوییم این تجربه تا هنگامی که برایتان رخ ندهد نمیتوانید درد عظیم آن را حس کنید و با تاروپود وجودتان درکش کنید. این موضوع هم هیچ ارتباطی به اینکه اهل کدام کشور و قوم و مذهب هستید ندارد؛ از دستدادن عزیزان اندوهیست که همواره درون انسان باقی میماند و با هر نشانهای مانند آتش زیرخاکستر خود را نشان میدهد آن هم به بدتری و غمانگیزانهترین شکل ممکن.
همدردی در ذات انسان است
انسان اگر با درد دیگری به واکنش درنیاید باید به درونش شک کند چرا که نوزاد از بدو زاده شدن به گریه کردن همنوع خود واکنش میدهد و اگر متوجه گریه نوزاد دیگری شود او هم گریه میکند.ظرفیت همدلی بخشی از انسانیت است ظرفیتی که سبب میشود ما درد دیگری را هرچه بیشتر ببینیم و درک کنیم و به آن واکنش نشان دهیم. ظرفیت همدلی یعنی توانایی دیدن دنیا از زاویه دید آدمی که متفاوت و متمایز از ماست و لزوما شبیه ما فکر یا رفتار نمیکند. بهگفته روانشناسان اگر انسانی نسبت به درد دیگری بیتفاوت است باید این موضوع را درون خود جدی بگیرد.
نیکولا رونی که جریان سوگ جمعی را در طول همهگیری کووید ۱۹ رهبری کرد، مفهوم سوگ جمعی و سوگواری را در سالهای اخیر بررسی میکند. وقتی اتفاقی رخ میدهد که ابعاد اجتماعی وسیعی دارد، نظر دادن درباره آن برای روانشناسان کار دشواری است. اگرچه شاخههایی از روانشناسی روی اجتماع و گروه متمرکز میشود، اما در بعد سلامت روان، گاهی ما تمرکز عمدهمان را به دنیای درونی آدمها و ابعاد فردی محدود میکنیم.
غم و اندوه واکنش طبیعی انسان
باور روانشناسان این است که اندوه و این حس برای تمام مردم دنیا یکسان و یک شکل است. این یک واکنش طبیعی به از دست دادن است و چیزی است که همه ما در طول زندگی خود تجربه خواهیم کرد. با این حال، در حالی که برخی تجربیات و واکنشهای مشابه به از دست دادن وجود دارد، غم و اندوه مختص همه ماست. رابطه ما با متوفی، معنای از دست دادن آنها و تأثیر آن بر زندگی میزان غم و سوگواری ما را تعیین میکند.
تجربه احساسات گوناگون
آنگونهکه پژوهشگران میگویند هر کس براساس شخصیت و تجربه زیست خود ممکن است در سوگ جمعی احساسات گوناگون و متفاوتی را تجربه کند. ممکن است خشم نخستین حسی باشد که به سراغمان میآید یا شاید تنفر حسی باشد که آن را با تمام وجود حس میکنیم چیزی که برروی رفتارمان تاثیر مستقیم دارد. اندوه حسیست که برای همه در این موقعیت وجود دارد و حس همدلی را در همه بیدار میکند. حسی که هر کس به روش خود انجام میدهد ممکن است کسی اشک بریزد و دیگری خود را جای خانواده فرد از دست رفته بگذارد و سکوت کند. نکته مهم این است که در این بخش باید بتوانیم پس از سوگواری از این مرحله عبور کنیم.
مرگ و جامعه
مرگ و پذیرش آن از سوی اطرافیان اصلا آسان نیست و انسان هرگز نتوانسته است با این پدیده کنار بیاید بنابراین به هنگام وقوع آن دچار سوگی شگرف میشود سوگی که تاروپود جانش را میسوزاند.کیت وودتورپ، مدیر مرکز مرگ و جامعه در دانشگاه باث، میگوید: سوگواری سبب میشود تا انسان راحتتر با غم کنار بیاید و بتواند غم از دست دادن را در ذهن خود تصور کند.
همدلی چیست؟
آیا معنی همدلی این است که با دیگری اشک بریزید؟ خیر. ما باید بتوانیم شیوههای درست همدلی را بیاموزیم و آن را به کار گیریم. همدلی به این معنیست که شما از ژرفای وجودتان اندوهگین باشید و آن را با هر آنچه دارید نشان دهید. ممکن است این همدلی در موقعیت اشک باشد و در موقعیتی دیگر رفتار و بیانات و حتی سکوت شما.هریک از ما در سوگ جمعی با تجارب و احساسات شخصی خود وارد میشویم بنابراین باید تفاوتها را پذیرفت و به آن ارج نهاد. مهم این است که همه یک اندوه مشترک دارند که برای آن دور هم جمع شدهاند بنابراین ارتباط اینگونه و برای موضوعی غمانگیز، اما مشترک شکل گرفته است که افراد میتوانند با تجارب شخصی خود و در کنار هم بدون پیشداوری به آرامش برسند.
سخن پایانی
همانگونهکه اشاره کردیم با اینکه اندوه را میتوان جمعی بیان کرد، اما بههرروی این موضوع یک تجربه دهشتناک شخصیست. برخی در این موقعیت میخواهند تنها باشند و برخی دیگر مانند رویداد سقوط هواپیمای اوکراینی با پیوستن به جمعیت و نثار گل و روشن کردن شمع میخواهند خود را خالی کنند و درعینحال به بازماندگان شدت اندوه و احترام خود را نشان دهند. بههرروی باید پذیرفت انسانها با هم متفاوتند و راهکارهای انتخابی آنها هم با هم تفاوت دارد بنابراین هر دو شیوه احترامبرانگیز است.