به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۱۲:۴۶
 
۸
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۰۹ ساعت ۲۱:۳۸
کد مطلب : ۴۰۰۳۱
بعضی از اهالی «امید» می‌گویند: قضاوت زود است، فرصت دهید

سید علی صالحی: درد یکی دو تا نیست!

گروه فرهنگ و ادب: روبروی «شاعر» که می​نشینی، باید از شعر بگویی، از کتاب، مردم و زیبایی. اما شاعر «سپید مو» بیش​تر از دغدغه​هایی می​گوید که به مرور باعث رنج​اش شده​اند. از ردیف شعرهایی که پشت درهای «ارشاد» مانده​اند و روزهایی که تنها با «امید» می​گذرند.
سید علی صالحی: درد یکی دو تا نیست!
اردیبهشت است و برای کتاب دوستان فصل «نمایشگاه کتاب» است، فصلی که دیگر رنگ و بوی سابق را ندارد. کتاب ها، ناشران و نویسندگان بسیاری در چند سال گذشته امکان حضوردر نمایشگاه را نیافته و بی آن که بخواهند قدم به قدم از مخاطبانشان دور شده​اند. همه این​ها، بخشی از دغدغه این روزهای «سید علی صالحی» است. او در گفت و گو با تدبیر، از نمایشگاه کتاب، وضعیت نشر و مردمی می​گوید که «شادی» حق آنان است.

نمایشگاه کتاب تهران آغاز به کار کرده است،از فضای امروز و حال و هوای تازه کتاب استقبال می‌کنید ؟اساسا فضا تغییر کرده است؟
تنها در حرف و سخن، وعده‌هایی شنیده‌ایم. شکی نیست که از سنگینی سال‌های پیش کاسته شده است اما این امیدواری خروجی عینی ندارد. لبخندها به تنهایی دردی را درمان نمی‌کند. در بخش کتاب و مجوز به نظر می‌رسد تاکنون فقط اتاق‌ها و میزها تغییر کرده‌اند و نه شیوه‌ها و برخوردها.

در سال های پیش اثار شما با چه مشکلاتی مواجهبوده است؟معضلات پیش رو چیست؟

بعضی از اهالی «امید» می‌گویند زود است قضاوت کنیم، فرصت بدهید. کار آن قدر ناراحت کننده بوده که برای درمان، وقت و زمان می‌طلبد. این چه عادت آزاردهنده​ای است که مرتب تقصیرها را به گذشته حواله می‌دهند. رییس جمهورها مسئول اعلام آمار ضعف‌های کابینه قبلی شدند و تا امروز این حواله گردهای کلامی ادامه دارد. همه رو به گذشته حرف می‌زنند و این نشانه نا امیدی است. تخریب گذشته نشان هراس از اکنون و وحشت از آینده است. امری که در درون ما ایرانیان نهادینه و موروثی شده است. در مورد پرسش جنابعالی هم عرض می‌کنم که اتفاق خاصی رخ نداده است. در حوزه کتاب، سانسور، سانسور است. چه با کاردک، چه با قیچی طلا.


در سال‌های اخیر چند اثر از شما در دایره کتاب وزارت ارشاد با مشکل جدی رو به رو شده است؟

در همه این سه دهه تنها در اوایل دهه شصت،کتاب «زنی تنها در قاب قدیمی آبنوس» انتشارات پاسارگاد ممنوع الچاپ شد. سال‌ها طول کشید تا از ذهن و خاطرم دور شود. اما سال‌های اخیر و پیش از شروع دوره این کابینه جدید دو مجموعه شعرم را از اساس کنار گذاشتند؛ مجموعه «یک نفر اینجا دوستت دارد» انتشارات نگاه و «تمرین آماده باش کبوتر» نشر ثالث. شفاف و با صدای بلند گفتند: «غیر مجاز»! بیم آن می‌رفت که رسما ممنوع القلم شوم که ناخدای کشتی تغییر کرد اما من تغییر خاصی ندیده‌ام تا امروز. از دوره دولت پیشین دفترهای تازه شعر من روانه ارشاد شده‌اند. هم نگاه،  هم چشمه پس چرا پاسخ نمی‌دهند؟ روی من به آن‌هایی است که می‌گویند صبوری کنید. وای به دوره ای که وهم و واقعیت سر یک سفره بنشینند. آن وقت «امید» علیه خویش خود زنی خواهد کرد. امید واهی و بی واژه به بیماری بدل می‌شود پس نباید این کابینه جدید بگذارد این اتفاق بیفتد. مردم به امید تغییر رای داده​اند.

امسال هم مثل سال‌های دوره خاتمی مرتب از نمایشگاه دیدن می‌کنید؟

توان جسمی و اندکی بهبود! همین کافی است تا من خود را از دیدار مردم محروم نکنم. مشکلات ریوی و تنفسی اگر فرصت دهند چه عیشی بالاتر از دیدن مردم؟ شعر، کتاب، گفت و گو، ارتباط، زندگی و...اما مشکل های نشر کمرمان را تا کرده است.



مشکلات  نشر تنها مسئله پروانه نشر است؟
درد یکی دو تا نیست. از شدت اشباع شدگی کاستی‌ها هر نوع گلایه ،برای خود راوی نیز آزار دهنده شده است. در شرایط این سال‌های عجیب ناشر شدن و ناشر ماندن و به کار نشر ادامه دادن عین «از خود گذشتگی» است. من راجع به ناشران فرهنگی در مقام منبع آگاهی حرف می‌زنم نه درباره شبه ناشرینی که با قیمت دلار خود را تنظیم می‌کنند. که آن‌ها هم حق دارند مراقب سرمایه خود باشند منتها از سر اشتباه وارد این صنف شده‌اند... از قدیم کتاب برای بعضی از این معامله چی​ها با یونجه یکی است و آبروی بقیه را نیز آلوده می‌کنند. نظام توزیع کتاب هم در ایران از اساس غلط بوده است. این هم دردی است. آنقدر غلط که حتی دولتی‌ها در تلویزیون می‌گویند:«مافیای پخش کتاب». من مرتب در مصاحبه‌ها گفته‌ام همان طور که گندم و آرد و دارو را سراسری توزیع می‌کنند،کتاب را هم وارد چنین چرخه​ای بکنند. آنوقت تیراژ چاپ اول هر کتابی لااقل پنجاه هزار نسخه خواهد شد و نه دویست نسخه.به این شرط که سلیقه​ای برخورد نشود، خودی و غیر خودی در کار نباشد و گرنه باز شاخص فلاکت فرهنگی توی پیشانی​مان خواهد خورد و کتاب به جذام بدل خواهد شد.

خب با این چشم انداز ی که شما می​بینید چگونه می‌شود کار کرد؟

آن قدر در تاریکی تمرین تیراندازی کرده‌ایم که خودمان هم به هدف تبدیل شده هم به تیر، هم به کمان و هم به بازو. پیش از ما سیاوش در شاهنامه ثابت کرد که می‌توان عبور کرد. البته مستقل ماندن و پیگیری،امید و خلاقیت در چنین شرایطی فرسایش دارد.

و این گونه خود مخاطب گاهی به چالش بدل نمی‌شود؟
سهل یابی، ساده پنداری، پرکار شدن ذائقه تنبل خام خوار، کثرت توده‌های «گردآورنده» و محدود شدن مردم «تولید کننده»، گرایش به هر نوع رسانه زرد از «حریم سلطان» و پخش کتاب آن در نمایشگاه کتاب سال 92، تا کتاب‌های فال​گیری و تقویت جنسی و چگونه با یوگا به جنگ مسلحانه علیه میمون‌های دره سند برویم و عادت دادن عوام به بشکن​های صوفیانه شبه عقیدتی و ...هزار پرت و پلای دیگر این یعنی مرگ مغزی و مسموم شدن بی​علاج رویاهای انسانی. «وهم توده‌ها»، پوپولیسم و ... البته بدتر از همه سانسور سلیقه​ای است.

در نمایشگاه بین​المللی کتاب تازه هم دارید؟

فقط تجدید چاپ اما نمایشگاه فرصت است.

اگر نمایشگاه فرصت است برای گسترش این فرصت‌ها چه باید کرد؟
سفر، سفر کتاب. سراسر ایران به ویژه در مراکز استان‌ها. نمایشگاه‌های متعدد، پیاپی، سراسری و ای کاش می‌شد در مراکز استانی، نمایشگاهی دائمی برپا داشت. هر ناشر در هر استان یک نمایندگی فعال در همین نمایشگاه‌ها ...! راه دیگری وجود ندارد. اکثر ناشران سرمایه کلان برای خرید مغازه ندارند. نمایشگاه‌ها حتی در پارک ها، میدان‌ها، چادرها و سهولت در کار، بسا در این شرایط راهگشا و مفید باشد. منتها این نمایشگاه‌ها باید برای همه باشد، نه فقط نور چشمی‌ها و خودی‌ها، بدون تبعیض. چرا برای رونامه​ها دکه‌های ثابت وجود دارد اما برای کتاب ندارد؟ اگر برای کار گل دکه هست، کتاب هم می‌تواند صاحب دکه شود. محل به محل، جا به جا، همه جا.

در نمایشگاه تهران کتابی درباره شما و شعر شما وجود دارد؟
همان سلسله کتاب​هاي انتشارات نگاه، کتاب شماره فکر می‌کنم 9. نوشته آقای فیض شریفی. نقد و بررسی آثار من است.

در دولت یازدهم، امید شما برای بهبود حوزه نشر افزایش یافته یا کم شده؟
میزان امیدم دست دیگران نیست. اما حق با شما است که شرایط صد در صد در تحکیم یا مرگ امید نقش دارد. به ویژه امید عمومی، امید ملی.  ذره ذره آن اوایل دلم خوش می‌شد که خواب‌های خوبی خواهیم دید، بعد مشکل از پی مشکل برای این تغییر ایجاد شده است. غم انگیزترین این است که به مردم صدقه می‌دهند. چرا مردمی که قادرند با شکم گرسنه، سربلند زندگی کنند به گدایی عادت کنند؟ کافی است نظام بهداشت و درمان، ملی، فراگیر ، موثر ، مردمی و صاحب اخلاق شود. پول یارانه را صرف این امور کنید. گوجه و سیب زمینی پیشکش چرا فقط به فکر جهاز هاضمه مردم هستند. من اقتصاددان و کارشناس این امور نیستم اما به عنوان انسانی فرهنگی حتی اگر نیازمند باشم شرم دارم از گرفتن سبد کالا. همه جای جهان دولت‌ها به مردم خود یارانه می‌دهند. درست هم همین است اما نه پول نقد، این انعام نیست، حراج بیهوده نعمت است. دیده‌ام کلان سرمایه دارها رفته‌اند ثبت نام کرده‌اند برای یارانه نقدی. مرحبا! توجیه چیست؟ این حق ماست! این حق، توی سرگدا صفت سرمایه دارت بخورد. این پول‌ها را بدهید تغذیه رایگان برای مدارس.

چه آثاری که از شما منتشر شده و چه آثاری در ارشاد هنوز منتظر پروانه نشر است؟
همه متعلق به سه سال یا دو سال پیش از این است.

در سال‌های اخیر هر چه سرودید هنوز در خانه است و به ناشر نسپارده اید،درست است؟ چند کتاب از قدیم مانده که منتشر نشده است؟

چهار دفتر در انتشارات نگاه و یک دفتر در انتشارات چشمه دارم. تا پروانه نگیرند و منتشر نشوند آثار تازه‌ام را ارئه نمی‌دهم. این تعلل‌ها آزار دهنده است. نشر چشمه نامه پیگیری نوشته و به ارشاد داده اما ارشاد جواب نامه را نداده است.

به یک تفاوت بین این فضا و شرایط قبلی اشاره می‌کنید؟
فشار کم شده است، شادی بیشتر. البته این اراده مردم است! می‌خواهند و به دست می‌آورند. مردم به شدت مدبر شده‌اند.

وحرف آخر؟
هیچ بیگانه​ای نمی‌تواند شادی و امید را از مردم ما بگیرد. این مردم بزرگ و دوست داشتنی با رویاهای انسانی خود، بن بست​ها را در هم می‌شکنند. راز بقاي جهان نزد این مردم است. ساده، پیچیده، پر طنز، رو راست و هزار لایه‌اند.

قاسمی بجد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۲/۰۹ ۲۲:۴۸
اگر خواستید وضعیت فرهنگی جامعه ای رو بسنجید به هنرمندان اون جامعه نگاهی بیندازید! متاسفانه هنرمندان ما ( نویسندگان ، مولفان ، مترجمان ، نقاشان ، خطاطان و ... ) بعضا نان شب هم برای خوردن ندارند ولی آقایان حرف از تولید آثار فاخر میزنن و انتظارات بالایی هم دارند!!! درد نان که باشد هنر به چه کار آید ؟! هنرمند مملکت به جای داشتن آرامش روحی و روانی با اون روحیه حساس و لطیف و شکننده باید یک پراید با قرض و قسط و ... تهیه کند و مسافر جا به جا کند و به جای خارج شدن اشعار ارزنده دشنام های تکان دهنده ...... (222934)
سهراب
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۲/۱۰ ۰۹:۲۱
در مملکت ما هنرمند بسیار است و در بعد مادی تنها کسانی رشد کرده وتبلیغ میشوند که به دربار نزدیک باشند ولی مردم به خوبی سره را از ناسره تشخیص میدهند . (223016)
قاسمی بجد
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۲/۰۹ ۲۲:۴۹
و به جای خارج شدن اشعار ارزنده دشنام های تکان دهنده صبح تا شب از دهانش خارج شود! هنرمند مملکت من ، روحیه زمختی پیدا کرده و متاسفانه دردهای زیاد مانع از هنرنمایی او شده! امیدوارم مشکلات حل بشه ... امیدوارم! (222935)
بچه mis
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۲/۰۹ ۲۳:۳۰
سلام استاد خسته نباشید.دلم نیامد.چیزی ننویسم وتشکری نکنم.همه روگفتی بازبان بی زبانی.ولی بدان بالاتر ازهمه مشکل نان مردم ودوری اونها از کتابه.ماهواره. همه رومشغول کرده.کسی حوصله کتاب نداره (222944)
afsaneh
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۳/۰۲/۱۰ ۱۱:۱۴
چی سر جاشه......کی سر جاشه...کو عزت ...کو احترام....زندگی نمیکنیم داریم روزها رو میگذرونیم فقط.. (223045)