ماجرای هولناک همسرکشی با متادون
18 آبان 1401 ساعت 12:02
گروه حوادث: بررسیهای ویژه قضایی در پرونده همسرکشی با متادون، در حالی ابعاد جدیدی از این جنایت تکان دهنده را فاش کرد که دو متهم دیگر نیز به خاطر همدستی با زن جوان دستگیر شدند و مقابل میز عدالت ایستادند.به گزارش خراسان، این قتل هولناک که فقط با ارسال یک پیامک به فرد غریبه لو رفت و به ماجرایی عجیب و پیچیده تبدیل شد، از نیمه دوم مهر گذشته هنگامی در دستور کار پلیس قرار گرفت که نیروهای گشت کلانتری شهرک مهرگان مشهد برای بررسی ماجرای اختلاف خانوادگی عازم حوزه استحفاظی شدند.
آنها زن ۲۲ سالهای را از زیر رگبار مشت و لگد خانواده عزاداری نجات دادند که مدعی بودند زن جوان (عروس خانواده) در مرگ شوهرش نقش داشته است چرا که شوهر ۴۱ ساله این زن چند روز قبل به دلیل مسمومیت شدید با ترکیبات مواد مخدر و مشروبات الکلی در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد جان خود را از دست داده بود.با انتقال این زن جوان به مقر انتظامی، تحقیقات گستردهای در این باره آغاز و مشخص شد که او با گوشی تلفن پیامی را با عنوان «کسی متوجه نمیشود من این بلا را سرش آوردم!» برای فرد ناشناسی ارسال کرده است.
متن این پیام که ظن خانواده متوفی را برانگیخته بود، به یک درگیری خانوادگی انجامید و آنها عروس خانواده را به ارتکاب جنایت متهم کردند.
این گونه بود که قاضی ویژه قتل عمد مشهد وارد عمل شد و با همین سرنخ، دستور بازداشت زن ۲۲ ساله را صادر کرد. این زن جوان که «بهناز» نام دارد سپس در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا واکاویهای جنایی به شیوه تخصصی پیگیری شود چرا که در همان گفت وگوی کوتاه قاضی «محمود عارفی راد» با متهم پرونده، در حالی فرضیه وقوع جنایت قوت گرفت که وی در میان گفتارش و به طور ضمنی به اختلافات خانوادگی با همسرش اشاره و تاکید کرد که نمیخواست با شوهرش به این زندگی مشترک ادامه دهد!
بنابراین گزارش، طولی نکشید که تحقیقات نامحسوس کارآگاهان درباره چگونگی و علت مرگ مرد ۴۱ ساله در بیمارستان، ریشههای جنایت را نمایان کرد و بدین ترتیب «بهناز» به اتهام جنایت مقابل میز عدالت ایستاد.او درباره سرگذشت خود به قاضی عارفی راد گفت: هنوز دختری نوجوان بودم که با «محمد» ازدواج کردم. او خیلی بزرگتر از من بود و به همین دلیل از همان روزهای آغازین زندگی مشترک هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم. همسرم با خودرو میوه فروشی میکرد و علاقه زیادی به مصرف مشروبات الکلی داشت. به همین دلیل هم مدام مرا کتک میزد و با رفتارهای پرخاشگرانه اش آزارم میداد. با آن که دو دختر ۴ و ۵ ساله داشتیم، ولی این موضوع نیز تاثیری در اختلافات و مشاجرههای ما نداشت و او زمانی که بیرون میرفت مرا در خانه زندانی میکرد تا جایی که دیگر کارد به استخوانم رسید و تصمیم به جدایی گرفتم، ولی همسرم مرا طلاق نمیداد. در همین روزها بود که وارد فضای مجازی شدم تا از این وضعیت رهایی یابم و به جست وجو در شبکههای اجتماعی ادامه میدادم تا این که بالاخره با جوانی اهل یکی از روستاهای ملایر آشنا شدم.
آن جوان که ادعا میکرد به تازگی خدمت سربازی اش را به پایان رسانده است، به درد دلهای من گوش میداد و مدعی بود خودش نیز افسرده است و قبلا داروهای مخدردار مانند «متادون» استفاده میکرده. وقتی سفره دلم را گشودم و تاکید کردم که میخواهم از دست شوهرم خلاص شوم او مرا راهنمایی کرد که چگونه همسرم را به قتل برسانم!
کد مطلب: 368362