گروه سياسي_ رسانهها: سعید حجاریان میگوید: حاشیه، پایگاه رای احمدینژاد بود و او به جنگ حاشیه علیه متن دامن میزد. کم مانده بود که به حاشیه فرمان حمله به متن بدهد. اگر میتوانست این کار را میکرد؛ مانند چاوز و مورالس.
گزيده سخنان سعيد حجاريان را با شرق بخوانيد:
* کشور ما کشور غیرمنتظرههاست. و این نشاندهنده بیثباتی سیاسی است. در واقع جامعه مدنی در کشور ما بیثبات است. حتی انتخاب آقای خاتمی و احمدینژاد در انتخابات سالهای 76 و 84 هم پیشبینی نشده بودند.
* چند عامل در پیروزی روحانی موثر بود. یکی از آنها عملکرد دولت احمدینژاد بود که باعث شده بود مردم آزرده شوند و بین سیاستمداران جناح راست هم شکاف عمیقی ایجاد شود. این شکاف، خود را در مناظرههای انتخابات نیز نشان داد و همه دیدیم که موضعگیریهای کاندیداهای راستگرا علیه همدیگر تا چه اندازه شدید بود. کار به جایی رسید که حتی آن سه کاندیدایی که گفته بودند به نفع یک نفر از بین خودشان کنار میروند، این کار را انجام ندادند. آنها مشکلات زیادی با هم داشتند و در عمل روبهروی یکدیگر ایستادند. عامل بعدی تاثیر تحریمها بود. آقای روحانی هم انگشت گذاشت روی مساله هستهای و رفع تحریمها و مردم نیز به او اقبال نشان دادند. چون تصورشان بر این بود که پیروزی روحانی در انتخابات گشایشی در وضع کشور ایجاد خواهد کرد. چنانکه دیدیم سیاست خارجی و رفع تحریمها از شعارهای اصلی روحانی در انتخابات بود. موضوع بعدی حمایت آقایان خاتمی و هاشمی و بهخصوص رد صلاحیت آقای هاشمی بود که در پی آن و کنارهگیری آقای دکتر عارف، سبب شد بخش اعظمی از آرای آنها به سبد روحانی ریخته شود. هرچند شاید همه اینها اتفاقی بودند و نمیتوان گفت همه این اتفاقات براساس برنامه از پیشنوشته بوده است چون لحظه آخر آقای هاشمی به صحنه آمد و همین باعث شد فضای انتخابات در دست اصلاحطلبان بیفتد. مساله بعدی این بود که مردم احساس میکردند کشور از اعتدال خارج شده بود و کشور تعادل نداشت. ضمنا گفتار خود آقای روحانی نیز گفتاری نرم و آرامشبخش بود. او نشان داد که قابلیت دارد مساله را حل کند. منظورم این است که عوامل خیلی زیادی دستبهدست هم دادند تا روحانی پیروز شد. مردم به این نتیجه رسیده بودند که سکوت و رای ندادن آنها به معنای ادامه وضع قبلی است، بنابراین از لج وضعیت قبلی رای دادند به آقای روحانی.
* به نظر من اصلاحطلبان به قول علما «جزء اخیر علت تامه» پیروزی آقای روحانی بودند. پیام آقای خاتمی و انصراف دکتر عارف از رقابت، آن قطرهای بود که رای روحانی را لبریز و پیروزی او را قطعی کرد.
* شاید اگر یک فرد نزدیک به روحانی در گذشته رئیسجمهور بود، خود روحانی رای نمیآورد. برای مردم، احمدینژاد دور از آبادی بود.
* احمدینژاد الان هر چه بگوید به نفع روحانی است. به نظر من باید به امثال رسایی، میرکاظمی، کوچکزاده و احمدینژاد تریبون بدهند که هر چه دلشان میخواهد بگویند.
* احمدینژاد کشور را به سمت وحشتناکی سوق داده بود. اصولگراها در داخل خودشان از اوضاع کشور باخبر بودند اما در بیرون حرفی نمیزدند. آنها از اخباری که الان بیرون میآید مطلع بودند و خیلی خوب میدانستند که اوضاع تا چه اندازه وخیم است.
* آقای روحانی الان تلاش میکند با بیمه همگانی یا حتی بیمه کودکان کار و خیابانی مشکل حاشیهنشینها را حل کند. من میبینم آقای روحانی همواره در سرای سالمندان یا مراکز بهزیستی است. در بیشتر تصاویر ایشان، دکتر ربیعی و دکتر هاشمی در کنار او هستند. دلیل اینکه این دو وزیر همواره در کنار آقای روحانی دیده میشوند این است که ایشان نگاه به حاشیه دارد. او دنبال این است که فاصله موجود بین حاشیه و متن را کاهش دهد. شما ببینید در تهران ماشینهای پورشه و مازراتی جولان میدهند در حالیکه در کورهپزخانهها و حاشیه شهرهای بزرگ، عده زیادی از مردم با مشکلات جدی روزمره دستوپنجه نرم میکنند. بنابراین روحانی تلاش میکند برخلاف احمدینژاد که میخواست با تزریق پول نقد، مشکلات حاشیهنشینها را حل کند، با تدبیر و سیاستهای اصولی خود به دنبال رفع تبعیض باشد. اینجا بگویم که حاشیه برای احمدینژاد اصل بود. حاشیه پایگاه رای احمدینژاد بود و او به جنگ حاشیه علیه متن دامن میزد. کم مانده بود که به حاشیه فرمان حمله به متن بدهد. اگر میتوانست این کار را میکرد مانند چاوز و مورالس. فرمول آنها نیز همین بود. اما روحانی نمیخواهد نفرت ایجاد شود و از طرفی هم نمیخواهد پوپولیست باشد. سعی میکند تا حدودی مشکل را با تدبیر حل کند. بدون تهییج و نفرتپراکنی.
* در مجموع، آقای روحانی معتدل است به این معنا که رویکرد ایشان بهگونهای است که کم و بیش میتواند آونگی عمل نکند و باید بتواند شاقول باشد. یعنی حرکت پاندولی نداشته باشد و چون شاقول ثابت باشد. آقای روحانی دامنه حرکتهایش خیلی زیاد نیست که مثلا امروز چپ باشد و فردا بکشد به راست. تا الان یکنواخت بوده است. همان حرفهایی که قبلا میزد را الان هم میزند.
* باید وزرای ایشان به صحنه بیایند و حرف بزنند و موضع او را تقویت کنند. روحانی فاقد مکانیزمی برای پاسخگویی و ارتباطات اجتماعی است بنابراین خودش روابط عمومی خودش است. اما خاتمی برآمده از جنبشی بود که قبلا کلی روی آن کار شده بود. ماده اولیه آن به خوبی پیریزی شده بود، پس خیلیها بودند که از او و سیاستهایش دفاع میکردند. اما روحانی ناگهان پیروز شد و چون خاستگاه حزبی جدی هم نداشت و خود او هم نخبهگراست، کمی در این بخش مشکل دارد.
* من فکر میکنم کمکم این موضوع که دیگران پاسخ منتقدان را بدهند، شروع شده است. من به تازگی دیدم آقای غرویان یا زیباکلام سر قصه بهشت و جهنم از روحانی دفاع کردند. کمکم شاید عدهای به صحنه بیایند. البته مشکلاتی هم وجود دارد و بخشی از حامیان بالقوه روحانی هم امکان انتشار آرا و افکار خود را ندارند.
* آن عدهای از اصولگرایان که فریاد میزنند، مشخص است که به دنبال رای در انتخابات مجلس آینده هستند اما آنهایی که سکوت کردهاند، صبر کردهاند که اگر روحانی موفق شد بگویند ما هم هستیم، اگر هم نشد بگویند ما از ابتدا نبودیم. شما دیدهاید در اعتصابها، عدهای در حاشیه میایستند و از پیادهرو میروند که اگر کار گرفت، بروند میان راهپیمایان و اگر نگرفت، در بروند. عدهای دیگر از اصولگراها هم میخواهند دفاع کنند اما میگویند ممکن است دفاع ما کشور را دو شقه کند. مثلا در موضوع هستهای نمیدانند موضع نهایی چیست. گیر کردهاند. به دلیل عدم پیشبینی است که دفاع نمیکنند.
* ممکن است دفاع اصلاحطلبان از روحانی، راستها را بترساند و به ضرر دولت تمام شود چون آنموقع راستها میگویند چه شده که مثلا سعید حجاریان از روحانی دفاع کرده است و تبلیغات به این سمت میرود که هر شب روحانی با من فالوده میخورد.
* توافق با ایران برای اوباما یک برگ برنده است برای انتخابات بعد. شما ببینید نتانیاهو بر سر تشکیل کشور مستقل فلسطین چقدر هیاهو میکند که فلسطین را به رسمیت نشناسند. خود این موضوع یک مشکل برای ما خواهد بود. محمودعباس اعلام کرد که یک کشور واحد است و به سمت عربها حرکت کرده و آنها خواهند پذیرفت. سوالی که ایجاد میشود این است که موضع ایران در این خصوص چیست. فرمول ایران، رفراندوم در تمام سرزمینهای اشغالی است، یعنی همه فلسطینیان رای بدهند و تصمیم بگیرند. حالا همه دنیا فلسطین را به رسمیت میشناسند و موضعگیری ما خیلی حساس میشود.
* تندروهای داخلی میگویند که روحانی نباید به غرب باج بدهد. همین است که میگویند مذاکرات سخت است و دو طرف بر این نکته تاکید میکنند.
* روحانی نباید مردم را از دست بدهد و باید تمام کوشش خود را انجام دهد تا پایگاه رایش را حفظ کند.
* من اعتقاد ندارم که روحانی تمام انرژی خود را روی سیاست خارجی گذاشته است. تا جایی که من خبر دارم هفتهای دو سه روز جلسات چندساعته برای اقتصاد میگذارد و روی این موضوع جدی دارند کار میکنند. سیاست خارجی را به دست دکتر ظریف سپردهاند و او هم بر کارش مسلط است. روحانی برای حل مسائل داخلی، انرژی فوقالعادهای میگذارد. مسائل اقتصادی، بهداشتی و درمانی و رفاه اجتماعی برایش اهمیت فراوانی دارند. او میداند که مسائل داخلی برای او بسیار پرچالش هستند.
* پرچالشترین حوزه برای روحانی حوزه مسائل داخلی و اقتصادی است. البته سیاست داخلی هم هست. اما اصلاحطلبان خیلی به روحانی فشار نمیآورند و میگویند اگر فعلا روی سیاست داخلی تمرکز نداشته باشید نیز اشکالی ندارد. درباره موضوعاتی چون آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر خیلی به روحانی فشار نمیآورند چون میدانند روحانی چه مشکلاتی دارد.
* در موضوعاتی چون انتخابات مجلس ما (اصلاحطلبان) ناچار به همگرایی بیشتر میشویم. با وجود رد صلاحیت ما به اجبار همگرا میشویم. (با خنده)
* در حال حاضر گروههای خودسر فعال شدهاند اما گویا بیشتر میروند کنسرتها را بههم میریزند. فشار گروههای خودسر در دوران خاتمی خیلی وحشتناک بود. الان خیلی خوب هستند. حرفهایی میزنند اما خطری جدی برای روحانی محسوب نمیشوند.
* روحانی میتوانست کابینه بهتری داشته باشد. الان ناهماهنگی در ستاد او زیاد است.
* انشاءالله برای آقای روحانی 24 خرداد تکرار میشود، هر چند کشور ما پیشبینیناپذیر است.