بهشتی و شکیبی سر ساعت مقرر در محل قرار حاضر بودند، ولی برف و سرمای بیسابقه زمستان 92 در شمال تهران ما را از دیدن روی "صاحبخانه" محروم کرد. منزل مهندس پزشکی در شمالیترین نقطه تهران واقع است و آن روز به دلیل بارش برف سنگینی و بسته شدن خیابانهای شمالی شهر ، نتوانست از منزل خارج شود! (این گفتوگو در اسفند ماه 92 انجام شده است)
محمود شکیبی یکی از دو باز مانده اولین تیم ملی رسمی ایران است که اکنون کمتر به فعالیت میپردازد و دوران بازنشستگی را طی میکند. او قاضی بازنشسته و رییس اسبق یکی از شعب دیوان عالی کشور است. جواد بهشتی هم رییس سابق چند کارخانه بزرگ سیمان ایران است که در ساخت و بهرهبرداری آنها نقش مهم و سازندهای داشته است. او نیز اکنون دوران بازنشستگی را می گذراند و با خاطرات شیرین سالهای دورش خوش است.
محمود شکیبی یک حقوقدان است و خوب حرف میزند. گفت و گو را با او آغاز میکنیم و می پرسیم که چطور شد که فوتبال شد ورزش مورد علاقه او؟
شکیبی: "از دبستان فوتبال بازی کردن را شروع کردم. در دبستان پانزدهم بهمن در دروازه شمیران روبروی خیابان صفی علیشاه، درس میخواندم. برومند هم آن جا بود. از همان اول به توپ گرد علاقه داشتم و ابتدا با میوه کاج بازی میکردیم. پس از هشتم دبستان به مدرسه "فیروز بهرام" رفتم که دکتر اکرامی آنجا استاد فیزیک بود، حدودا سال 1327 یا 28 بود."
* آنجا بود که دکتر اکرامی شما را شاهینی کرد؟
شکیبی: "نمیدانم کجا دید که ما پا به توپمان خوب است؟ به من گفت که فلان روز به امجدیه بروم. از آنجا فوتبالم شروع شد و ابتدا کاپیتان شهباز بودم. بعد از یکی، دو سال به دسته یک آمدم و به عقاب پیوستم. فوتبال من دقیقا از آن تاریخ شروع شد."
* پس دکتر اکرامی استعدادیاب خوبی هم بود؟
شکیبی: اکرامی تشخیص میداد که چه کسی قدرت پا به توپ شدن دارد و حرکاتش تند و تیز است. خودمان واقف به کارمان نبودیم. ابتدا شهباز بودم، بعد عقاب و سپس شاهین. چون اصطلاحا پای چپ و راست داشتم گاهی گوش چپ و گاهی راست بازی میکردم. حمل به خودستایی نشود خوب بازی میکردم. بعد هم در دانشکده حقوق بازی کردم.
مهندس بهشتی مردی به غایت شیرین سخن است که لبخند همیشگیاش که هنگام حرف زدن در چهرهاش نقش میبندد، مخاطب را به خود جلب میکند. از این لحظه او هم وارد بحث میشود و از خودش میگوید.
بهشتی: فوتبالم خوب بود، ولی درسم نه. مدرسه ما وضعیت خوبی نداشت تا این که دکتر اکرامی مرا دید و فوتبالم را پسندید. او به من گفت که اگر قول بدهم درسم را خوب بخوانم. کاری می کند که در مدرسه البرز ثبتنام کنم و فوتبالم را در شاهین ادامه دهم. این طور شد که فوتبالیست شدم و درسم را تا تحصیلات عالیه در مهندس شیمی پیش بردم.
* در تیم ملی هم بازی کردید؟
بهشتی: در تیم ملی در پست گوش چپ بازی میکردم. آن زمانها در تهران، تاج و شاهین بودند و یکی، دو تا تیم هم از آبادان و جاهای دیگر اضافه میشد، ولی تیم ملی مجموعا از تهران انتخاب میشد. آنها که در تیم تهران بودند، در تیم ملی هم بودند. آن وقتها تلویزیون و بازیهای کامپیوتری به این صورت نبود. عطا بهمنش در تلویزیون مفسر ورزشی بود و زمانی که تلویزیون ملی درست شد، روزی چهار ساعت برنامه داشت که گاهی فوتبال را به صورت سیاه و سفید پخش میکرد. الان رسانهها میتوانند فوتبالیستها را کوچک کنند یا بالا ببرند.
شکیبی: در روزنامه خواندم که آندو با خشونت بازی میکند، البته حرکت او را ندیدم، ولی با خود می گویم که این بازیکن چقدر گرفته است؟
بهشتی: اینها برای ما غریبه است. 1.5 میلیون دلار به منتظری دادند که میشود شش میلیارد تومان. ما در تمام عمرمان این قدر پول نگرفتیم. کسانی مثل شکیبی که رییس شعبه دیوان عالی کشور بود یا فاخری که معاون دادستان بود، در تمام عمرشان این حقوقها را نگرفتند. صحبت از تیم ملی بود. آنها حس میکردند که نماینده کل کشور هستند، آیا اکنون بازیکنان خود را نماینده 70 میلیون نفر میدانند؟ ما نماینده 30 میلیون نفر بودیم و همه فکرمان این بود که برایشان کار کنیم. الان فقط فکر پول هستند.
فکر کنید که یک فوتبالیست 1.5 میلیون دلار میگیرد. این یعنی شش میلیارد تومان، این پول را چه کسی باید بدهد؟ از پول من و شما میدهند! سازمان ورزش از جیب بیت المال میدهد. اگر بخش خصوصی بود و تجاری کار میکرد مشکلی نبود. همین استقلال و پرسپولیس در چند سالی که خرج کردهاند کدام بازیکن را از پایه بالا آوردهاند؟ در 10 سال اخیر که در جریان فوتبال ایران هستم میبینم که 10 مربی همین طور در تیمها میچرخند و از این تیم به آن تیم میروند. اگر در فوتبال اخلاق رعایت شود همه چیز درست میشود. تیم ملی یک دروازهبان داشت که اصلا بگوییم دروازهبان خوب و مرد وارستهای است، اما کارلوس کیروش او را کنار گذاشت. آیا تیم ملی ضعیف شد؟ اگر اخلاق رعایت شود و چهار نفر را کنار بگذارند، فوتبال درست میشود.
شکیبی: زندگی خارج این بازیکنان کجاست؟ چرا برخی وقتشان را در قهوهخانه و مصرف قلیان و چیزهای اضافه میگذارند؟ واقعا فساد اخلاقی در طایفه فوتبالیست امروز بیداد میکند!
بهشتی: خودشان گفتند و مربی تیم جوانان در رسانهها معذرت خواست که بازیکنانش در اردوی تیم ملی قلیان کشیدند، کاش قلیان تنها باشد. ما که به اردو میرفتیم کسی جرات نمیکرد بیرون بیاید. فکر میکنید دکتر اکرامی اجازه میداد؟
* توصیه شما به فوتبالیستهای جوان و نوجوان چیست؟
بهشتی: به آنها توصیه میکنیم که درس بخوانند. یک بار در جمع فوتبالیستهای نوجوان تیم ملی گفتم که چرا فوتبال بازی میکنید؟ آیا فوتبال برای شما تجارت است؟ اگر در کارتان شکست بخورید چه میکنید؟ آیا دست به انتحار میزنید؟ به عنوان یک پیر دیر به آنها گفتیم که اگر از نظر تعلیم و تربیت خود را بسازند و مثلا مهندس شوند پس از پایان عمر فوتبالیشان به کسی احتیاج نخواهند داشت. ما مهندس بودیم و قهرمان ملی هم بودیم. روزی هم که گفتند به ما احتیاج ندارند رفتیم. از فوتبال لذت می بردیم.
شکیبی: مربیان واقعا علم فوتبال ندارند و فقط اسم در کرده تیمها بیشتر در عرض بازی میکنند تا این که پیش روی کنند. حرکات عمقی جایی در فوتبال ایران ندارد. بازیکن نمیداند چه کند، تماشاگر پول میدهد، اما بازی برای او هیچ ندارد.
* آقای شکیبی آخرین بازی ملی شما چه سالی بود؟
شکیبی: فوتبال را 27 یا 28 سالگی رها کردم، پس از فوتبال رییس شعبه 15 دیوان عالی کشور بودم. شاهینیها اکثرا یا مهندس بودند یا کارهای مهم داشتند.
* آیا از وضعیت پیشکسوتان راضی هستید؟ فکر میکنید مقام آنها به خوبی قدر دانسته میشود؟
بهشتی: اوزه بیو، اسطوره پرتغال بود. وقتی فوت کرد. مجسمه او را ساختند و از او تجلیل کردند. این جا بخواهید تجلیلی انجام دهید باید کلی پارتی بازی کنید که مثلا در تلویزیون یا «90» نامی از کسی ببرند. برای بزرگداشت جعفر نامدار با مشکلات توانستیم کاری کنیم. برنامه «90» گزارشی از او پخش کرد اما آیا فدراسیون کاری کرد؟ این کار از وظایف فدراسیون است، اما آنها دور یک عده خاصی جمع شدهاند که بعد از انقلاب فوتبال بازی میکردند.
* پیشنهاد شما به فدراسیون فوتبال چیست؟
بهشتی: یک بار به مسئولان ورزش پیشنهاد کردم که از هر دوره فوتبال ایران یک نماینده انتخاب کنند. اگر فوتبال را به دورههای 10 ساله تقسیم بندی کنیم، از دوره اول دیگر کسی باقی نیست. از دوره دوم اگر باشد یک نفر که او هم روی ویلچر مینشیند، از دوره سوم شاید از 100 نفر تنها هفت یا هشت نفر ماندهاند. فدراسیون میتواند از هر دوره یک نفر را انتخاب کند که در مجموع میشود 10 نفر و اینها بشوند مشاور فدراسیون اما چه کسی گوش کرد؟
با این کار به پیشکسوتان اهمیت قائل میشوند و اهالی فوتبال امروز میفهمند که میشود روی آنها حساب کرد. گزارشی دیدم که نشان میداد جمعی از قدیمیهای فوتبال در کمپ ترک اعتیاد بودند. یکی میگفت که دوست دارد یک تیم به او بدهند که تمرین دهد! تا صبح خوابم نبرد. او میخواهد به عدهای جوان تمرین دهد آیا این کار مشکلی دارد؟
* به شاهین باز گردیم. آقای شکیبی شما و قربانعلی تاری تنها بازماندگان اولین تیم ملی ایران هستید، از آن تیم بگویید.
شکیبی: با اتوبوس به محل مسابقه رفتیم و 10 گل خوردیم! در برگشت راننده خیلی ادای تاری را در میآورد و اذیتش میکرد (با خنده) در شاهین باید درس می خواندیم. این را مدیون دکتر اکرامی هستیم. اگر درس نمی خواندیم و زحمت نمیکشیدیم برای امرار معاش چه میکردیم؟
* آقای بهشتی شما چطور شاهینی شدید؟
بهشتی: مهندس پزشکی مربی ما در زمین راهآهن بود. از بین 70 نفر ، هفت نفرمان به شاهین رفتیم. چهار نفر از آنها هم به تیم ملی رسیدند.
* آقای بهشتی بحث پیشنهاد شما به مسئولان ورزش خیلی ذهن ما را به خود جلب کرد. بیشتر دربارهاش صحبت کنید.
بهشتی : از طریق یکی از دستیاران علی آبادی که نسبت خویشاوندی با ما داشت از او خواستیم که از قدیمی های فوتبال به عنوان مشاور استفاده کند. هیچ چشمداشتی هم نداشتیم، اما این کار صورت نگرفت. به او گفتم که من در دوران جنگ تحمیلی ، هشت سال به صورت گمنام در کارخانههای سیمان اهواز کار میکردم تا صنعت کشور نخوابد.
* این روزها حال شاهین چطور است؟
بهشتی: ما آکادمی داشتیم ، مربی داشتیم، باشگاه خرج دارد، درآمد ما از سالن ورزشی است که یک بار کفپوش آن خراب شد و 170 میلیون خرج برداشت. یک بار آتش سوزی شد و کابل ها سوخت که 30 میلیون خرج داشت. هیات امنای شاهین دیناری پول نمیگیرد، ولی به کادر باشگاه نمیشود پول نداد. با این حساب باشگاه را سر پا نگه داشتهایم و میخواهیم تیم درست کنیم. به دنبال اسپانسر می گردیم. یک بار با دکتر کوشان فر قرارداد بستیم که زمین چمن را اصلاح کند. چمن مصنوعی و تیر چراغ برق گذاشتند و جایگاه نشیمن ساختند و حدود 700 میلیون تومان خرج کردند. قرارداد باشگاه با او هشت ساله بود، اما نه او به تعهدش عمل کرد و نه مدیران وقت جلویش را گرفتند و در نهایت کار به اختلاف کشیده شد. آن زمان نوجوانان و جوانان داشتیم و کمکم شروع کرده بودیم که به دسته سه برسیم، اما چون به مشکل خوردیم و به نتیجه نرسیدیم.
* اکنون وضعیت چگونه است؟
بهشتی: خیلی تلاش کردیم طرف را راضی کنیم که برود تا مجددا آکادمی را پس بگیریم. حتی حاضر شدیم 300 میلیون تومان به او بدهیم. هیات فوتبال تهران شد قاضی ما، اما خلاصه نشد که او را راضی کنیم که چقدر بدهیم تا برود! متوجه شدیم زمین ما را اجاره میدهد ، مثلا به افغانی ها اجاره میدهد که در آن بازی کنند. این کار لطمه شدیدی به حیثیت باشگاه وارد کرده است . قرار شد هر کدام از ما اعضای هیات امنا نفری هفت – هشت میلیون بدهیم به عنوان قرض ، اما خواهی نخواهی باید سه سال دیگر صبر کنیم.
شکیبی: میخواهیم کسی را پیدا کنیم که هدفش مثل ما باشد که بتوانیم باشگاه را در اختیارش بگذاریم. شاهین مال ما نیست، بلکه متعلق به کشور است. اگر کسی مرد است بیاید! یک بار محمد رویانیان گفت که نام باشگاه را بگذارید پرسپولیس – شاهین تا 300 میلیون بدهیم، به او گفتم اگر میخواستیم این کار را بکنیم، پرسپولیس را نمیساختیم! کسی که میخواهد شاهین را از نظر مالی حمایت کند باید دو ویژگی داشته باشد، این که در مسائل فنی و اخلاق دخالت نکند. در بنای این جا جعفر کاشانی خیلی زحمت کشیده است. مهندس پزشکی و هاشم زاده هم خیلی کار کردند. اتفاقا به مهندس هاشم زاده پیشنهاد کردیم که تیم را در اختیار بگیرد اما نیامد، هر گاه نیاز باشد کمک میکند، اما از شرایط روز فوتبال می ترسد، او انسان شریفی است.
بهشتی: حرفهای ما واقعی است. ساختگی نیست. ابایی ندارم که بگویم کجا بودم و چطور به شاهین رسیدم. شاهین برای ما یک ایدئولوژی است. من بعد از انقلاب هشت کارخانه ساختم. همین حالا مهندس پزشکی در 70 کیلومتری مرز افغانستان مشغول طراحی و ساخت کارخانه است و هر چند وقت یک بار به آنجا میرود. اینها همه متعلق به کشور است.
* اکنون ممر درآمد شما چیست؟ زندگیتان از چه راهی میگذرد؟
بهشتی: حقوق بازنشستگی میگیرم و مقداری هم اندوخته در بانک دارم. اگر کسی از من کاری بخواهد یا مشاورهای در ساخت کارخانه یا مانند آن از من بخواهد انجام میدهم، ولی پول نمیگیرم. ایدئولوژی باشگاه شاهین مناعت طبع را به ما آموخته است. در کودکی خیلی چیزها در ذهن آدم میماند. اکرامی میگفت می دانید معنی توپ گرد چیست؟ گردی توپ به ما میآموزد که در جامعه باید با هم شریک باشیم تا موفق شویم. یعنی اگر هم تیمی ات چپ پاست توپ را روی پای راستش نیندازی و به او بخندی. باید طوری پاس بدهی که از آن استفاده کند. در جامعه چه کسی این کار را میکند؟ این تفکر ماست.
* آخرین بار چه زمانی دکتر اکرامی را دیدید؟
بهشتی: به نیویورک رفته بودم که دیدمش، حالش خوب نبود. وقتی به ما خبر دادند دکتر اکرامی در نیویورک است. با سه، چهار نفر از شاهینیها مثل تیمسار اردلان و عبدالله زاده رفتیم پهلویش. آن روز دکتر اکرامی به ما یک سفارش مهم کرد، او گفت که شاهین را تنها نگذارید. همان جا با خط خودش به اعضای هیات امنا اختیار دارد.
شکیبی: او سرآمد همه مربیان ایران بود. اکرامی از نظر اخلاق و ارائه طریق طوری عمل میکرد که جوانها منحرف نشوند و از راه دور مراقب آنها بود. هر چه از فوتبال داریم از او داریم. فوتبال نوین را مدیون او هستیم.
بهشتی : از روزی که به شاهین آمدیم حتی یک نفر نگفت که برویم فلان حزب یا دسته عضو شویم. هیچ کس راجع به تشکیلات خاصی حرف نمیزد. هر کسی هر منشی داشت در دانشگاه بود.
شکیبی : اکرامی در انگلیس تحصیل کرد و در ضمن آن فوتبال را آموخت. وقتی به ایران بازگشت هدفش فوتبال بود.
بهشتی: اکرامی تا ساعتی که زنده بود تمام فکر و ذکرش شاهین بود. حتی لحظات آخر به التماس افتاد که شاهین را حفظ کنید.
* وضعیت فوتبال امروز را چطور میبینید؟
شکیبی: وضعیت چندان خوب نیست. شنیدهام برخی استعدادیابی میکنند و از هر کس که استعدادش را تشخیص دهند، 200 هزار تومان میگیرند. شنیدم که یک داور گفته که در ازای پنج میلیون تومان پنالتی میگیرد!
بهشتی: زمان ما تیمسار خسروانی گفت که بیایید تاج به شما زمین میدهم . او رییس ژاندارمری بود. گفتم معذرت میخواهم ما از آنها نیستیم که هر خودرویی کنار خیابان برایمان ترمز کند سوار شویم! برای ما عوض کردن تیم درست همان حالت بود. شاهین در خون ما بود و کسی جرات نداشت از ما بخواهد که تیممان را عوض کنیم. حالا اما قراردادها شش ماهه شده و برای بازیکن فرق نمیکند کجا بازی میکند.
* حال و روز قدیمیهای شاهین چطور است؟
شکیبی: تا در جریان کار هستید، طرفتان هستند، ولی وقتی کنار باشید دیگر با شما نیستند. البته دار و دسته شاهین هم بیعیب و ایراد نیستند. شاید نسل اولیها خیلی قرص و محکم بودند ولی بعدیها ...
بهشتی: همه شاهینیها 100 درصد کامل نیستند، ولی قطعا همه شان بالای 50 درصد هستند.