فرزین پورمحبی در بخش طنز روز ايسنا نوشت:
چند روز گذشته برای من طنزنویس، خیلی سخت گذشت...
نمیدونم چی شده بود که در آستانه سالروز به توپ بستن مجلس، مسؤولان و نمایندگان عزیزمون در یک حرکت دستهجمعی حساب شده تصمیم گرفته بودند هر چی تو چنته دارند رو کنند و در مورد مسائل مختلف نظرات تخصصی بدن!
خوب؛ هر نظر تخصصی یک مسؤول هم، شیرین دو - سه تا طنز ناب و خالص از توش درمیآد! کسی چه میدونه، شاید هم میخواستن با این نظرات، فضای سال 1287 کشور را برای ما جوری شبیهسازی کنند تا بهطور عملی هم متوجه بشیم که چرا مجلس در اون موقع به توپ بسته شد! بگذریم....
بالطبع، همین اظهارات تخصصی، تراکم کاری منو چندین برابر کرده بود و برای اینکه از نگارش طنزم عقب نمونم، مجبور شدم از ساعات خوابم کم کنم و بیشتر وقت بذارم... اما باور بفرمایید بازم کم میآرم! به همین خاطر از همه مسؤولان محترم عاجزانه میخوام که تا حد امکان با آرامش و طمانینه بیشتری نظرات تخصصی بدن و توجه داشته باشن که رعایت نوبت، نشانه شخصیت است. پس لطفا برای ارائه نظراتتون صف رو به هم نزنید!
به هر حال یک طنزنویس هم مثل بقیه آدمها تواناییهای محدودی داره و اگه اوضاع اینطوری پیش بره، دیگه نمیتونه با دقت و ظرافت به انعکاس همهجانبه این نظرات بپردازه. البته ما ناشکر نیستیم و خدا رو هم بهخاطر این نعمتهاش شاکریم... اما نعمت هم مثل چیزهای دیگه است؛ چون از حد بگذرد، طنزنویس گمان بد کند و طنز هم حالش بد رود. اصلا خودتون این چند نظر تخصصی رو که در ظرف 48 ساعت ارایه شدن بخونید تا بلکه شما هم از نزدیک متوجه وخامت اوضاع و مشکلات یک طنزنویس بشید!
- اولویت شوهرداری و تربیت بچه برای زنها نسبت به تماشای والیبال
- مجازات انجام عمل وازکتومی (که عطف بماسبق هم میشود!)
- سیری در ساپورت و تماشای جلوههای آن با چند عکس شیک و مجلسی
- طرح ازدواج فوری دختران برای جلوگیری از تبرج آنها
- طرح تبدیل بوستانها به قبرستانها
- استعفای روحانی و به روی کار آمدن یک آدم حسابی به جای وی
- و....
حالا به اینها هم اظهارات مسؤولان دیگه رو اضافه کنید و خودتون رو بذارید جای ما...
به نظر من، بعد از طنزنویسی، کار در معدن سختترین شغل است!