به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ - ۲۳:۵۷
 
۶
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۳ ساعت ۱۸:۱۷
کد مطلب : ۴۵۲۰۴۹
نقشه فرار

مدیران باشگاه صنعت‌نفت از تکرار اشتباه بپرهیزند

مدیران باشگاه صنعت‌نفت از تکرار اشتباه بپرهیزند
حسین دلیر
گروه ورزشی: هر چه زمان می‌گذرد، هواداران نفت حس بلاتکلیفی بیشتری می‌کنند. برعکس زردپوشان آبادانی که بدون سرمربی روزگار می‌گذرانند، دیگر تیم‌ها می‌کوشند از تعطیلی لیگ بهترین بهره را ببرند. برگزاری جام ملت‌ها، مجالی مناسب به تیم‌های باشگاهی ما داده تا از ضعف‌های خود کاسته و قوت خویش را افزونی بخشند. که نیرومندتر آماده‌ی رقابت‌ها در نیمه دوم لیگ برتر گردند.
پیش از به شماره افتادن نفس تیم؛ مدیران صنعت نفت اگر به اندیشه جبران نباشند، باری زودتر از قبل فانوس را به دست گرفته و تجربه‌های تلخ، دیگربار تکرار می‌شوند. نیمه دوم هر پیکار فوتبالی اگر به نیمه «مربیان» نامور باشد؛ نیمه دوم رقابت‌های لیگ را به نیم‌فصل «مدیران» نسبت می‌دهند. هنر و دانش مدیریت؛ پیشرانه‌ای می‌شود تا توان دوچندانی به تیم بخشد. تیمی که در نیم‌فصل دوم، توانایی گذر از بحران را نیابد و بدتر از آن به ورطه‌ای تازه در افتد؛ بی‌بهره از مدیریت توانمند است. کمبود مالی، تمکن رقبا، عملکرد داوران و حتی بدشانسی؛ بهانه‌های همیشگی این تیم‌ها برای انکار ضعف مدیرانشان به شمار می‌روند.
متن و حاشیه انتخاب «وینفرد شفر» به‌عنوان سرمربی و بدتر از آن مدیریت رخدادهای پسینی را می‌توان نمونه‌ای از ناچاری مدیریتی در صنعت نفت تلقی کرد! در نوشتاری دیگر به ضعف مدیران این تیم در نداشتن پیش‌بینی و تحلیل به‌موقع از وضعیت شفر پرداختم. اینکه چگونه از برآورد «هزینه» و «فایده» تصمیم خود فروگذاری کرده و در این زمینه، تأمل بایسته نداشته‌اند. روزها و فرصت‌ها، پرشتاب از پی هم در گذرند و امکان بازیابی این صنعت نفت، هرلحظه بیشتر از کف می‌رود. بازسازی روانی و جسمی، هماهنگی بازیکنان قدیم و جدید، تاکتیک‌پذیری و این دست هدف‌ها، در فشردگی زمان قابل دسترس نیستند.
مدیران صنعت نفت در این شرایط ناگزیر به افکندن نقشه‌ای برای فرار از چند سرنوشت و رخداد پرخطرند. فرار از تله سردرگمی؛ از انتقاد فزاینده؛ از محدوده قرمز جدول؛ از برکناری؛ از سقوط و دیگر بهانه‌هایی برای فرار که بر مصداق‌هایش می‌توان بدین‌سان افزود. بر این قبیل درنگ‌های بی‌معنای کاربه‌دستان در تیم صنعت نفت، تفسیر چندان درستی نمی‌توان داشت. تیمی که برآیند اراده مدیران شرکت پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی است؛ قرار نیست نمایانگر تمایل هواداران و اندیشه پیشکسوتان فوتبال آبادان باشد. اگرچه بر پایه شعار؛ ایشان را صاحبان اصلی تیم بنامند!
صنعت نفت مجال فرصت‌سوزی بیشتر ندارد و این اندازه بی‌اعتنایی مدیرانش به ارزش «زمان»؛ شگفتی‌آور است! اگر چه آبادانی‌ها به توافق با «محرم نویدکیا» نزدیک‌ شده‌ اما مدت زیادی بدون سرمربی به سر برده‌اند. برای جبران البته تکاپوهایی داشتند؛ همچون آغاز دور تازه تمرین‌ها از 23 دی یا درآمدن به بازار خرید و فروش بازیکن، بدون درنگ بر تمایل فنی سکان‌دار آینده! بهترین بازیکنان ممکن هم اگر جذب شوند در لغزش‌های نیم‌فصل دوم، دستاویزی به سرمربی تازه می‌دهد که در گزینش آن‌ها نقشی نداشته و حق هم با اوست.
برخی بازیکنان تمایل به خروج از تیم دارند و برخی دیگر چنان حضور بی‌کیفیتی در بازی‌های گذشته داشته که ماندشان بدون توجیه است. گزینه‌هایی که به‌عنوان سرمربی برای رهبری نفت با آن‌ها مذاکره شد، میلی از خود بروز ندادند. در وضع مالی تیم شرایط دیگرگونی ایجاد نشده که حتی بتوان بر دوپینگ بودجه‌ای در نیم‌فصل دوم حساب ویژه‌ای گشود. پیوستگی چنین وضعی، نفت را همچون گذشته به احتضار دوباره می‌کشاند. این‌ها نه پیشامدند و نه پدیده که از وادی ناگریزی و ناگزیری بر سر تیم فرود آمده باشند. از جنس نتیجه‌اند و وابسته به عملکردها!
به دور از هیجان‌زدگی مرسوم در فوتبال، برای رهیافت درست باید بر دو مولفه «مدیریت» و «بودجه» متمرکز شد. نفتی‌ها در مدعای همیشگی، برخوردار از توان مدیریتی‌اند و بر بیراهه‌ی ناکامی، نشانی غلط به ضعف مالی می‌دهند. با چنین چالش‌های مالی، این اندازه شیفتگی به پذیرش مسئولیت در صنعت نفت را نمی‌توان دریافت! دسته‌ای در این سال‌ها، شورمندانه خود را به گرداب مدیریتی این باشگاه انداخته و در توضیح تصمیم خود به گزاره‌های عاطفی و احساسی استناد می‌کنند. مگر به عقل چنین مدعایی پذیرفتنی است؟!
دور باطل خطاهای مدیریتی
از تاثیر «انتساب»ها در «انتصاب»ها اگر بگذریم، یک برهان قابل‌اتکا برای تغییر مدیران؛ خو گرفتن آن‌ها به تکرار خطا و دور باطل تصمیم‌گیری است. در محیط‌هایی به دور از شایسته‌گزینی، افراد به اعتبار ارتباط با جریان قدرت بر مسند می‌نشینند. مدیری که تدبیر و تمرکز از کف داده، اعتماد به‌نفسش خدشه‌دار می‌شود و مجموعه‌ی زیرفرمانش را به بحران رهنمون می‌سازد.
با دخیل دانستن همه‌ی افراد موثر در تصمیم‌ها و نه یک شخص، مدیریت کنونی صنعت نفت آبادان به تکرار در خطا رسیده است. رویه‌ای که اگر پابرجا بماند، تیم را به مرحله‌ی بی‌بازگشت می‌رساند. تصمیم‌های مدیریتی این روزهای نفت آبادان اگر همه‌اش پذیرفتنی باشد بر یک مورد و آن اشتباه تغییر سرمربی نقد وارد است. از این نظر که بدون اطمینان از توافق بلادرنگ با سکان‌دار بعدی، استعفای سرمربی مستقر را پذیرفتند!
تغییر سرمربی به دلیل کسب نتایج ضعیف، رویه‌ی عادی فوتبال ناصبور و نتیجه‌گراست. از این نظر خرده‌ای بر مدیران نفت نمی‌توان گرفت که باید پاسخگو باشند. اما برای ناتوانی در تامین منابع موردنیاز و یا خطاهای تاثیرگذار، چه زمان عملکرد خود مدیران سنجیده می‌شود؟!
مقصر دانستن سرمربی و تخصیص همه‌ی ضعف‌ها به او، از آن دست رویه‌های تقلیل‌گرایانه است که در پی محو یا قلب واقعیت به کار می‌رود. اگر نگوییم بزرگ‌ترین اشتباه اما می‌توان از پذیرش استعفا یا برکناری ویسی در نیم‌فصل، به‌عنوان یک اشتباه بزرگ نام برد. هرچند تداوم حضور عبداله در آبادان، از جانب بازیکنان و هواداران پذیرفتنی نبود اما مدیریت باشگاه می‌توانست و باید با کنش رسانه‌ای بهنگام، انتظار بیرونی را با اقتضا درونی تیم هماهنگ می‌کرد.
به دلیل ضعف در عملکرد مدیریتی؛ سرمربیان نخستین و بزرگ‌ترین قربانیان در مواجهه با اعتراض‌ها می‌شوند. با مرور سابقه‌ی ویسی که تاکنون هیچ تیمی را روانه لیگ پایین‌تر نکرده، به‌راستی ریسک ادامه راه با گواردیولای وطنی، قابل محاسبه‌تر نبود؟! او که توانمندی‌اش برای خروج از بحران، بارها محک خورده و معجزه فوتبال را در لیگ گذشته به همگان نشان داد. به‌پاس اجرای موفق ماموریت غیرممکن بقا؛ مدیریت صنعت نفت شایسته بود ویسی را با هراندازه دشواری حفظ کند.
استعفای سه‌باره ویسی از سرمربیگری صنعت نفت سرانجام پس از دیدار هفته پانزدهم و پایان نیم‌فصل نخست، از سوی هیئت‌مدیره باشگاه پذیرفته شد. ویسی اما از روزها قبل، هواداران و بازیکنان را نسبت به تصمیم جدایی خود آماده کرده بود. او در نیم‌فصل نخست با کسب 11 امتیاز از 15 مسابقه، علیرغم انتظارها عملکرد قابل دفاعی در صنعت نفت لیگ 23 نداشت و همین شکاف میان او و هواخواهانش را هر روز بیشتر می‌کرد.
باشگاه صنعت نفت پس از پذیرش شکست خانگی مقابل گل‌گهر در تاریخ ۲۳ آذر، به‌طور تلویحی با استعفای ویسی در نیم‌فصل موافقت کرد. ویسی نیز برای کمک به مدیران باشگاه، قول داد تیم را در سه بازی باقیمانده از نیم‌فصل نخست هدایت کند تا محمدحسین رحمانی و دیگر اعضای هیئت‌مدیره بتوانند با فراغت و تمرکز بیشتری به انتخاب سرمربی فصل دوم خود مشغول شوند. 17 روز پس از آن تاریخ و با شکست مقابل تراکتور، سرانجام مسئولان باشگاه نفت استعفای ویسی را پذیرفتند. نفتی‌ها نه‌تنها از این زمان مطلوب هیچ بهره‌ای نبردند، با گذشت بیش از یک ماه از جدایی ویسی، همچنان به دنبال جذب سرمربی جدید بودند! خبرهای تایید نشده حکایت از پایان پروژه حضور شفر در ایران دارد. اگرچه باشگاه صنعت نفت آبادان ترجیح داد به‌جای پاسخ، دراین‌باره سکوت اختیار کند. تا واپسین حضور شفر در آبادان همان 10 بهمن 96 و در نیمه‌نهایی جام حذفی باشد. دیداری که استقلال توانست دو بر یک صنعت نفت را در حضور هوادارانش به‌زانو در آورد.
این رفتار دوگانه قابل تفسیر نیست. مدیران نفت در روزهای اخیر بارها گفتند در حال رایزنی برای رفع مشکل حضور شفر در ایران هستیم و در سوی دیگر از رایزنی با گزینه‌های داخلی خبر می‌دادند! برای نمونه «ورزش سه»، 25 دی در خبری محرم نویدکیا را به‌عنوان اصلی‌ترین گزینه آبادانی‌ها برای جایگزینی شفر معرفی کرد. در بخشی از همین متن آمده: «همسر نویدکیا اصالتا آبادانی است و به همین خاطر مدیران نفت آبادان اصرار دارند سرمربی سابق سپاهان، مسئولیت نیمکت تیم آن‌ها را برعهده بگیرد.»
نزدیک یا دور از حقیقی بودن استدلال این تارنمای ورزشی به‌پای خودشان اما اگر چنین گزاره‌ای موثر باشد به حال صنعت نفت باید افسوس خورد و برایش گریست. که ملاک، انگیزه و یا بهانه‌ی چانه‌زنی در گزینش سرمربی جدید، اهلیت و اصالت آبادانی «همسر» او باشد!
در فرازی دیگر مدیرعامل صنعت نفت در خصوص انتخاب سرمربی جدید به رسانه‌ها گفته است «آن چیزی که بیشتر از هر چیزی برای ما اهمیت دارد تعیین شاخصه‌هاست». ازآنجاکه شاخصه‌ها ذکر نشده‌اند و در ذهن ایشان و دیگر تصمیم‌گیران باشگاه قرار دارد باید پرسید و برسید چه شاخص‌هایی برای انتخاب سرمربی از این اندازه تنوع و انعطاف برخوردار است! چه مخرج مشترکی میان نگرش و شخصیت فوتبالی این گزینه‌ها و نام‌های مطرح شده می‌توان یافت. فراز کمالوند؛ محرم نویدکیا؛ علیرضا منصوریان؛ رسول خطیبی؛ وینفرد شفر و دیگر گزینه‌ها. صنعت نفت به شرایطی گرفتار آمده که به‌جای انتخاب مطلوب به گزیش سرمربی موجود و قابل‌دسترس می‌پردازد. فردی که بپذیرد در این شرایط هدایت نفتی‌ها را بر عهده گیرد. این گزینه‌های متنوع حتی فلسفه فوتبالی یکسانی ندارند و کار نفتی‌ها شبیه همان فردی است که اول تیر را پرتاب می‌کرد و هرکجا که می‌خورد به گردش دایره‌ای می‌کشید و می‌گفت به هدف زدم!
بازده بودجه و عملکرد
اسناد منتشر شده از سوی سازمان لیگ فوتبال نشان می‌دهد که صنعت نفت در دوره‌های 20، 21 و 22 لیگ برتر به ترتیب حدود 18، 41 و 46 میلیارد تومان برای هر فصل هزینه کرده است. برای لیگ بیست و سوم (دوره جاری)، بودجه این تیم 130 میلیارد تومان اعلام گردید. بودجه‌ای که رشد تقریبی 3 برابری (283 درصدی) نسبت به هزینه کرد دوره گذشته دارد. آبادانی‌ها در سه دوره اخیر به‌طور متوسط برای هر فصل 35 میلیارد تومان هزینه کرده و بودجه کنونی آن‌ها حدود 4 برابر (372 درصد) رشد داشته است.
نرخ بازده هزینه و امتیاز نشان می‌دهد نفتی‌ها به ازای هر امتیاز در لیگ بیستم حدود 487 میلیون تومان؛ لیگ بیست و یکم حدود یک میلیارد و 139 میلیون تومان و در لیگ بیست و دوم حدود یک میلیارد و 840 میلیون تومان هزینه کرده‌اند. اینک در میانه‌ی دو نیم‌فصل لیگ 23؛ صنعت نفت با 11 امتیاز در رده‌ی چهاردهم قرار دارد و اگر نیمی از بودجه‌ی اعلامی را بر امتیازهای حاصله تقسیم کنیم، آبادانی‌ها تا اینجای فصل برای کسب هر امتیاز، رقم حیرت‌انگیز 5 میلیارد و 910 میلیون تومان صرف کرده‌اند.
مشخص نیست بر پایه کدام منطق می‌توان به ادعاهای مدیران صنعت نفت درباره ضعف‌های مالی باشگاه در سال‌های اخیر اعتنا و اعتماد کرد. تحلیل حاضر نشان می‌دهد هر چه بودجه زردپوشان افزایش یافته، بازدهی امتیازی‌شان در طول فصل کاهش داشته است.
عدم توفیق تیم در به‌کارگیری بازیکنان درجه‌یک همواره به مشکلات مالی و بودجه‌ای گره می‌خورد. حال آنکه با این حجم از خبرسازی پرتکرار درباره مشکلات مالی، چگونه توانستند ریسک قرارداد با یک سرمربی خارجی را بپذیرند! بدیهی است پرداخت‌ها به چنین گزینه‌ای باید به‌صورت ارزی صورت گیرد و این بر شگفتی از رفتار نفتی‌ها بیشتر می‌افزاید. یا همین جریمه‌ی احتمالی که ممکن است با شکایت شفر گریبان صنعت نفت را بگیرد مگر قرار نیست از منابع مالی باشگاه پرداخت شود؟!
با چه استدلالی می‌گویید مشکل صنعت نفت بی‌پولی است؟ به نظر که این بیشتر به بهانه می‌ماند برای توجیح دیگر ضعف‌ها! آیا مدیران کنونی صنعت نفت نباید نگران پیش‌نویس قرارداد با شفر باشند؟ مگر ممکن است این سرمربی حرفه‌ای در پیش‌نویس قرارداد، بندی برای غرامت فسخ نیاورده باشد! این نقض عهد از سوی او صورت نگرفته و طرف ایرانی نتوانسته شرایط اجرای قرارداد را فراهم سازد. در چنین موقعیتی، قوانین و نهادهای ناظر بر نقل‌وانتقال فوتبال، پیش‌نویس را در حکم قرارداد به‌حساب می‌آورند و نمی‌توان با تکیه‌بر خوش‌بینی، انتظار گذشت از شفر یا واسطه‌های این معامله را داشت! چگونه ممکن است فردی که در دو سال گذشته بدون تیم بوده از این موقعیت مطلوب، به‌آسانی درگذرد.
بهتر نیست درباره پیش‌نویس و ماجرای خسارت کمی با افکار عمومی، از سر صداقت برخورد شود. کشیده شدن پرونده صنعت نفت به مراجع بین‌المللی ناشی از شکایت احتمالی شفر شاید آخرین «تیر» مورد نیاز برای از پا درآمدنش باشد. خطری که ممکن است تیم را با کسر امتیاز یا دیگر محرومیت‌ها مواجه سازد. تیمی که بودجه و منابع مالی لازم برای جذب بازیکنان درجه‌یک ندارد، چگونه می‌خواهد از عهده‌ی پرداخت غرامت ارزی به سرمربی نیامده برآید؟ کاش پیش از آنکه ناقوس سقوط دیگر بار به صدا در آید بر تصمیم‌ها، درنگی بیشتر شود.
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها