گروه بین الملل: "ایوان گرشکویچ" خبرنگار روزنامه وال استریت ژورنال" از ۲۹ مارس ۲۰۲۳ زمانی که بازداشت و به اتهام جاسوسی متهم شد در روسیه زندانی بوده است. عموما اعتقاد بر این است که دولت "ولادیمیر پوتین" گرشکویچ را به عنوان اهرم بالقوه برای مبادله زندانیان با دولت ایالات متحده در اختیار خود نگه میدارد اگرچه هنوز توافقی در این باره صورت نگرفته است.
به گزارش فرارو به نقل از نیشن، دونالد ترامپ با شعار همیشگی خود گفت که او به تنهایی به عنوان "معامله گر بزرگ" میتواند گرشکویچ را آزاد کند. او در شبکه اجتماعی Truth Social خود نوشته بود: "ایوان گرشکویچ گزارشگر روزنامه "وال استریت ژورنال" که در بازداشت روسیه است تقریبا بلافاصله پس از انتخابات آزاد خواهد شد. او پیش از تصدی من در مقام رئیس جمهور در خانه و در امنیت و در کنار خانواده اش خواهد بود. "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه این کار را برای من انجام خواهد داد. او این کار را تنها برای من و نه هیچ کس دیگری انجام خواهد داد و ما هیچ هزینهای پرداخت نخواهیم کرد".
پستهای این چنینی همراه با لاف زنی ترامپ بسیار آشنا هستند. او میخواهد خود را مردی سرسخت و مورد احترام قدرتمندان خارجی و بایدن را فردی بدبخت و ضعیف نشان دهد. با این وجود، این خودپسندی ترامپ باعث طرح یک پرسش طبیعی میشود: چرا او اکنون از پوتین نمیخواهد تا گرشکویچ را آزاد کند؟ به نظر میرسد این خبرنگار آمریکایی تاکنون به طور مشترک در گروگان ترامپ و پوتین است. ترامپ با وعده آزادی گرشوویچ تنها پس از انتخابات به جای این که خود را به عنوان فردی قوی نشان دهد یک فرد ظالم به نظر میرسد.
اگر خوانشی دقیق از پست ترامپ داشته باشیم متوجه میشویم او حتی وعده تلاش برای آزادی گرشکویچ را نداده بلکه سیگنالی برای پوتین ارسال کرده که اکنون با کاخ سفید تحت ریاست بایدن مذاکره نکند و تا زمان انتخاب شخص خود آن روزنامه نگار را زندانی نگه دارد. به عبارت دیگر، این یک تلاش کلاسیک ترامپ برای همسویی با پوتین در برابر دموکراتها است. او این سناریوی بدنام را در سال ۲۰۱۶ میلادی نیز تکرار کرده بود زمانی که گفت: "روسیه اگر گوش میدهی امیدوارم بتوانی ۳۰۰۰۰ ایمیل گمشده را پیدا کنی. من فکر میکنم احتمالا توسط مطبوعات ما پاداش بزرگی دریافت خواهی کرد. ببینیم این اتفاق میافتد یا خیر".
در خرابکاری در مذاکرات جاری بین رئیس جمهور آمریکا و یک دشمن خارجی ترامپ ممکن است متهم به زیر پا گذاشتن هنجارها یا اتهامی جدیتر شود. افسوس که او صرفا از الگویی پیروی میکند که پیشتر توسط "رونالد ریگان" و "ریچارد نیکسون" روسای جمهور جمهوری خواه اجرا شده بود.
تفاوت اصلی بین ریگان در سال ۱۹۸۰ و ترامپ در سال ۲۰۲۴ این است که ریگان در دورهای زندگی میکرد که شرم هنوز وجود داشت! در آن دوران این درک وجود داشت که ایالات متحده در یک زمان تنها یک رئیس جمهور دارد، اما در عصر دو قطبی شدن کنونی با طیف گستردهای از جمهوری خواهان که هنوز معتقدند ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ پیروز شده بود و نتایج انتخابات به سرقت رفته قواعد بازی تغییر کرده است.
ترامپ، طبق عادت اش استراتژی سورپرایز اکتبر خود را آشکارا تبلیغ میکند و به نوعی زیرمتن را به متن اصلی تبدیل میکند. هم چنین، ریگان اولین جمهوری خواهی نبود که به دسیسههای بین المللی دامن زد تا یک دموکرات مستقر در قدرت را شرمسار ساخته و کرسی ریاست جمهوری را به دست آورد.
"ریچارد نیکسون" نامزد انتخاباتی جمهوری خواهان در سال ۱۹۶۸ میلادی سورپرایر اکتبر را با ایجاد یک کانال پشتیبان با دولت ویتنام جنوبی به منظور خراب کردن مذاکرات صلح که آن زمان در ویتنام ادامه داشت ایجاد کرد. نیکسون از ویتنامیهای جنوبی خواست تا پس از انتخابات صبر کنند و به آنان وعده داد که معاملهای بهتر از هر چیزی که "لیندون جانسون" رئیس جمهور وقت یا "هوبرت هامفری" نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۸ میتوانستند ارائه دهند را با آنان داشته باشد. با توجه به پست منتشر شده ترامپ درباره وضعیت گرشکویچ و با در نظر گرفتن سوابق نیکسون و ریگان باید بپرسیم که آیا سورپرایزهای اکتبر دیگری در انتظار ما هستند یا خیر.
ترامپ بهعنوان یک رئیس جمهور سابق که برای انتخاب مجدد نامزد میشود در موقعیت نادری قرار دارد و با رهبران خارجی قابل توجهی روابط نزدیک داشته و دارد. ترامپ از برقراری چنین روابطی خجالت زده و شرمسار نبوده است. او در عمارت اش در مارالاگو جایی که مانند یک رئیس جمهور در تبعید ریاست میکند میزبان بسیاری از رهبران خارجی از جمله "آندری دودا" رئیس جمهور لهستان و "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان بوده است.
"جارد کوشنر" داماد ترامپ که نقش مهمی در نظارت بر سیاست خارجی دولت او داشت به ایجاد روابط مالی و شخصی با دولتهای خارجی به ویژه عربستان سعودی ادامه داده است. خبرگزاری "رویترز" اخیرا به نقل از یک منبع مطلع گزارش داده بود که سه مقام سابق سیاست خارجی ایالات متحده در دولت دونالد ترامپ به تازگی با "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل و دیگر شخصیتهای عمومی آن رژیم دیدار داشته اند.
آن خبرگزاری این موضوع را "یک مورد نادر از سفر متحدان ترامپ به خارج از کشور به عنوان بخشی از کارزار سازمان یافته برای دیدار با مقامهای خارجی" توصیف کرده است. این دیدار در بحبوحه تنشها بین اسرائیل و دولت بایدن در مورد نحوه مدیریت جنگ غزه توسط اسرائیل انجام شده است.
تماسهای ترامپ با اسرائیل نگران کننده است، زیرا جو بایدن اگرچه به نظر میرسد که از این واقعیت آگاه است، اما مجموعهای از منافع بسیار متفاوت از منافع نتانیاهو را دارد. اشتیاق نخست وزیر اسرائیل برای حذف بایدن حتی "توماس فریدمن" ستون نویس دوستدار حفظ وضع موجود در روزنامه "نیویورک تایمز" را نیز مجبور کرده تا اذعان کند که "نتانیاهو به بازیگری رادیکال تبدیل شده که منافع کلیدی ایالات متحده و متحدان عربش را تضعیف میکند و به هدیهای برای ایران تبدیل شده است".
هم از نظر منافع ملی آمریکا و هم از جنبه امیدهای بایدن برای انتخاب مجدد به نفع اوست که اسرائیل به حمله کنونی غزه فورا پایان دهد. جنگ اسرائیل علیه جمعیت غیرنظامی غزه به شدت شهرت آمریکا را خدشه دار کرده و هم چنین برای اکثریت دموکراتها محبوبیت ندارد و ۷۵ درصد از آنان در نظرسنجی گالوپ با آن مخالف بودند. هر چه جنگهای بین المللی بیشتر در سر فصل اخبار غالب باشند بایدن به همان اندازه که ترامپ ادعا میکند ضعیفتر به نظر خواهد رسید. صدرنشینی اخبار مرتبط با جنگ مانع از آن میشود که بایدن در مورد موضوعاتی مانند سقط جنین، قانونی شدن ماری جوانا و کاهش بدهیهای دانشجویان صحبت و اظهارنظر کند.
با این وجود، نفع شخصی نتانیاهو ایجاب میکند که او جنگ را ادامه دهد، زیرا پایان جنگ به معنای تسویه حساب سیاسی علیه او در مورد مسئولیت و نقش اش در شکستهای نظامی و اطلاعاتیای در اسرائیل خواهد بود. به علاوه این واقعیت ساده را باید افزود که نتانیاهو که از مدتها پیش روسای جمهور جمهوری خواه را ترجیح میداد و احتمالا معتقد است که در صورت بازگشت ترامپ به کاخ سفید او به اسرائیل آزادی عمل بیش تری خواهد داد علیرغم آن که ترامپ این کینه شخصی را از نتانیاهو به دل دارد که پس از ادعای او درباره سرقت نتیجه انتخابات ۲۰۲۰ از وی حمایت کافی به عمل نیاورد. همه این موارد به یک سناریوی بسیار قانع کننده سورپرایز اکتبر اضافه میشود. تصور این که چگونه نتانیاهو میتواند تنشهای بینالمللی را افزایش دهد و هر شانس ناچیزی برای پیشرفت دیپلماتیک را از بین ببرد به اندازه کافی آسان است: او میتواند مانند هفت ماه گذشته به رفتار خود ادامه دهد یا حتی جنگ را در لبنان گسترش دهد. با تداوم چنین وضعیتی بایدن به عنوان رئیس جمهوری به نظر خواهد رسید که توانایی رهبری و کنترل عرصه بین المللی را ندارد.
تنها راه برای جلوگیری از تحقق چنین سورپرایزی آن است که روابط ترامپ با رهبران خارجی از سوی دموکراتها به موضوعی در کارزار انتخاباتی تبدیل شود. انجام این کار درباره رابطه ترامپ با پوتین آسان است، اما آیا بایدن جرات این کار را دارد که نتانیاهو را رو در روی امریکا قرار دهد؟