گروه ورزشي_رسانهها: حمله كردن به تيم حذف شده از رقابتهاي جام جهاني اين روزها به يك تفريح سالم تبديل شده است. بسياري از ايرانيان با چنان اشتياقي براي حمله كردن به بازيكنان و سرمربي تيم ملي از هم سبقت ميگيرند كه گويي تيم ايران سالها قهرمان آسيا بوده است يا ليگ درخشاني دارد و حالا در جام جهاني از اين عدم صعود غافلگير شدهايم! صرفا جهت اطلاع برخي از مهاجمان عرض ميشود كه آخرين قهرماني تيم ملي ايران در جام ملتهاي آسيا به حدود 40 سال پيش برميگردد و آخرين باري كه يك باشگاه ايراني فاتح جام باشگاههاي آسيا شده است 20 سال پيش بوده است!
احسان محمدي با اين مقدمه در روزنامه اعتماد نوشت: پيش از آغاز مسابقات در يادداشتي براي مجله خواندني «دنياي فوتبال» نوشته بودم كه كارشناسي فوتبال در ايران شغل دوم مردمان است، درست بعد از شكست مقابل بوسني اين گزاره به حقيقت پيوست و هزاران تحليل شگفتانگيز در اين مورد ارائه شد. با نگاهي به واكنشهاي ميتوان منتقدان آتشين كلام را به سه دسته تقسيم كرد.
گروه اول: آنها عاشقان سيار هستند. يك روز شيفته واليبال، فردا كشتي فرنگي و پس فردا كارشناس وزنهبرداري. در هر رشتهيي ايران پيروز شود براي مدت كوتاهي هوادار آن رشته ميشوند، اما... بعد از نخستين شكست واليباليستها سال پيش مقابل برزيل گفتند خاك توي سرتان و الهي درد و بلاي كشتيگيرا بخوره فرق ملاجتان! آنها از دقيقه 60 تازه متوجه شده بودند كه آبيپوشان بوسني هستند نه ايران! تندترين واكنشها را اين دسته نشان ميدهند. دو روز ديگر تبشان ميخوابد و ميروند دنبال عشق جديد.
دسته دوم: آنها عاشقان فوتبال زيبا هستند، سبك بازي تيم ملي را با راگبي مقايسه ميكنند كه تيم در هيجده قدم جمع ميشود و به محض نزديك شدن بازيكن حريف سر او ميريزند! اين دسته از منتقدين فوتبال زيبا ميخواهند، خيلي كاري به ميزان آمادگي تيم و توان ذهني و قدرت حريف ندارند. از فوتبال كلمبيا، برزيل، شيلي و هر تيمي كه خوب بازي كند لذت ميبرند و كاري به وطن و عشق به ميهن و يوزپلنگهاي ايراني ندارند. آنها ناراضي هستند و به اين زوديها از تيم ملي ايران خوششان نميآيد.
دسته سوم: كساني كه متضرر شدهاند و منافعشان در اين مدت به خطر افتاده است. از جمله مربياني كه به حاشيه رانده شده بودند و بعد از بازي درخشان ايران مقابل آرژانتين يا سكوت مطلق كردند يا به صورت ظاهري حامي تيم ملي شدند! چند روز پيش نوشتم كه اين سكوت مربيان ديري نميپايد و اين اتحاد بسيار شكننده است و با نخستين ناكامي تيم ملي به مواضع پيشين خود بازميگردند. همانها كه به بازيكنان دورگه ميگفتند اجنبي! به دژاگه حمله ميكردند كه فقط مردمك چشمش تاتو نشده است!... آنها بعد از بازي مقابل بوسني نفس تازهيي گرفتهاند. پر نفس برگشتهاند و به اين زوديها صحنه را ترك نميكنند!... حالا فرصت خوبي است و تيم ملي را سنگ بزنيد. بازيكنها و كيروش را.