گروه فرهنگی: محمد امینی، مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، ۲۴ مهر در کالیفرنیای آمریکا درگذشت.
محمد امینی سال ۱۳۳۰ در خانوادهای که فرهنگ و سیاست بیتالغزل آن بود، چشم به جهان گشود. پدرش، نصرتالله امینی، در آن زمان ۳۶ سال داشت و یکی از کوشندگان جدی احیای حقوق اساسی مردم ایران بود. نصرتالله امینی دانشآموخته حقوق بود و ابتدا در مدرسه حقوق زیر نظر علامه دهخدا تحصیلاتش را تمام کرد و بعدها در دادگستری سمتهای مختلف مهمی را عهدهدار شد.
او به دکتر محمد مصدق دلبستگی ویژهای داشت و در دوره نخستوزیری او، رئیس بازرسی نخستوزیری شد. نصرتالله امینی پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ شهردار تهران شد و پس از ۲۸ مرداد نیز وکیل خصوصی مصدق بود. او پس از انقلاب، استاندار فارس شد و دفاعش در برابر هجمه برخی محتسبمزاجان برای تخریب تخت جمشید، هنوز در خاطرهها مانده است. همچنان که نامه استعفایش ... در فروردین ۱۳۵۸ ماندگار شد. محمد امینی در سایه چنین پدری رشد کرد و شاید بخشی از توجه او به گرههای تاریخ معاصر همانند کتاب تحلیلی او درباره فداییان اسلام برخاسته از چنین پیشزمینه تربیتی-فرهنگی باشد. عکسی از دوران کودکی محمد و پدرش در کنار دکتر مصدق نشاندهنده عشق و علاقه او به مصدق است. امینی در سالهای پیش از انقلاب، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و به گروههای چپ مائویستی جذب شد اما در دوران انقلاب و پس از آن، به دیدگاههای شاهپور بختیار علاقهمند شد و پس از آن، بیشتر عمرش را در آمریکا برای پژوهش و تحقیق در تاریخ معاصر ایران صرف کرد.
درگذشت محمد امینی، مورخ و پژوهشگر نامآشنای تاریخ معاصر ایران، برای اهل فرهنگ، تاریخ و اندیشه خبری غمانگیز است؛ اگرچه او به پاس تمام پژوهشها و فعالیتهای علمیاش که در قالب کتاب و مقاله منتشر شدهاند، در خاطره جمعی همه علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ ایران معاصر زنده خواهد ماند. مقاله او درباره حجاب که در سال ۱۳۸۸ و در کوران جنبش سبز نوشته شد، هنوز در یادها مانده است. به خصوص آن بخشی از مقاله که نوشت: «داوری من این است که حجاب اجباری چشم اسفندیار دولت دینی و ..... نماد چیرگی دولت در خصوصیترین بخشهای زندگی مردم است و ستیز با آن، در کانون گفتمان آزادی در ایران جای دارد. باور من این است که در این دوران نمیتوان هواخواه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر بود و آشکارا در برابر پرده کشیدن اجباری بر سر و تن زن ایرانی ایستادگی نکرد و چنین رفتار...ی را دشمنی با بنیادیترین حقوق انسانی به شمار نیاورد.» (بخش اول مقاله/جستاری پیرامون حجاب- ۷ بهمن ۱۳۸۸-نشریه اینترنتی سکولاریسم نو)
این پیشبینی مربوط به ۱۳ سال قبل است؛ سالی که حجاب اجباری مسئله اصلی جریانهای منتقد، مخالف و حتی برانداز نبود و به تعبیر دقیقتر، گفتمانی در این موضوع و پیرامون آن شکل نگرفته بود؛ یعنی زمانی که نسل امروزی داعیهدار زندگی متفاوت از گفتمان رسمی که چنین به خشم و خروش آمدهاند، یا در کودکستان بودند یا اصلا به دنیا نیامده بودند.
امینی در این مقاله بلند، به مهمترین تحولات مرتبط با آزادی زنان و با تمرکز بر حجاب نگاهی گذرا با رویکردی انتقادی میاندازد و میتوان گفت در نگارش آن، پژوهش یا گفتهای از روشنفکران و نویسندگان دو سده گذشته در کتابها و اسناد تاریخی نبوده است که از دیده تیزبین او پنهان مانده باشد؛ از روایت فتحعلی آخوندزاده، طاهره قرهالعین، همسر میرزا تقیخان امیرکبیر (عزتالدوله)، بیبیخانم استرآبادی، علویه خانم (همسر میرزا حسن رشدیه)، طوبی رشدیه و بعدها شهناز آزاد (دو دختر رشدیه) که دومی سردبیر نشریه «نامه بانوان» بود گرفته تا محترم اسکندری، فخرعظمی ارغون (مادر سیمین بهبهانی)، مستوره افشار و زنانی که یکی دو دهه پیش از کشف حجاب رضاشاهی به این کار دست یازیده بودند و... او در این مقاله، به زنانی که در دوره رضا شاه درباره حجاب و بیحجابی و نیز حقوق طبیعی دیگر زنان سخن گفتند، نیز اشاره میکند. این مقاله دو بخشی تا همان سال که کشف حجاب رضاشاهی شروع میشود (۱۳۱۴)، ادامه مییابد؛ اما به نظر میرسد امینی قصد داشت آن را به صورت کتاب درآورد و مشخص نیست که آیا بقیه بخشهای این مقاله منتشر شده است یا نه؟
اما نکته مهم این مقاله همانا تحلیل یک مورخ تاریخ معاصر ایران است که با سرک کشیدن به پستوهای تاریخ و کندوکاو در اسناد و خاطرات، تنها به روایت صرف آن دوران بسنده نمیکند؛ بلکه آن کوششها را دستمایهای برای امروز قرار میدهد و لذا مقالهاش را با وضعیت حجاب در امروز و یکی دو دهه قبل (زمان نگارش مقاله) شروع میکند و سپس به گذشته میرود تا مخاطب کنجکاو را با زیروبمهای این تحول اجتماعی آشنا کند.
بازخوانی آثار کسروی در سه کتاب مهم
برجستهترین آثار محمد امینی را باید در نگاه انتقادی و رویکردش به آثار احمد کسروی جستوجو کرد. به تعبیری دقیقتر، او حاصل سالها مطالعه در تاریخ معاصر ایران را در این دید که به سراغ چهرهای برود که آثارش بهرغم معروفیت، آنچنان که باید دقیق و عمیق خوانده نشدند. نوع پرداخت او به این آثار نیز جالب است؛ به این معنا که کتابی مجزا ننوشت؛ بلکه به نقد و حاشیهنویسی بر همان آثار پرداخت تا ضمن ارائه اصل اثر، رویکرد نقادانه و تحلیلی خود را نیز پیش چشم مخاطبان نهد. او ابتدا «زندگی و زمانه احمد کسروی» را که با توجه به سه کتاب «زندگانی من»، «۱۰ سال در عدلیه» و «چرا از عدلیه بیرون آمدم» نوشت. سپس به سراغ دو کتاب «شیعیگری» و «صوفیگری» او رفت و این دو اثر را نیز با رویکرد انتقادی و پانوشتها و افزودههایی خواندنی منتشر کرد. جدا از این، عمده فعالیتهای امینی را باید در مقالهها و جستارهایی جستوجو کرد که به تناسب رخدادهای سیاسی روز ولی با رویکردی تاریخی به رشته تحریر درآمدند.
آثار منتشرنشده او چه میشوند؟
از ویژگیهای مهم امینی همانا حضور در سپهر فعالیتهای روزمره بود؛ به نحوی که با رویکردی تحلیلی تاریخی، درباره برخی از مهمترین تحولات مرتبط با ایران یا تحولات بینالمللی مطلب و تحلیل ارائه میداد. این حضور پررنگ که در چند دهه گذشته استمراری شگفت داشت، در مکانها و رسانههای مختلف تحت عنوان «یک کلمه» (برگرفته از کتاب یوسفخان مستشارالدوله) برگزار میشد؛ چه در تلویزیون اندیشه و چه بعدها در گفتوگوهایی با حسین مهری و نیز دیگر رسانهها. نگاهی گذرا به موضوعهایی که او در همین یک سال اخیر در کانال تلگرام خود با عنوان «یک کلمه با محمد امینی» در قالب فایلهای صوتی یا تصویری انتشار داد، از حجم بالای فعالیت او خبر میدهد. از مطالبی مرتبط با تاریخ معاصر گرفته تا تحلیل وقایع مرتبط با جنگ اوکراین و نگاه انتقادی به جریانهای روشنفکری دینی تا تحلیلی درباره فدرالیسم و حتی تاریخچه پرچم شیر و خورشید که نتیجه تصمیم مجلس مشروطه بود؛ یا دهها نشست با موضوع تاریخ ایران مدرن که همه آنها در کانال تلگرام او در دسترساند.
جلسات او ساعت ۹ جمعه شبها به وقت ایران به صورت هفتگی در کلابهاوس هم برگزار میشدند. او را میتوان مورخی نامید که بیشتر بر گفتار به مثابه یک رسانه تاکید داشت تا نوشتار؛ لذا بهزعم آنکه گفتارهایش سرشار از اشاره به اسناد و نقلقولهای تاریخی بودند، برخی از آنها منتشر نشدند.
محمد امینی پژوهشگری نکتهیاب بود و رویکردهای پژوهشی خود را بر بناهایی استوار میکرد که به نوعی مسائل امروزی نیز در آنها نمود و بروز داشته باشند. اگر به سراغ نقد و بررسی اثری میرفت یا بر کتابی از احمد کسروی تمرکز میکرد، میدید که آن مسئله همچنان چالش و مبتلابه امروز ایرانیان است. اگر در نقد کتابی از میرفطروس درباره ۲۸ مرداد و دکتر محمد مصدق مینوشت و آن نقد خود کتابی بالای ۶۰۰ صفحه میشد، به ناآگاهی گروهی از ایرانیان تاسف میخورد و میخواست بر تاریکیهای مباحثی که این سالها بهغلط به گفتمانی تازه در بررسی تاریخ آن دوره تبدیل شدند، نوری تازه افکند یا برای نمونه، وقتی به سراغ کتاب «صوفیگری» کسروی رفت، بر نقش این جنبش اجتماعی تاریخی در تاروپود برخی اندیشههای دینباوران امروزی آگاهی یافته بود.
از همین منظر، برخی از پژوهشهای او به گفته خود «شوربختا» که نیمهتمام ماندند. در کندوکاو کوتاهی که در مقدمههای او بر کتابهای مختلف نوشته شدند، میتوان دریافت که او موضوعهای ناتمامی در سر داشت که پرداختن به برخی از آنها گاه به چند جلد میرسید. برای نمونه در مقدمه کتاب صوفیگری، از جلد دوم و سوم این اثر سخن میگوید یا در مقاله بلندی که درباره فداییان اسلام و نقش..شان در تاریخ معاصر ایران و تاثیرهای بعدی آن بر نحلههای فکری کنونی برخی از جریانهای فکری نوشت، مشخص است که قابلیتهای یک کتاب پروپیمان را داشته است. خود او ۲۱ ژوئن ۲۰۲۱ در کانال تلگرامش، به انتشار این کتاب اشاره کرد و نوشت: «۱۲ سال پیش، نوشتاری از من با نام «فداییان اسلام و سودای حکومت اسلامی» در دو بخش در رسانههای خارج از ایران به چاپ رسید.» اینک کتابی با همین نام آماده چاپ است اما تا این لحظه منتشر نشده و لذا بر خانواده و فرزندانش است که به انتشار آثار او همت گمارند.