10 فیلم جنجالي رئیس سینمای ایران/تصاوير
11 خرداد 1393 ساعت 8:03
گروه فرهنگ و هنر: روزنامه هفت صبح: «متروپل» آخرین اثر مسعود کیمیایی مهم نیست آخرین اثرش خوب است یا بد، یا اینکه چقدر به مسعود کیمیایی در اوج نزدیک است یا مربوط به دوران افولش است، مسعود کیمیایی همیشه در سینمای ایران یک نام بزرگ است و بزرگ هم باقی می ماند؛ کارگردانی که تبدیل به ستاره شد.
مسعود کیمیایی شاید تنها اسم سینمای ایران است که برای خودش هوادار دارد. هوادارانی در حد و اندازه های طرفداران تیم های استقلال و پرسپولیس. هوادارانی که حاضرند به خاطرش یک شب تا صبح جلوی در سینما صف بکشند. مهم نیست فیلم قبلی اش را دوست داشته اند یا نه. دیدن فیلم جدید مسعود کیمیایی همیشه واجب است. حتی مخالفانش هم نمی توانند تاثیر فوق العاده مسعود کیمیایی را روی جامعه سینمایی انکار کنند. تازه، کیمیایی روی جامعه روشنفکری ایران هم موثر است، آنقدر که بعد از مرگ گابریل گارسیا مارکز غول ادبی ایران، برایش یادداشت بنویسد.
کیمیایی سال 1393 شاید به خوبی کیمیایی سال 1353 (سالی که «گوزن ها» را ساخت) فیلم نسازد اما هنوز همانقدر در سینما و پیش روشنفکران چهره بااهمیتی است و حتی می شود گفت اهمیتش بیشتر هم شده است. در طول بیش از چهل سال فعالیت در سینما نزدیک به 30 فیلم ساخته است که همه شان در زمان خودشان جنجالی به پا کرده اند فارغ از اینکه منتقدان و اهل سینما دوستشان داشته اند یا نه. 10 فیلم پر سروصداتر کارنامه کیمیایی را بررسی می کنیم که مسیر او از ابتدا تا رسیدن به «متروپل» است.
قیصر (1348)
آغازگر سینمای کارگردان مولفی در سینمای ایران به اسم مسعود کیمیایی. فیلمی که در آن قهرمانش خود قانون را عمال می کند چون از قوانین رسمی دل خوشی ندارد. موج نوی سینمای ایران با «قیصر» وارد فاز تازه ای می شود. فیلمی که پرویز دوایی، پرویز نوری و چند نفر از منتقدان دیگر آن زمان پشتش می ایستند و از این کارگردان جوان با استعداد و سبک جدیدش حمایت می کنند.
«قیصر» به انتقام قتل برادرش «فرمان» و مرگ خواهرش که مورد تجاوز قرار گرفته است، عاملین را که برادران «آق منگل» هستند، یکی پس از دیگری به قتل می رساند و خود نیز در پایان به ضرب گلوله پلیس از پا درمی آید. دو سه سال پیش در نظرسنجی روزنامه سینمایی بانی فیلم، «قیصر» از دید خوانندگان به عنوان تاثیرگذارترین فیلم سینمای ایران انتخاب شد. قیصر البته از کلیشه های فیلمفارسی هم برای جذب مخاطب استفاده کرده بود اما نتیجه یک تفکر تازه در سینمای ایران است.
خاک (1352)
پس از مرگ ارباب روستا، زن فرنگی او به کمک مباشر شرورش غلام، از پسران بابا سبحان، صالح و مسیب که روی زمین مزروعی او کار می کنند، می خواهد زمینش را به او بازپس بدهند. کینه مباشر از مسیب به دلیل علاقه ناکام او به شوکت، همسر مسیب است. نزاع او و نوچه هایش بر سر زمین منجر به مرگ مسیب و زخمی شدن صالح می شود. فیلمنامه این فیلم را مسعود کیمیایی براساس داستان آوسنه باباسبحان نوشته محمود دولت آبادی نوشت و سر آن جنجال زیادی برپا شد. دولت آبادی درباره چگونگی واگذاری داستانش به کیمیایی گفته بود: «در شرایطی که نیاز به پول داشتم آوسنه باباسبحان را به سینما دادم به کارگردان مسعود کیمیایی. آوسنه باباسبحان را 10 هزار تومان فروختم. کیمیایی فیلم «خاک» را با اقتباس از آن داستان ساخت که متاسفانه به آن وفادار نمانده بود و نارضایتی خودم را همان موقع طی نوشته ای ابراز کردم. در همان سال ها نمایشنامه ای نوشته بودم به نام «تنگنا». وقتی به زندان افتادم این نمایشنامه بدون اجازه من به فیلم برگردانده شد و نامش شد «گوزن ها»، آن هم بدون هیچ اشاره ای به نمایشنامه و نویسنده اش.»
البته باید اعتراف کرد که کیمیایی در فضای روستا نتوانسته آنچنان که باید و شاید توانا عمل کند و «خاک» با بهترین کارنامه کیمیایی فاصله زیادی دارد.
گوزن ها (1353)
برای نسل پدرانمان احتمالا خاطره انگیزترین فیلم مسعود کیمیایی، «گوزن ها» است. هر کسی می خواهد از کیمیایی در دوران اوجش یاد کند، «گوزن ها» را مثال می زند. اینکه چرا «گوزن ها» تا این حد مورد علاقه مخاطبان سینمای ایران است، شاید به خاطر فضای سیاسی و در عین حال احساساتی حاکم بر آن باشد که البته خیلی مستقیم در فیلم به آن اشاره نمی شود ولی زمزمه های آن زمان همه می گفتند که «قدرت»، یک چریک سیاسی بوده است و کسانی که خانه را محاصره می کنند، ساواکی ها.
کیمیایی هم در طول این سال ها چیز دیگری نگفته است. در حقیقت خود کیمیایی همیشه از برداشت های سیاسی که از فیلم هایش می شود، استقبال کرده هر چند هیچگاه به صورت مستقیم چیزی درباره آنها نمی گوید.
خط قرمز (1360)
اولین فیلمی که مسعود کیمیایی بعد از انقلاب ساخت «خط قرمز» بود. چهار سال بود که در سینماهای ایران فیلمی از کیمیایی اکران نشده بود و البته هنوز هم کیمیایی و طرفدارانش باید صبر می کردند تا فیلم دیگری از او روی پرده سینماها بیاید. «خط قرمز» گرفتار ممیزی های سختگیرانه آن زمان شد و هیچ وقت فرصت اکران پیدا نکرد و طرفداران مسعود کیمیایی هم این شانس را نداشتند که اولین فیلم بعد از انقلاب کیمیایی را روی پرده سینماها ببینند.
همین چند وقت پیش اصغر فرهادی، کارگردان اسکاری سینمای ایران در گفتگویی ابراز کرده بود: «یکی از ظلم هایی که به ما شد این بود که فیلم «خط قرمز» کیمیایی اکران نشد.»
سرب (1367)
این بهترین فیلم بعد از انقلاب درباره یک زوج یهودی است. داستان در اواخر دهه 20 خورشیدی روایت می شود. زوج یهودی خواهان عزیمت به سرزمین موعود (اسرائیل) هستند اما پس از مواجهه با مخالفت سازمان یهودی هاگانا و کشته شدن عمویشان به دست آنها مجبور به فرار شده و درگیر ماجراهای پس از آن می شوند.
نکته جالب در مورد فیلم «سرب» آن است که تهران در زمان ساخت این فیلم در معرض بمباران عراق قرار داشت و پس از آنکه 8 بمب در اطراف لوکیشن مربوط به سکانس دادگاه اصابت کرد، محل فیلمبرداری به شمال ایران منتقل شد. همچنین از آنجا که داستان فیلم در تهران سال های 30 خورشیدی می گذرد، گروه نیاز به استفاده از اتومبیل های قدیمی برای به تصویر کشیدن خیابان های آن زمان داشته است و از آنجا که تنها 3 عدد از این گونه اتومبیل ها در اختیار بوده، دست اندرکاران ساخت فیلم با رنگ کردن آنها و استفاده ازشان در سکانس های مختلف توانسته اند این کمبود را جبران نمایند.
دندان مار (1368)
رضا کارگر چاپخانه، پس از فوت مادرش یادگاری های مادر و پلاک برادر گمشده اش را برمی دارد و در مسافرخانه ای ساکن می شود. هم اتاق او جوان جنوبی جنگ زده ای است به نام احمد. بین آن دو روابط صمیمانه ای برقرار می شود. روز بعد رضا در ساک دستی خود یادگارهای مادر را نمی بیند. به احمد مشکوک می شود اما احمد او را متقاعد می سازد که ممکن است اشیای او را افرادی که برای «آقا عبدل»، دلال کالاهای احتکاری، کار می کنند ربوده باشند. آن دو سراغ آقا عبدل می روند. رضا گردنبند مادرش را به گردن عبدل می بیند اما به توصیه احمد از درگیر شدن امتناع می کند. عبدل دختری به نام فاطمه را به رضا می سپارد که به آدرس معینی ببرد اما رضا ابتدا فاطمه را به خانه دوستش جلال و سپس به خانه مادری می برد و او را به خواهرش زیور که از شوهرش جدا شده، می سپارد. پس از آن رضا و احمد به سراغ عبدل می روند. در یک درگیری انبارهای کالاهای احتکار شده او را به آتش می کشند و به خانه بازمی گردند.
هنوز هم به نظر برخی از منتقدان منسجم ترین فیلمی است که کیمیایی بعد از انقلاب ساخته. برای دریافت جایزه خرس طلایی برلیناله نامزد می شود و جایزه ویژه همان جشنواره را دریافت می کند. این اولین جایزه رسمی سینمای ایران از یک جشنواره سینمایی قدیمی و معتبر بعد از انقلاب است.
رد پای گرگ (1370)
مثل بسیاری از فیلم های پس از انقلاب کیمیایی، «رد پای گرگ» فیلم پرحاشیه ای بود. چه در دوره پیش تولید، چه زمانی که در یازدهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و مثل همیشه شاهد دعوای منتقدان بر سر فیلمی از مسعود کیمیایی بودیم و چه هنگامی که یک نسخه تقریبا 95 دقیقه ای از این فیلم 122 دقیقه ای پروانه نمایش دریافت کرد و اکران شد. با این وجود، گذر زمان باعث شده تا «رد پای گرگ» به یک سنگ محک در مورد سینمای سال های اخیر کیمیایی و دعواهای همیشگی در مورد فیلم های او تبدیل شود؛ فیلمی که حالا جایگاه ویژه ای میان طرفداران سینمای کیمیایی دارد و بسیاری از مخالفان فیلم هم سعی می کنند خیلی بی پروا به فیلم نتازند.
سکانس حضور رضا با اسب در میدان فردوسی که در زمان اکران فیلم، مورد بحث های فراوانی قرار گرفت، حالا یکی از ماندگارترین سکانس های همه فیلم های کیمیای تلقی می شود. فیلم داستان رضاست که سه روز پیش از عروسی با طلعت به زندان افتاده بود و پس از 20 سال از زندان آزاد می شود. او به سراغ طلعت که خیاطی می کند می رود که درمی یابد صادق خان دوست دوره جوانی اش مسبب زندان رفتن او بوده است. رضا در شب عروسی پسر صادق خان وارد مجلس می شود و صادق خان را با رضایت خودش می کشد.
سلطان (1375)
همه شایعات در مورد «سلطان» درباره منابع مالی آن بود ولی اگر این شایعات را کنار بگذاریم که چه کسی پول ساخت این فیلم را تهیه کرده و به فیلم به عنوان یک اثر هنری نگاه کنیم، «سلطان» نشان می دهد چه قابلیت های خوبی برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی ماندگار دارد.
دو بازیگری که با این فیلم ستاره می شوند: فریبرز عرب نیا و هدیه تهرانی هر دو بازی های جذابی دارند. ملودی احساساتی کارن همایونفر روی سکانس پرشور پایانی یک لحظه فراموش نشدنی در سالن سینما برایتان به ارمغان می آورد. «سلطان» یک ویژگی دیگر هم داشت: کیمیایی با این فیلم به جوانان آن سال ها نزدیک شد و از آن به بعد قهرمانانش، تا فیلم «جرم» مربوط به همان زمان و مکان بودند و البته انتقادهای تند به کیمیایی هم از همین زمان شروع شد: از وقتی قهرمانانش دیگر همدوره ای های خودش نبودند.
جرم (1389)
در طول چهل سال فعالیت، جشنواره فجر هیچ وقت مسعود کیمیایی را یک کارگردان خودی ندانسته بود که به او جایزه بدهند. همیشه کیمیایی و فیلم هایش خارج از گود و نظام حاکم بر جشنواره فجر بودند. داوران هر که بودند جایزه فیلم های کیمیایی در بخش های بازیگری و تدوین و صدا ممکن بود کم و زیاد شو اما در بخش کارگردانی و بهترین فیلم طرفدارانش باید تا زمان ساخته شدن فیلم «جرم» صبر می کردند؛ فیلمی که بالاخره سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای آقای کیمیایی به ارمغان آورد، آن هم وقتی رقیبش اصغر فرهادی با فیلم «جدایی نادر از سیمین» بود.
کیمیایی با «جرم» دوباره به دوران اوجش بازگشت. هر چند نقش اول فیلم را پسر جوانش پولاد کیمیایی ایفا می کرد ولی قهرمانش از دوره خود کیمیایی بود. فیلم البته شلختگی هایی هم داشت اما در مجموع جزو بهترین کارهای بعد از انقلاب کیمیایی است. سیاه و سفید بودنش به حس نوستالژی کیمیایی بازها کمک می کند. یک چیز را هم نباید فراموش کنید: «جرم» برای طرفداران کیمیایی فیلم خوبی است و اگر از طرفداران سینمای او نیستید از فیلم خوشتان نخواهد آمد.
متروپل
درباره «متروپل» فیلم البته حاشیه های زیادی دارد: فروتن تیتراژ پایانی را کنار رضا یزدانی خوانده. تیتراژش را پولاد کیمیایی طراحی کرده است. علی پروین پشت صحنه فیلم موقع فیلمبرداری حضور پیدا کرد و از همه مهمتر برای اولین بار قهرمان فیلم کیمیایی قرار است یک زن باشد «متروپل» تصاویر مورد علاقه کیمیایی را دارد: پوستر فیلم های قدیمی کف سینمای حالا متروکه «متروپل» و نئون سردر سینما. فیلم درباره زنی به نام خاتون است که به خاطر حسادت زنی دیگر به دردسر می افتد و حالا دو مرد در یک سینمای متروکه با وجود مشکلات خودشان می خواهند از او حمایت کنند.
کد مطلب: 43717