گروه سیاسی: مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: روز دوم از تعطیلات نوروز امسال (۱۴۰۲ خورشیدی) در گذری تصادفی در مسیر بندر کیاشهر به چمخاله در روستایی خوش آب و هوا در استان گیلان یک پارچهنوشته و به اصطلاح سالیان اخیر بنری بزرگ توجهم را جلب کرد چرا که در آن به «سخنگوی محبوب وزارت امور خارجه» خوشآمد گفته شده بود.
درنگ کردم و دانستم آنجا «چاف» است و نام کامل آقای کنعانی هم «کنعانی چافی» است و هر چند در زندگینامه او آمده زادۀ تهران است اما چافی در نام خانوادگی و سفر به چاف در استان گیلان این گمانه را ایجاد میکرد که فرصت را مغتنم شمرده تا به بستگان و در راس آنان والدین که انشاءالله در قید حیات باشند سری بزنند و عید را تبریک بگویند و بعد لابد به سرعت برگردند تهران و به تکذیب هر آنچه دیگران درباره ایران میگویند بپردازند.
این ابهام اما در ذهن نشست که چرا از صفت محبوب استفاده شده چون معمولا برای سخنگوی وزارت خارجه از لفظ محبوب استفاده نمیشود و اصولا سروکاری هم با مردم ندارد تا حب و بُغضی در آنها برانگیزاند. حدس زدم احتمالا میخواسته اند بنویسند محترم بعد دیدهاند خودی و چافی است پیازداغ آن را زیاد کردهاند و نوشتهاند محبوب.
راز آن محبوبیت اما قریب دو ماه بعد از آن با موضعی که دربارۀ انتخابات ترکیه گرفتهاند فاش شده است! چرا که جناب کنعانی گفتهاند مشارکت بالای مردم ترکیه نشانه پیروزی مردمسالاری در این کشور مسلمان و همسایه است.
در اینکه در ترکیه انتخابات رقابتی ریاست جمهوری با مشارکت خیرهکننده و هم زمان انتخابات پارلمانی با رقابت واقعی و جدی احزاب برگزار شده تردیدی نیست و رشکانگیز است اما میتوان از آقای سخنگوی وزارت خارجه پرسید: از کدام مردم سالاری سخن می گویند و دموکراسی ترکیه آیا از نوع دموکراسی لیبرال است یا نه؟ اگر دموکراسی لیبرال چنین ثمری میدهد و مجال رقابت در این سطح با نظارت بینالمللی را فراهم میسازد چرا اصولگرایی ایرانی مدام به دموکراسی لیبرال انگ میزند؟ اگر هم مردمسالاری در بین مسلمانان است چگونه بدون نظارت استصوابی امکان چنین مردم سالارییی فراهم آمده است؟
پرسش مهمتر اما این که اگر مشارکت بالا برای مردم سالاری ترکیه یک پیروزی است چنانچه در جایی دیگر مشارکت به خاطر قلع و قمع کاندیداها یا احساس بیاثری مشارکت در انتخابات یا بیقدرتی منتخبان پایین آمده باشد چه؟ نشانه چیست؟
کاش خبرنگاری از ایشان میپرسید آیا احساس حسرت و دریغ نکردید که ترکیه هنوز 100 سالگی جمهوریت خود را جشن نگرفته حال آن که ما 117 سال قبل جنبش مشروطه برپا کردیم تا پارلمان تشکیل شود و تا قبل از دو انتخابات کممشارکت و سرد 98 و 1400 هم به رغم نظارت استصوابی که به این شدت غلیظ و تنگ نشده بود چند انتخابات در ایران نیز همین شور و حال با مشارکت بالا را داشت منتها چون منتخبان اختیار چندانی برای تحقق وعدهها نداشتند سرخوردگی ایجاد کرد و احساس شد نمایش صفها و مشت محکم مهمتر از پیروزی یک ایده است.
این هم جالب است که در واکنش به ابراز تعجب از بازماندن اردوغان از انتخاب در مرحله اول به سبب درصد اندک برخی یادآوری میکنند در سال 92 هم آقای روحانی با درصد کمی بیش از نصف آرا رییس جمهوری شد و البته با فاصله از رقبا. یعنی ما هم تجربه دقت در درصدها را داریم.
بله. داشتیم اما بعدتر از یک طرف دایره چنان تنگ شد که علی لاریجانی رییس سه دوره مجلس هم مجوز شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نگرفت چه رسد به دیگران و از سوی دیگر احساس شد دایرۀ مانور رییس جمهوری چنان محدود است که حتی نمیتواند فرمان پیوستن به کارگروه مالی یا افایتیاف را صادر کند و اگر لایحه بدهد و مجلس هم تصویب کند جای دیگر رد میشود چرا که معتقد بودند «وصله ناجور است» و از همان یکی دو ماه بعد از انتخاب بر او تاختند.
راز محبوبیت آقای سخنگو را شاید چافیهای گیلان دریافته بودند که حدس میزدند با این که میداند میان آن انتخابات رقابتی با این انتخابات استصوابی فاصله است اما باز ابراز خوشحالی میکند.
همین که در این فقره از تکذیب یا نسبت دادن به امور دیگر خبری نیست جای خرسندی دارد چرا که خط تبلیغاتی تازه این است که بگویند مشارکت بالا در ترکیه به خاطر بیم جریمه و محرومیت بوده حال آن که اگر این گزاره درست باشد رای باطله میدادند.