گروه سیاسی: مهدی مطهرنیا استاد روابط بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جهان صنعت نوشت: آنچه لازم است در منطقه خاورمیانه به آن توجه کرد، افزایش سطح اصطکاک از حوزه سیاسی به حوزه امنیتی- نظامی در ارتباط با پرونده تهران است. در مرحله نخست، تهران و واشنگتن در مقابل هم از مقاومت ثابت برخوردارند. یعنی از اصل تعارض پیروی کرده و اگر مسائلی به وجود میآید که در آن توافقی صورت میگیرد، این توافق در زنجیره تقابل، تحمل و تعارض قابل بررسی و توجه است. حال با عنایت به روی کار آمدن دولت سیزدهم که هماهنگ با حوزههای گستردهتر فراقوه مجریه عمل میکند، میتوان گفت مسائلی مانند چالش پرونده هستهای، بحران اوکراین و بحث اعتراضات داخلی در کشور دست در دست هم داده تا نوعی واگرایی بیشتر میان تهران با نظم منطقهای و نظام بینالملل را فراهم کند.
پیش از این بر اساس نگرش دکترین اوباما، راهبرد ایالات متحده این بود که ایران با توافق هستهای وارد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شده و به عنوان یک بازیگر عادی (هر چند مخالف واشنگتن) وارد عرصه بینالمللی میشود. با این حال زمینههایی ایجاد شد تا در پرتو آن شاهد شکلگیری نوعی تزاحم با ایالات متحده آمریکا به دلیل فقدان پذیرش این روند از سوی تهران باشیم. در واقع حاکمیت ایران تنها بخشی از توافق برجام را به صورت مشروط پذیرفت که سبب عدم ورود ایران به بازیای شد که در عرصه دیپلماتیک آمریکاییها قصد داشتند ایران را به نظام بینالملل تحت عنوان یک بازیگر عادی به زعم خودشان بازگردانند. در همان زمان دکترینی ایجاد شد تحت عنوان محدودسازی ارتباطات بینالمللی ایران و محاصره منطقهای تهران که بارها در مصاحبههای مختلف از این مساله یاد کردهام. این دکترین با وجود اینکه در دوره اوباما آغاز شده بود، همزمان با خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، با همکاری انگلیسیها ایجاد شد که هدف آن تبدیل چالش تهران به تهدید نظم منطقهای و نظام بینالملل است.
در این رابطه ایران در محاصره منطقهای ائتلاف عربی- عبری- غربی قرار گرفته است. حملات اسراییل به مواضع ایران در بیرون و درون مرزها و نیز مسائل مربوط به محدودسازی فعالیتهای سیاسی تهران در منطقه و در برابر تهدیدهای متفاوتی که از سوی مراجع نظامی و سیاسی تهران که در قبال اقدامات این ائتلاف مطرح میشود، همگی میتوانند در این چارچوب مورد بررسی قرار بگیرند. در واقع صحبتهای اخیر سرلشکر رحیم صفوی در ارتباط با عربستان که به صورت غیرمستقیم به این کشور هشدار داده یا بحث انتقام سخت که در رابطه با ترور سردار شهید سلیمانی یا ترور سردار فخریزاده مطرح شد، از نقاط عطف چنین موضوعی است.
یعنی زمانی که مراجع نظامی و سیاسی ایران به نوعی و به مناسبتهای مختلف واکنشهایی را به اقدامات صورت گرفته توسط آمریکا و متحدانش در منطقه داشتهاند، میتوان گفت که پرواز بمبافکنهای بی-۵۲ آمریکایی با اسکورت هواپیماهای کشورهای همپیمان ایالات متحده در منطقه و اعلام آن در سطح رسانهای میتواند این پیام آشکار را داشته باشد که زمینههای استهلاک میان تهران با واشنگتن و متفقین این کشور علیه ایران را باید بیش از گذشته جدی گرفت. به هر صورت همانگونه که تهدیدهای تهران اهمیت رسانهای پیدا میکند، فعل و انفعال عملیاتی آمریکا آن هم با کشورهای متحد خود در بافت موقعیتی کنونی، حاوی این پیام آشکار است که ایالات متحده آمریکا آماده حمایت از متحدان خود در منطقه و متحدانش نیز آماده همراهی با این کشور در این زمینه هستند. بالطبع روی کار آمدن نتانیاهو با یک دولت راستگرای افراطی و نیز پیروزی جمهوریخواهان در کنگره و همچنین احتمال روی کار آمدن آنها در انتخابات ریاستجمهوری دو سال آینده با توجه به موضعگیریهای اخیر فرماندهی سنتکام، همگی بیانگر این موضوع است که سطح استهلاک میان تهران و واشنگتن از سطح سیاسی وارد فاز امنیتی- نظامی شده که چنین امری را میتوان به وضوح در پیامهای ردوبدلشده میان مقامات نظامی دو کشور از منظر روابط بینالملل و اجزای پیوسته به آن مشاهده کرد.