گروه علمی: نبودن تعادل میان کار و زندگی، بهاندازه کافی نخوابیدن و دلزدگیهای شغلی تنها سه مورد شایع از دلایل مه مغزی و خستگی ذهنی هستند که در صورت عدم درمان و کنترل میتوانند فرد را درگیر فرسودگی هیجانی و استرس مزمن کنند.
به گزارش بهداشت نیوز، خستگی ذهنی نوعی فرسودگی و ازپادرآمدن در اثر کار زیاد و استرسهای مداوم است که انجام کارها و شفاف فکرکردن را سخت و چالشبرانگیز میکند. خستگی ذهنی میتواند برای هرکسی روی بدهد و معمولاً موجب بیانگیزه شدن و تحلیل انرژی فکری میشود. زیاد با کامپیوتر کارکردن، کارهای تحلیلی و پردازشی انجامدادن یا مرتباً درگیر انواع استرسها و اضطرابها بودن میتواند موجب خستگی ذهنی شود.
فرسودگی ذهنی میتواند جسم را نیز خسته کند. اولویتدادن به مراقبتهای فردی برای سلامت روان لازم است تا ذهن دچار خستگی و فرسودگی نشود. انجام تمرینات ریلکسیشن، وقت گذراندن با دوستان و عزیزان و ورزشکردن برخی از راههای مبارزه با خستگی ذهنیاند.
چه چیزهایی باعث خستگی ذهنی میشوند؟
خستگی ذهنی چندین دلیل دارد؛ کمبود خواب و بیش از حد کارکردن دو تا از علتهای کوتاهمدت خستگی ذهنیاند. تغییرات بزرگ در زندگی یا استرسها نیز میتوانند موجب خستگی مزمن شوند. جدایی، شغل جدید با فشارهای کاری زیاد، تغییر محل زندگی یا درگیرشدن با مشکلاتی در سلامتی میتوانند این عارضهٔ ذهنی را طولانیتر کنند.
علائم خستگی ذهنی را بشناسید
خستگی ذهنی میتواند جنبههای گوناگون زندگی را تحتتأثیر قرار دهد. علائم رفتاری، فیزیکی و هیجانی خستگی ذهنی شامل موارد زیر میشود:
حساسیت زیاد: وقتی درگیر خستگی ذهنی هستید، واکنشهای جنگ یا گریزتان تشدید میشوند و این میتواند شما را بیشتر در معرض اضطراب یا ترس قرار دهد و بهراحتی عصبی شوید و حساسیت نشان دهید و تصمیمهای غیرمنطقی بگیرید.
بیماری و ناخوشی: خواب، سیستم ایمنی بدن را شارژ میکند. مثلاً وقتی شما بهاندازه کافی نمیخوابید بیشتر احتمال دارد دچار سرماخوردگی و دیگر بیماریها و ناخوشیهایی چون دردهای عضلانی، سردردهای میگرنی و مشکلات گوارشی شوید. به مراقبتهای فردی اهمیت دهید و برای استراحت، خواب، ریلکس کردن و آرامکردن ذهنتان وقت بگذارید.افسردگی نیز یکی دیگر از عواقب جدی خستگی مزمن مغز است و این دو عارضه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. در واقع خستگی ذهنی میتواند یکی از علامتهای افسردگی باشد و برعکس
عملکرد نامناسب مغز: مه مغزی میتواند عملکرد ادراکیتان را نیز تغییر دهد. اگر به دلیل تغییراتی در سبک زندگیتان یا ساعتهای طولانی کارکردن احساس استرس و ناآرامی کنید بیشتر احتمال دارد کارها را به تعویق بیندازید و انجام مسئولیتها یا حتی کارهای روزمره برایتان سخت شود.
پایینبودن سطح انرژی: خستگی ذهنی میتواند سلامت جسمتان را واقعاً تحتتأثیر قرار بدهد، خصوصاً وقتی کمبود خواب، دلیل مه مغزیتان باشد. در این شرایط احساس میکنید کُند شدهاید و انرژی ندارید.
نوسانات خلقی: خستگی ذهنی میتواند فرسودگی هیجانی ایجاد کند که به این معنی است که با اعضای خانواده و دوستان و عزیزانتان بدخلق و دمدمی مزاج رفتار خواهید کرد.
خستگی جسمی: خستگی ذهنی با خستگی شدید جسمی نیز میتواند خودش را نشان بدهد. به نظرتان میرسد انجام و تکمیل کارها برایتان سخت و پیچیده است و تمایل کمتری برای باشگاه رفتن و ورزشکردن دارید، حوصله پیادهرویکردن یا بیرون آمدن از رختخواب ندارید و همهٔ فعالیتهای بدنی که زمانی برایتان شدنی و راحت بودند اکنون سخت شدهاند.
ضعف در تصمیمگیری: منطق و احساس نقشهای مساوی در تصمیمگیریهای ما دارند. اما خستگی ذهنی اجازه نمیدهد خوب و شفاف فکر کنید و تصمیم درستی بگیرید.عادتهای نادرست غذایی: عادات ناسالم غذایی با کاهش وزن یا افزایش وزن همراه است.
چگونه بر خستگی ذهنی غلبه کنیم؟
خستگی ذهنی بر وضعیت روان و جسم اثر میگذارد، بنابراین لازم است مراقبتهای فردی را جدی بگیرید:
به فعالیتهایی بپردازید که دوست دارید و لذت میبرید. سرگرمیهایی که میتوانند فکرتان را از استرس و نگرانی دور کنند باعث میشوند احساس انرژی کنید و ذهنتان پاکسازی شود. بین کار و زندگیتان تعادل برقرار کنید. برای کارتان حدومرز بگذارید و تعادل سالمی میان کار و زندگیتان برقرار نمایید. شما باید بعد از ساعات کاریتان زمانی را برای استراحت و آرامش در نظر بگیرید.
بیرون بروید. بیرون بروید و در هوای تازه قدم بزنید تا فکرتان استراحت کند و سبک شود. در طبیعت وقت گذراندن واقعاً نشاطآور است.تنفس عمیق را تمرین کنید. ذهنآگاهی یا مدیتیشن میتواند کمک کند درونتان آرام شود و در پایان یک روز کاری به ذهنتان آرامش بدهید. تنفس عمیق برای کنترل استرس در طول روز عالی است.
به پزشک مراجعه کنید. اگر خستگی ذهنیتان مزمن شده و مدتهاست درگیر آن هستید، پسنیاز به مداخلات پزشکی دارید. درمانگر میتواند کمکتان کند راههای غلبه بر خستگی ذهنی را یاد بگیرید. با دیگران بیشتر ارتباط داشته باشید. داشتن حامی و جمعی که پشتیبان شما باشد کمک بزرگی بهسلامت روانتان است. با دوستان و خانواده و همکاران خود وقت بگذرانید و از این طریق به خودتان استراحتی بدهید. گپزدن با کسانی که از بودن در کنارشان لذت میبرید واقعاً انرژیبخش است.
غذاهایی بخورید که مغزتان را تغذیه میکنند. حتماً میدانید که تغذیه یک فاکتور اساسی در سالم ماندن و بهترین عملکرد را داشتن است. معادلهٔ سادهای است: خوردن غذاهای خوب احساس خوبی به شما میدهد و ناسالم غذاخوردن حالتان را بد میکند.
بهتر است از قندها تصفیه شده و غذاهای بسیار فراوری شده کمتر استفاده کنید. مصرف کافئین را کاهش بدهید و در وعدههای غذاییتان به پروتئین و فیبر و چربیهای سالم بیشتر توجه کرده و میانوعدههایتان را نیز هوشمندانه انتخاب نمایید. ضمناً آب زیاد بنوشید. کمآبی بدن علاوه بر سردردی که ایجاد میکند، بر توانایی فکرکردن و پردازش اطلاعات و منطقتان هم اثر میگذارد. بدنتان را هیدراته نگه دارید تا انرژی خوبی داشته باشید و مغزتان خسته نشود.
قدرت چرتزدن را دستکم نگیرید. اگر مغزتان خیلی فعالیت کند واقعاً نیاز دارد کمی راحتش بگذارید، دست از کار بکشید و چرت بزنید. چرتزدن خصوصاً چرت مرغوب، مثل این است که گوشیتان را به برق میزنید تا دوباره شارژ شود. شاید احساس کنید خیلی هم خسته نیستید و هنوز انرژی دارید؛ اما یک چرت مرغوب ده تا سیدقیقهای (نه بیشتر) میتواند انرژی مضاعفی به شما بدهد و بهتر به ادامهٔ کارهایتان برسید.
اگر خستگی مغز را جدی نگیرید و اقدامی نکنید چه خواهد شد؟
وقتی مغزتان خسته است، غلبه بر مشکلات و چالشهای زندگی به نظرتان غیرممکن میرسد و این احساس ضعیفبودن و نداشتن اعتمادبهنفس، صبر و تحملتان را میگیرد. در نتیجه درگیر پیامدهای بدی میشوید: با دیگران درگیر میشوید، به کارتان لطمه جدی وارد میشود، ارتباطات عاطفی و اجتماعیتان آسیب میبیند، قدرت یادگیری و رشد را از دست میدهید و ...
افسردگی نیز یکی دیگر از عواقب جدی خستگی مزمن مغز است و این دو عارضه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. در واقع خستگی ذهنی میتواند یکی از علامتهای افسردگی باشد و برعکس. افسردگی یک اختلال روحی و روانی است که علتهای متعددی دارد، از جمله استرسهای مداوم زندگی. افسردگی به شما احساس ناامیدی و کمبود انرژی میدهد و نمیتوانید حتی زندگی روزمرهٔ خود را خوب پیش ببرید.