قشر متوسط در سراشیبی سقوط
5 بهمن 1401 ساعت 10:11
گروه اقتصادی: آدمهای طبقه متوسط بیشتر از گذشته در لبه پرتگاه فقر ایستادهاند. افرادی که تا پیش از این از عهده حداقل هزینههای زندگی بر میآمدند این روزها بیشتر در حال حذف و جایگزین کردن نیازهایشان هستند. گوشت و مرغ هنوز از سبد کالایشان حذف نشده ولی بهطور محسوسی کاهش یافته، اقلام مصرفی خوراکی و بهداشتی غیر ایرانی جای خود را به اقلام ایرانی دادهاند و در مواردی همان کالای ایرانی نیز حذف شده است. تفریح، سفر و خرید کتاب و مجلات را قلم گرفتهاند یا از کلاسهای آموزشی و ورزشی گذشتهاند و برخی مراقبتهای پزشکی دندان بازماندهاند.
به گزارش روزنامه اعتماد، نکته قابل تامل اینکه خانوادههای جوانتر، اغلب مورد حمایت مالی اطرافیان (پدر، مادر، خواهر یا برادر) قرار دارند و اگر این حمایتها در حد تهیه ضروریات از جمله گوشت، مرغ، برنج و روغن نباشد، توان ادامه زندگی ندارند. پوشاک از سبد خریدشان حذف شده موضوعی که پیشتر از سوی ابوالقاسم شیرازی، رییس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک تهران اعلام شده بود. افزایش ۳۰ و ۴۰ درصدی و در برخی روزها بیشتر نرخ دلار در هفتههای گذشته هم مشکل را اضافه کرده و جز در بازار طلا و سکه در قیمت مرغ و ماهی و میوه نیز تاثیر داشته است.
در یک ماه گذشته قیمت انواع گوشت قرمز بهطور متوسط حدود ۴۰ درصد در گوشت گوسفندی افزایش داشته و به موازات آن قیمت گوشت ماهی نیز در ۲ ماه گذشته بین ۱۰ تا ۳۰ درصد گران شده است. طبق گزارشهای مرکز آمار قیمت خوراکیها و آشامیدنیها و دخانیات در آذر ماه امسال نسبت به سال گذشته با تورم ۶۵.۳ درصدی روبهرو بوده است. همچنین لبنیات ۷۰ درصد گران شده، میوه و صیفی جات ۴۴ درصد، روغن ۳۰۰ درصد و برنج ایرانی ۱۲۳ درصد. گزارش پیش رو برای دست یافتن به شرایط زندگی طبقه متوسط در این روزها تهیه شد و در این مسیر با حدود پانزده نفر در مناطق غرب و مرکز تهران گفتگوهایی انجام شد، چند مورد به علت تکراری بودن حذف شد و حدود نه روایت هم از راه ارتباطات مجازی به دست رسید.
مسافران غروب
خسته از کار و کشمکشهای روزانه تلفن را قطع کرده و بچه را به سختی روی صندلی اتوبوس نگه داشته تا بتواند از پنجره خیابان را ببیند. مهناز ساکن مرکز تهران است و همسرش اخیرا بیکار شده. در برابر سوالها از روزی میگوید که برای چکاپ بچه به خانه بهداشت رفته و عصبانی برگشته: «خانمی که آنجا نشسته بود، گفت هنوز وقت داری، دوباره بچهدار شو. ناراحت شدم گفتم در هزینه خوراک موندم، دومی رو پیشنهاد میدی؟ عصبانی بودم که چطور به خود اجازه میده برای زندگی مردم تکلیف تعیین کنه و بیتوجه به شرایط اقتصادی پیشنهاد میده؟ در این مدت کمتر تونستم برنج و گوشت بخرم و بیشتر این اقلام رو خانواده برام میارن. اگر برادرم نبود وضع دیگهای داشتم، اما تا کی میتونم روی کمک برادر حساب کنم؟ حقوق همسرم کمتر از ۷ تومن بود، مجبور شدم با وجود بچه ۵ ساله دوباره برم سر کار تا فقط بتونیم خونه اجاره کنیم. چند ماه پیش دیدیم نمیتونیم با این قیمتها خونه جدید اجاره کنیم، تصمیم به جدایی گرفتیم تا اینکه خودم کار پیدا کردم.»
درز پنجرههای اتوبوس سوز را به صورت خسته مسافران هو میکند. زن نسبتا جوانی با عصبانیت کیسه دارو را روی هوا میچرخاند و همزمان با لغزشهای شدید اتوبوس روی یکی از صندلیها مینشیند و کودکش را نیز کنار خود مینشاند. عصبانی است، چون از اول مهر تا الان سه بار بچه را به دلیل سرماخوردگی دکتر برده، هر بار ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان هزینه کرده و چندین قلم داروی سرماخوردگی گرفته. «این کیسه دارو شده ۳۵۰ هزار تومن.» پس از حذف ارز ترجیحی دارو و جایگزین شدن ارز نیمایی بازار، روند قیمت دارو افزایشی شد.
بررسی افشای اطلاعات با اهمیت نماد شرکت ایران دارو که در تاریخ ۱۷ آبان نشان داد که کپسول امپرازول ۲۸ عددی با بیش از ۷۳ درصد افزایش از ۹۶۶۲ تومان به ۱۶ هزار و ۸۰۰ تومان رسیده و قرص فاموتیدین بیش از ۳۵ درصد افزایش داشته است. همچنین گزارش افشای اطلاعات درباره داروسازی امین نیز نشان داد قیمت مصرف ویتامین ب۱ از تاریخ ۲۹ آبان سال گذشته تا دوم آبان سال جاری ۳۰ درصد افزایش داشته و شربت دیفن هیدرامین کامپاند در سال جاری دو بار افزایش قیمت را تجربه کرده و از مرداد سال گذشته بیش از ۵۰ درصد افزایش داشته است.
البته کمتر میتوان هزینههای دارو را قلم گرفت ولی بسیاری از افراد مانند مژگان فعلا لباس زمستانی را قلم گرفتهاند و در خوشبینانهترین حالت فقط برای بچه لباس میخرند: «این کاپشن رو مادرشوهرم از فروشگاهی در ترکیه برای بچه خریده ۶۰۰ هزار تومن و همین کاپشن در ایران بالای یه میلیونه. حقوق شوهر من ۱۲ میلیونه که ۷ تومن بابت کرایه خونه میره و ۵ تومن میمونه. قبلا دو هفته یک بار گوشت و مرغ و هفتهای یک بار میوه میخریدیم حالا ماهی یک بار و هر ده روز یه بار شده، اما خدا رو شکر خانواده همسرم، کمک میکنن.»
آقا مراد اسکناسها را در دستش جابهجا میکند و از آینه اتوبوس ورودی زنان را با نیم نگاهی از چشم میگذراند که مبادا کسی بدون کرایه پیاده شود. آنطور که میگوید روزی ۵۰ تا ۷۰ نفر کرایه نمیدهند تعدادی فرار میکنند و بقیه هم میروند جلو میگویند نداریم یا یادمان رفته پول خرد بیاوریم. او هم درد دل زیاد دارد منتها فرصت گفتگو کم است. میگوید: «خانم برای کلاس زبان بچه پول میخواست، گفتم ثبتنام نکن، صبر کن این چند ماه رو سر کنیم ببینیم چی میشه. اولویت برای ما فعلا غذا و سقفه.»
پیرزن خسته از آزمایشگاه بیرون زده. شالش را دور گردن و دهانش پیچیده و چشمش به برگه آزمایش است. آزمایش چکاپ او یک میلیون شده و بیمه هم هزینه آن را قبول نکرده. همسرش بازنشسته شهرداری است؛ خانه هم دارند ولی ترجیح داده لباس زمستانی نخرد و همان کهنهها را بپوشد و به جای آن هر ماه از باقیمانده حقوق حاج آقا برای بچهها که همه مستقل شدهاند، گوشت و مرغ و برنج بخرند.
روایت مریم روایت شروعی تازه در تب و تاب گرانی است. حلقه نامزدی را خیلی سبک خریدهاند و، چون طلا خیلی گران شده شاید اصلا دیگر به خرید سرویس عروسی نرسند. همین حلقه را هم او اجبار کرده وگرنه مرتضی به او گفته بود: «نقره بخریم.» حالا هم به مرتضی حرفی نگفته ولی دلخور و حتی عصبانی است و از پشیمانیهایش میگوید، چون با این شرایط اقتصادی اصلا معلوم نیست حتی بتوانند خانه خوبی اجاره کنند چه برسد به اینکه بخواهند جشن عروسی بگیرند، چراکه در حال حاضر یک جشن عروسی معمولی دستکم ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون هزینه دارد.
پروانه مجرد است، همراه مادر و پدر زندگی میکند و، چون کار خرید خانه را انجام میدهد قیمتها را میداند. او و خواهرش هر دو شاغل هستند و با اینکه پدرشان حقوق بازنشستگی دارد، اما آنها هم به سهم خود در هزینههای خانه سهیم هستند ولی باز هم کم میآورند. گاهی برای خرید ساعتها زمان صرف میکند تا ارزانترین پنیر، شیر یا شوینده را پیدا کند. وقتی خرید میکند و مثلا ۳۰ تومان تخفیف دریافت میکند همگی کلی خوشحال میشوند.
حذف و جایگزین در زندگی آنها به لوازم بهداشتی هم رسیده است و اخیرا نوار بهداشتی را با کیفیت پایینتر و درنتیجه ارزانتر میخرد: «برندی که استفاده میکردم حالا ۷۰ هزار تومن شده بنابراین سراغ برندهای دیگر رفتم. رفت و آمد با اسنپ رو کم کردم مگر به ضرورت؛ مسیری که قبلا ۲۰ هزار تومن بود تقریبا دو برابر شده. دنده ماشینم خراب شده ولی هنوز نتونستم ۳ میلیون برای تعمیر کنار بذارم.» هزینه قطعات خودرو در سه هفته گذشته دستکم ۲۰ درصد افزایش داشته است و چند روز پیش نیز عبدالرضا محمدی، رییس اتحادیه دارندگان تعمیرگاهها گفته بود که افزایش قیمت لوازم یدکی به صورت روزانه اتفاق میافتد.
با غرش موتور خسته اتوبوس، صدا به سختی در رفت و آمد است و فاطمه خانم برای شنیدن هر جمله صورتش را نزدیک و دستش را کنارش گوش چپش میگیرد تا بهتر بشنود. از وقتی سمعک گران شده است خیلی با احتیاط آن را در خیابان استفاده میکند. چند ماه پیش سمعک خود را در خیابان گم کرده و از آنجایی که سمعک بعدی را گران خریده سخت مراقب است تا دوباره گم نشود.
بهزیستی هم در چند ماه گذشته به علت نوسانات به مشکل تامین ویلچر برقی و سمعک برای معلولان مواجه شده است و حتی در زمینه تامین پوشینه بزرگسال هم که به ۷۰۰ هزار تومان رسیده مشکل دارد. البته فاطمه وضع مالی بدی ندارد ولی قیمتها روی زندگی او هم اثر گذاشته و چند هفتهای است از خیر خرید کره گذشته: «یه قالب ۱۰۰ گرمی ۲۵ هزار تومن شده و میوه هم گرونه مثلا موز کیلویی ۷۰ هزار و پیاز ۳۰ هزار! آخر وقت یا روزهای جمعه که ته باره، میخرم، چون قیمت پایینتره.»
نفرات بعدی مجید و غزاله هستند، یکی در ایستگاه اتوبوس دست در جیب پاسخ میدهد و دیگری روی خط تلفن دردِ دل میکند و هر کدام از نگرانیهایشان میگویند. مثلا مجید ازدواج را از زندگیاش حذف کرده، چون با حقوقی که دارد فقط میتواند در نبود پدر خرج خانه را بدهد و تازه به خواهرهایی که ازدواج کردهاند هم دستی برساند. غزاله هم صحبت را به قیمتهای سرسامآور مهد و وسایل تفریح کودک میرساند؛ تا سال گذشته که هزینه بازی کودک در شهربازی سعادتآباد ۱۰۰ هزار تومان بود هر دو هفته یک بار بچهها را به آنجا میبرد ولی از وقتی هر سانس به ۳۰۰ هزار تومان افزایش یافت ماهی یک بار به آنجا میروند.
اخیرا در سوپرمارکت چشمش به ارزانترینهاست و خارجیها را کنار گذاشته است. میگوید شرایط برخی خانوادهها طوری شده که شهریه را قسطبندی میکنند. شهریه امسال برای مهدکودکها در تهران از یک میلیون و پانصد تومان شروع شده و بسته به نوع آموزش، خدمات و منطقهای که در آن قرار گرفته تا ۹ میلیون و ۳۰۰ هم بالا میرود. حالا بماند که در چند سال اخیر برخی مراکز و آموزشگاهها در زمان ثبتنام اعلام میکنند که اگر قیمت دلار افزایش داشته باشد امکان اضافه شدن شهریه وجود دارد.
کمی آنطرفتر در گفتگوهای مجازی
آمن، صاحب یک کسب و کار است و به نظر میرسد که چندان مشکل مالی نداشته باشد. هنوز البته چیزی را حذف نکرده ولی میگوید که خریدهایش کم شده و به دنبال جایگزینی برای هزینههای سلامت پوست و مو است. این مدت مهمان دعوت نکرده و آخرین بار هم آبان به مهمانی رفته. سپیده، زن جوان دیگر، فعلا کلاس ورزش را به علت افزایش ۳۰ درصدی حذف کرده، اخیرا به دلیل دو برابر شدن قیمت، نتوانسته مانند همیشه محصولات مراقبت پوستی خریداری کند و سفر و تفریح را کم کرده است.
زهرا که یکی، دو سال پیش بازنشسته شده دل پری از قیمتها دارد و میگوید: «برای دلمون چیزی نمیخریم، فقط شکم رو سیر میکنیم و خوراکی و دارو میخریم. پوشاک، وسایل خانگی و تزیینی؛ همه رو حذف کردیم.» شقایق هنوز خیلی جوان است، به تازگی نامزد کرده این روزها کمتر رستوران میرود و کمتر لباس میخرد؛ تا یک سال پیش اگر کل سفارش رستورانش ۵۰۰ هزار تومن بود حالا فاکتور سفارشهایش زیر یک میلیون نمیشود آنهم درحالی که سفارشهای کمتری نسبت به قبل دارد.
مهدیه با یک کودک ۵ ساله نمیتواند آنطور که باید برای فرزند کوچکش هزینه کند و بغض دارد. گوشت را خیلی کم کرده و در غذاهایی مثل ماکارانی از سویا استفاده میکند: «قبلا برای خورشتها نفری ۴ تا تکه نسبتا درشت گوشت مینداختم الان تبدیل به نفری سه تکه کوچیک شده. ماههاست وقتی میریم رستوران قبلش خودمون رو سیر میکنیم، فقط یک آیتم به هوای بچه سفارش میدیم و خودمون بازی بازی میکنیم تا بچه کیف کنه و بخوره. قبلا مثل آدم میرفتیم پیتزا سفارش میدادیم. الان بخوایم مثل قبل سفارش بدیم حداقل باید برای سه نفر۷۰۰ هزینه کنیم.
جایزههای کوچک دلخوش کنک برای بچه پنج ساله را حذف و بادکنک و استیکر که ارزونتره رو جایگزین کردیم. پوشاک جدید حذفه. قبلا تخممرغ شانسیهای متوسط که در آن چیز بهدرد بخور پیدا میشد حدود ۳۰ تومن بود ولی حالا حدود ۸۰ تومنه. ال. او. الهای متوسط ۲۰۰ تا ۷۰۰ شده که دیگه نمیشه هفتگی خرید. کتابهای کوچیک مقوایی همگی از ۶۰ تومن شروع میشه. الان با رویه قبل باید تقریبا ماهی یک میلیون فقط خرج جایزه بدم که دیگه در توانم نیست.
اسباببازیهای برند مثل لگو هم کلا تعطیله، چون برندها همگی دو میلیون به بالا هستند. جوری شده که فقط جرات میکنم بچه رو شهر کتاب و لوازمتحریرفروشی ببرم و اصلا باهاش اسباببازیفروشی نمیرم. اونم قبلش میگم فقط میتونی از بین فلان چیزها یکی انتخاب کنی. یه جورایی گولش میزنم که مثلا حق انتخاب داره ولی از درون میترکم.»
پریا به فکر حذف مراسم و سرویس عروسی است و به قول خودش اگر حالا بخواهند جشن عروسی برگزار کنند دستکم باید برای هر مهمان سه میلیون تومان ورودی بدهند که نمیشود. رامیز که یک فرزند دارد جز چند کتاب و روزنامه، فرهنگ، مهمانی و رفتوآمد، خرید لوازم خانه، پسانداز، کار خیریه و کمک به دیگران و تنوع لباس را حذف کردهاند و فقط به ضروریات میرسند.
بهادر فعلا اقلام مرغوب از برندهای خارجی مانند شکلات تلخ، ماست، شیرینی، خمیر دندان، کف ریش و بیشتر لوازم بهداشتی را حذف و نمونه ایرانی را جایگزین کرده: «خمیردندان اورالبی یا گولگیت الان بالای ۱۰۰ تومن شده، نخ دندان اورالبی هم رفت روی ۹۰ تومن؛ کف ریش ژیلت و نیوهآ بین ١٣٠ تا ١۵٠ تومن بنابراین دیگه ترجیح میدم از صابون استفاده کنم. همینطور دئودورانت خارجی بالای ۱۸۰ تومن شده و الان برند ایرانی سینره رو به عنوان جایگزین ۵٠ تومن میخرم. طبق توصیه پزشک تغذیه روزی ١٠ گرم شکلات تلخ میخورم که الان برند مرغوبش Lindt شده ١۶٠ تومن که این هم بهصرفه نیست.»
فهیمه با اینکه فرزندی ندارد، شاغل است و به قول خودش درآمد نسبتا خوبی هم به همراه همسر دارد ولی این روزها محدودیتهایی که به واسطه افزایش قیمتها ایجاد شده را تجربه کرده: «اول کاکائوی خارجی میخریدم بعد شد ایرانی حالا هم دیگه نمیخرم. الان کاکائوی خارجی زیر ۱۲۰ تا ۱۳۰ هزار تومن نیست. قبلا هر دو، سه ماه یک بار لباس میخریدم، ماهی یک بار شهر کتاب میرفتیم و ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار تومان کتاب میخریدیم و سالی ۴ یا ۵ بار هر چند کوتاه مسافرت میرفتیم ولی الان خیلی کم شده و هر سه ماه یه بار به شهر کتاب و سالی دو بار به سفر میریم.»
مجلههایی، چون همشهری داستان، ناداستان اندیشه پویا یا سان با محدوده قیمتی ۷ تا ۴۰ هزار تومان هم بخشی از سبد خرید فرهنگی او بوده ولی حالا قیمتها بالا رفته و حدود ۷۵ تا ۹۵ هزار تومان است: «با اینکه برام اهمیت داره نمیخرم و تلاش میکنم قرض بگیرم.» درباره گوشت و مرغ هم دیگر مانند گذشته دست و دل بازانه عمل نمیکند؛ «خدارو شکر از نظر مالی مشکلی نداریم ولی اینو حس میکنم که مدام محدودتر میشیم.»
امیر آخرین نفری است که در این باره پاسخ میدهد و از حذف کامل گوشت و مرغ از سفرهشان میگوید: «گوشت و مرغ سه برابر شده، پنیر پیتزا، کالباس و سوسیس و سبزی حدود ۵ برابر شده است و ما استفاده از اون رو سه چهارم کم کردیم و دندونپزشکی هم از خرجهای مهمی است که فعلا حذفش کردیم.»
طبقه متوسط را حفظ نکردند
در حال حاضر دقیقا با چه شرایطی روبهرو هستیم؟ ادامه این روند چه تاثیری بر زندگی مردم خواهد داشت؟ آیا قرار است طبقه متوسط ایران روز به روز لاغرتر شود و در این صورت چه تبعاتی در انتظار کشور خواهد بود؟ در ادامه این گزارش مهم است که از نظر کارشناسی به این سوالات پاسخ داده شود.
غلامرضا علیزاده، دکترای اقتصاد، جامعهشناس و مدرس و محقق دانشگاهی در این باره میگوید: «اگر در بازار کالای اساسی وجود دارد نشاندهنده توان بالای تامین آن نیست، بلکه قدرت خرید مردم پایین آمده است، در نتیجه نداشتن قدرت خرید، گوشت، مرغ و ریزمغذیها به وفور در فروشگاهها یافت میشود. دو نوع سیری «شکمی» و «سلولی» وجود دارد.
مصرف مواد گلوسیدی مثل نان و سیبزمینی فقط احساس گرسنگی را برطرف میکند و سیری شکمی رخ میدهد و وقتی ریزمغذیهایی، چون میوه، سبزی، گوشت و مرغ مصرف شود، سیری سلولی تامین میشود. در ایران بیشتر سیری شکمی اتفاق میافتد و باعث شیوع سوءتغذیه میشود به طوری که یکششم بیماریها ناشی از سوءتغذیه است و نتیجه این روند، افزایش بیماری در میان مردم خواهد بود در حالی که دارو گران و کمیاب است و با مشکل مضاعفی روبهرو میشویم. ازسویی میان بزهکاری، جرایم و تورم هم همبستگی وجود دارد.»
او معتقد است وقتی تقاضا و قدرت خرید پایین است، سفارش فروشنده کم میشود که پیامد آن کاهش تولید و تعدیل نیروی کار و رشد بیکاری و کاهش مجدد تقاضای موثر است و در پی آن زنجیرههای تامین با رکود مواجه میشوند و در نوعی همافزایی مانند گلوله برفی به بهمن تبدیل میشود و جامعه را با انواعی از پدیدههای آسیب شناختی مواجه میسازد. «میزان مصرف نان در کشور بیشتر شده و درجه رفاه را میتوان از میزان مصرف نان مشخص کرد و با افزایش مصرف نان، سوءتغذیه بیشتر میشود.
میزان مصرف گوشت در ایران به یکششم، کاهش پیدا کرده و بقیه ریزمغذیها هم به تناسب کاهش یافته است. در بعضی میدانهای تربار و بازارچهها، اسکلت مرغ زود تمام میشود، چون اول صبح مردم آنها را به جای گوشت میخرند. افزایش فروش بال، گردن و پای مرغ نشان میدهد اجزایی که پیشتر مهم نبوده به عنوان جیره غذایی وارد تغذیه مردم شده است. کیفیت و کمیت جیره غذایی اغلب طبقه متوسط نیز به شدت کاهش یافته و سفره آنها از ریزمغذیها به شدت تهی شده است و به کالاهایی گیفن و پست روی آوردهاند.»
کالاهای گیفن، بیکیفیت، ارزانقیمت و جزو کالاهای دسته دوم محسوب میشوند و با افزایش قیمت کالاهای اساسی، تقاضا برای آن بیشتر میشود. علیزاده میگوید که قیمت بسیاری از کالاهای اساسی در این مدت به طور میانگین بیش از ۷۰ تا ۸۰ درصد رشد داشته است: «در این شرایط سفره فقرا روز به روز تهیتر میشود و اگر همین روال را ادامه دهیم افراد بیشتری مخصوصا در شهرهای بزرگ به زیر خط فقر سقوط خواهند کرد. یکی از اشتباهات دولتها حفظ نکردن طبقه متوسط بود؛ طبقهای که ضربه گیر و در عین حال علامت دهنده و موتور محرک توسعه یک جامعه است. دولت این طبقه را ذلیل و علیل کرد، هم ضربه گیر و علامت دهنده را از دست داد و هم موتور محرکه رشد و توسعه اقتصادی را از کار انداخت.»
شایعه بازتاب و عملکرد واقعی دارد
درباره آثار روانی این شرایط اقتصادی بر اجتماع باید از آمارهای خروج ارز از ایران، صفهای خرید طلا و سکه و دلار و در واقع احساس ناامنی ناشی از کاهش ارزش پول ملی یاد کرد. به عنوان مثال آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد که در ۹ ماهه سال گذشته ۱۰ میلیارد و ۱۳۴ میلیون دلار سرمایه از ایران خارج شده و این یعنی تقاضا برای دلار در جامعه بالاست، فرقی هم ندارد شخص بخواهد برای خرید ملک و مهاجرت پولش را خارج کند یا تحصیل و سفر.
استاد دانشگاه طباطبایی برای تشریح این موضوع از آفتالیون، اقتصاددان معروف فرانسوی یاد میکند که بیشتر درباره مسائل روانی در اقتصاد کار کرده است: «در اقتصاد یک اصل روانی داریم به این صورت که وقتی یک مدیر ارشد سخنی میگوید فردا بر قیمت دلار اثر میگذارد یا اگر شایعه گرانی کالایی مطرح شود، حتما گران میشود، چون مردم به خرید آن روی میآورند. شایعه با اینکه پیام غیرواقعی است ولی بازتاب و عملکرد واقعی دارد. معمولا سرعت رشد شایعه مساوی با اعتبار منبع ضرب در حساسیت موضوع است.
بنابراین آثار روانی در اقتصاد ایران موثر است به ویژه در ایران، اقتصاد بسیار حساس شده است و با کوچکترین نوسانی دچار مشکل میشود. وقتی قدرت خرید و ارزش پول پایین میآید پول از بانک و بورس خارج میشود و به سمت کانونهای جذب دیگر، چون دلار، سکه، طلا، خانه و ماشین میرود البته تا حدی با افزایش نرخ بهره این تب کم شده است، اما زمزمه مالیات بر سپردههای بانکی میتواند شوک بزرگی وارد کند و بهتر است این کار متوقف شود.»
او درباره لایحه بودجه میگوید: «از ۵ هزار «همت» (هزار میلیارد تومان) بودجه کل کشور که در لایحه بودجه سال ۱۴۰۲ درنظر گرفته شده دو هزار همت بودجه عمومی دولت و سه هزار همت بودجه شرکتهای دولتی و موسسات انتفاعی وابسته به دولت و بانکهاست.
از دو هزار همت بودجه عمومی، هزار همت بودجه جاری و ۷۰۰ همت بودجه هدفمندی یارانه و نهادهای حمایتی است، سیصد هزار میلیارد هم برای بازپرداخت اوراق بدهی سررسیده شده دولت و بودجه پروژههای عمرانی میماند، دولت نمیتواند به ارقامی دست یابد که در لایحه آمده است؛ در لایحه بودجه ۷۰۰ هزار میلیارد برای مالیات و ۱۲۰ هزار میلیارد هم حقوق و عوارض گمرگی درنظر گرفته شده، در شرایطی که کشور در رکورد تورمی است؛ ۸۰ کارخانه سیمان تعطیل شده و بسیاری با ۳۰ درصد ظرفیت اسمی فعال هستند تامین چنین مالیاتی دور از ذهن است و حتی با امکان فروش یک میلیون و چهارصد هزار بشکه نفت با قیمت ۷۰ دلار، ورود ارز آن به کشور دشوار و احتمالا ناممکن است بنابراین سادهترین راهحل دولت، افزایش قیمت ارز برای تامین کسری بودجه است.
افزایش قیمت دلار مشوق واردات، ترمز صادرات و موجب افزایش بیکاری است. تراز عملیاتی هم در این ۹ ماه حدود ۶ میلیارد دلار منفی شده است و کسری دارد، به بیانی واردات بیشتر از صادرات بوده است. این موارد نشاندهنده چالش جدی دولت حتی در تامین حقوق پرسنل است بنابراین مابهالتفاوت نرخ ارز در بودجه که ۲۳ دلار در نظر گرفته شده است نسبت به نرخ بازار آزاد احتمالا میتواند به عنوان راهحل تامین بخشی از کسر بودجه باشد در شرایطی که در کشور ۴ نرخ برای دلار وجود دارد.
تفاوت نرخ دلار ایجاد رانت و فساد گستردهای خواهد کرد، چون اقتصاد ایران، رفاقتی است چاپ اسکناس بدون پشتوانه یکی دیگر از عوامل تورم است و بر اساس مطالعات انجام شده در ازای هر یک درصد افزایش حجم نقدینگی، تورم ۸۹ صدم درصد افزایش مییابد. دولت روزی حدود ۴ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان اسکناس بدون پشتوانه چاپ میکند بنابراین بابت آن هم تورم خواهیم داشت ضمن اینکه به تازگی در اسکناسهای جدید ۴ صفر حذف شده و مبنای معامله یک تومان (هزار تومان سابق) خواهد بود و این موضوع نیز به تورم دامن خواهد زد.»
چهار راهکار در برابر دولت
از نظر اقتصادی چه راهکارهایی میتوان برای این شرایط توصیه کرد؟ ایجاد مشوقهای انگیزشی برای تولید، تک نرخی کردن دلار، کنترل نقدینگی، دریافت مالیات از سازمانهای فعال در زمینه اقتصادی با نام خیریه و نهادهای حاکمیتی که کار اقتصادی دارند ولی مالیات نمیدهند، شفافیت در هزینه و درآمد شرکتهای دولتی و خارج کردن برخی موسسات فرهنگی از بودجه عمومی دولت و تامین بودجه آنها از تبرعات شرعیه و نذورات اماکن متبرکه از جمله راههایی است که این استاد دانشگاه برای رفع مشکلات بودجهای و افزایش قیمت دلار پیشنهاد کرده و میگوید که باید پاداشها و حقوقها در موسسات دولتی متعادل شود، چراکه حقوقهای نابرابر احساس ستمدیدگی ایجاد میکند: «در بخشی از کشورها در اروپا فاصله حداقل تا حداکثر حقوق ۴ برابر تا ۵ برابر است و اگر پاکبانی در لایه پایین یک میلیون دریافت کند حقوق بالاترین مقامات ۴ تا ۵ میلیون است، اما اینجا فاصله نجومی است.
باید با تعدیل آن منابع به دست آمده را به رفاه زندگی کارگران و کارمندان تخصیص دهیم تا فرزندان آنها هم به فرصتهای اجتماعی برای ارتقا دست یابند وگرنه اشرافیتگرایی مردم را آزرده میکند. طبق نظریه «آجیل پارسونز» این طبقه در اقتصاد ثروت، در اجتماع منزلت اجتماعی، در سیاست قدرت و در فرهنگ هم معرفت را به خود و خانواده خود اختصاص دادهاند و این بزرگترین عارضهای است که باعث محرومیت جامعه از همبستگی مکانیکی محروم میشود چه برسد به همبستگی ارگانیکی.
در حال حاضر اکثر بازنشستهها شرایط زندگی دشواری دارند و احساس حقارت میکنند به نظر میرسد بخشی از فساد موجود در میان شاغلان ادارات ناشی از مشاهده زندگی بازنشستگان باشد که پس از عمری کار شرافتمندانه، ظهر جمعهها به بازار تربار میروند و بخشی از ته بار را میخرند و گاهی دورریزها را با خود میبرند تا قسمتهای سالم آن را مصرف کنند.»
کد مطلب: 383415