انتقام طبیعت از آخرین نفسهای بشر
حکایت «زمینی» که دیگر آشنا نیست
11 خرداد 1403 ساعت 11:28
گروه جامعه: مخاطب ایرانی به خواندن و تماشای آثار خارجی با موضوعات آخرالزمانی و آیندهنگر در مورد سرنوشت زمین عادت دارد. اما شاید کمتر با آثار وطنی از این دست برخورد کرده باشند. سینمای ایران هنوز از توان تکنولوژیک کافی برای ساخت آثار فانتزی عظیم برخوردار نیست اما چند سالی است نویسندگان ایرانی طبعآزمایی در این حوزه را آغاز کردهاند.
به گزارش تجارت نیوز، نقطه مشترک آثار داخلی و خارجی در این ژانر، نگرانی بابت آینده زمین و سرنوشت ساکنان آن است؛ در روزگاری که به دلایل مختلفی نابودی و مرگ بر جهان حاکم شده و بازماندگان بشر برای بقا میجنگند. در این میان، تغییرات آبوهوایی و رویدادهای عظیم طبیعی یکی از سوژههای مورد علاقه خالقان چنین آثاری است
«ضحی کاظمی» نویسنده ایرانی در ژانر گمانهزن و آیندهنگر، چند اثر در حوزه پساآخرالزمانی دارد؛ از جمله رمان «بارانزاد» و مجموعه داستان «زمانسوار». داستان رمان در دنیایی میگذرد که تغییرات آبوهوایی چهره زمین را کاملاً دگرگون کرده است و برخی از داستانهای مجموعه «زمانسوار» نیز مضامین محیطزیستی دارند.
«زمینی» که دیگر آشنا نیست
داستان رمان «بارانزاد» در «زمینی» میگذرد که شرایط و چهره آن پس از سلسلهرویدادهای شدید طبیعی و آبوهوایی کاملاً تغییر کرده است. دنیا و از جمله ایران دیگر جایی نیست که ما میشناسیم. دلیل؟ چند سال پیش، وقوع زلزلههای مهیب و متناوب، بعد هم بهترتیب بروز خشکسالی، ریزش بارانهای بیوقفه همراه با توفانهای شدید و در نتیجه شکلگیری سیلهای ویرانگر، شهرها را در سراسر جهان تخریب کرد و مردمان را آواره. بسیاری یا بر اثر خود این حوادث یا گرسنگی و بیماریهای پس از این وقایع، به کام مرگ فرو رفتند.
در دوران بارندگی، بخشهای بزرگی از زمین به دریا تبدیل شد و انسانها بهناچار به کشتیها پناه بردند. ایرانیها نیز یک کشتی را از غذا، کتاب و میراث خود پر کردند و به دریا زدند.اما این پایان کار نبود. توقف بارندگیها و تابش خورشید، بخشی از آب دریاها را تبخیر کرد و دنیا را مهی شدید فرا گرفت. در چنین شرایطی، بسیاری از مردم در سالهای ابتدایی زندگی در دریا، بر اثر گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. در نهایت اما «مه» تمام شد و انسانها توانستند سبک زندگی خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. داستان در زمانی میگذرد که دیگر با گذشت چند سال، زندگی بازماندگان به ثبات رسیده است؛ اما این فقط ظاهر ماجراست.
پرستش آیین باران
دوران جدید، لاجرم با تخریب تمدن قدیم و شکلگیری تمدنی تازه بر بستر نیازهای جدید همراه بوده. در دنیای کتاب تقریباً سراسر زمین را آب پوشانده و انسانها یا در جزیره زندگی میکنند یا روی کشتی. این تغییرات باعث شده است آیین و سبک زندگی جدیدی بر پایه پرستش و تقدس «باران» و «آب» شکل گیرد. نویسنده «بارانزاد» در چنین بستری، از عشق و نفرت، فریب و دسیسه و قدرت و فساد میگوید.
انسانهایی که با فاصله گرفتن از طبیعت و بیمبالاتی خود زمین و دنیای قدیم را به نابودی کشاندهاند، حالا در دوران جدید نیز به دنبال نفع شخصی و سیاسی خود و گروهشان هستند. در این مسیر، حقایقی را نیز درباره واکنش طبیعت به آنچه از سر گذرانده است، از مردم عادی پنهان میکنند. مانند همه داستانهایی از این دست، گروهی نیز به مقابله با این جریان و فسادها و پنهانکاریهای آن برمیخیزند. در پایان، آشکار میشود که انسان و طبیعت به نوعی پیوند و درهمآمیختگی اجباری رسیدهاند که با وجود پنهانسازی چندساله حقیقت از سوی نهاد قدرت، در نهایت همگان ناگزیر از پذیرش آن میشوند.
ضحی کاظمی، نویسنده این کتاب، در گفتوگویی تاکید کرده بود داستان «بارانزاد» را با الهام از تغییرات اقلیمی نوشته است چراکه با آب شدن یخهای قطبی، این احتمال وجود دارد که شهرها و کشورهای گوناگون، بهویژه سرزمینهای ساحلی، زیر آب بروند .او در برخی دیگر از آثار خود نیز دغدغههای محیطزیستی دارد، از جمله دو داستان کوتاه در مجموعه «زمانسوار».
انتقام طبیعت
«نوزاد مهاجم» نیز همچون «بارانزاد» در بستر دنیایی میگذرد که اعمال انسانها آن را تغییر داده و باز هم تغییرات اقلیمی بسیاری را به کام مرگ فرستاده است؛ اما با تفاوتهایی. بازماندگانی که از قهر طبیعت جان به در بردهاند، حالا باید در شرایطی سخت و عذابآور، برای زندگی خود بجنگند.
پرندگان در دنیای جدید، با جهشی که منشاء آن مشخص نیست، به گونهای غیرطبیعی رشد کرده و به موجوداتی غولآسا تبدیل شدهاند. یافتن غذا در طبیعتی سخت و در مواجهه با چنین پرندگانی، که به مروز زمان هم چثههای بزرگتری پیدا کردهاند و هم تعدادشان افزایش یافته، به موضوعی مصیبتبار برای انسانها تبدیل شده است. بهویژه که آنها ناچار از شکار تخم همین پرندگان به عنوان غذا نیز هستند.
در چنین موقعیتی، بسیاری از مردم که حالا بار دیگر به صورت قبیلهای در کنار هم زندگی میکنند، در فصلهای سرد و پرباران جان خود را از دست میدهند؛ بهویژه نوزادان و کودکان. در واقع در این داستان، سرما و حمله پرندگان دو قاتل اصلی انسانها به شمار میروند. گویی طبیعت همچنان با بشر سر جنگ دارد. شاید همین هم باعث میشود «نوزاد مهاجم» برخلاف «بارانزاد» پایانی تراژیک داشته باشد.
نفسهای آخر
«تنفس سالانه» حکایت روزگاری است که آلودگی هوا به نهایت رسیده و دیگر اکسیژنی برای نفس کشیدن باقی نمانده است. تغییرات اقلیمی و محیطزیستی گرمایش زمین را تسریع کرده و مرگ انسانها و حیوانات بسیاری را رقم زده است.
هوای غیرقابل تنفس، افزایش اشعههای مضر و گرمای شدید شاخصههای این دنیای جدید است. شهرها پر شدهاند از صورتهای پوشیده با ماسک مردمانی که ناگریز از حمل کپسولهای فلزی هستند. دیدن پیکر بیجان شهرونداتی در گوشه و کنار شهر تجربهای روزمره است؛ مردگانی که اکسیژنشان به پایان رسیده است و نتوانستهاند بهموقع کپسول جدیدی تهیه کنند.
داستان، ساعاتی از زندگی زنی به نام «ناهید» را حکایت میکند که در انتظار واریز عیدی است تا هم بتواند هزینه بالای خرید کپسول جدید را پرداخت کند و هم برای پسرش، هدیهای را که درخواست کرده بود بخرد؛ آخرین دقایق باقیمانده به «جشن تنفس سالانه» است. جشنی که در آن دولت سوپرفنها را روشن میکند تا وزش باد و هوای تصفیهشده، تنفس بدون ماسک را فقط برای یک ساعت ممکن کند. پیش و پس از همان یک ساعت در سال، اکیسژن فقط در محیط خانه و برای کودکان و سالمندان رایگان است.
«تنفس سالانه» نیز همچون «نوزاد مهاجم» و برخلاف «بارانزاد»، پایان تلخی دارد. گویی خوشبینی نویسنده نسبت به آینده زمین و بشر در فاصله میان چاپ این دو اثر کاهش یافته است. «بارانزاد» و «زمانسوار» را کتابسرای تندیس به قلم ضحی کاظمی منتشر کرده است.
کد مطلب: 473417