گروه جامعه: برنامههای مختلف دولتها برای فرزندآوری در ایران به ویژه در یک دهه گذشته با وجود پرشمار بودن کم اثر ظاهر شده است و مقامهای رسمی کشور بارها در خصوص زنگ خطرهای افزایش جمعیت سالمند در کشور هشدار داده اند. با این وجود، نرخ فرزندآوری در کشور شتاب چندانی را تجربه نکرده است.
به گزارش فرارو، مدتی پیش، «محمدعلی محسنی بندپی» نماینده مردم چالوس در مجلس شورای اسلامی گفت: «شتاب سالمندی در ایران بیشتر از شتاب برنامهریزان است و در این زمینه نیازمند سیاستگذاری جدی برای سراسر کشور هستیم. سالمندی مهمترین چالش پیش روی کشوراست و بسیار ضروری است مسئولان مربوطه به زیرساختهای مراقبت از سالمندان توجه ویژه داشته باشد.»
این سخنان در شرایطی مطرح میشود که دولت سیزدهم، طرحهایی مثل طرح جوانی جمعیت، طرح حمایت زا حقوق خانوادهها و دیگر طرحهای مشابه را با هدف افزایش فرزندآوری در دستور کار خود قرار داد و بر اساس آمارها شاهد تغییر محسوسی در رغبت خانوادهها به فرزندآوری را شاهد نیستیم تا جایی که به گفته قاسم عبدالله زاده، سرپرست دبیرخانه شورای ملی سالمندان براساس آمار سال ۱۴۰۰، تعداد سالمندان کل کشور ۸میلیون و ۸۶۳ هزار نفر (۴۳/۱۰درصد کل جمعیت) است.
با توجه به این شرایط پرسشهایی مطرح است از جمله این که چرا زوجها تمایلی به فرزندآوری ندارند و آیا این مسئله یک موضوع مرتبط با دولتها است یا تحت تاثیر فرهنگ اجتماعی رخ داده است؟ حسین ایمانی جاجرمی، جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده است:
در شرایط فعلی مردم رغبتی به فرزندآوری ندارند
حسین ایمانی جاجرمی به فرارو گفت: «مسئله را نباید اینگونه صورت بندی کنیم که صرفا بگوییم فشار دولتها بر مردم یا جوانان برای فرزندآوری با مقاومت جوانترها همراه شده است. این صورت بندی، ما را به تقابل میرساند و اتفاقا از واقعیت دور میکند، مسئله این است که هر کجا، توسعه شهری اتفاق افتاده و به ویژه جمعیت شهرهای بزرگ بیشتر شده است، سبکهای زندگی متفاوتی نیز، پدید آمده است. بنابراین، الزامات زندگی کلان شهری، افراد را به سمت راهبردهایی سوق میدهد که بتوانند در این شرایط جدید زندگی کنند، یکی از این اقتضائات، مسکن کوچک، گران شدن مسکن و هزینههای زندگی بالا است. عملا برای خانواده، تامین هزینه برای افزایش تعداد فرزندان یا امکان حتی داشتن یک فرزند بسیار سخت میشود؛ بنابراین اگر شرایط فعلی عوض شود، رفتارهای مردم هم در قبال فرزندآوری عوض میشود. اصلا این بسیار طبیعی است که مردم در این شرایط تمایلی به فرزندآوری نداشته باشند. این اتفاق خاصی نیست و در همه جای دنیا نیز این اتفاق رخ داده است. یعنی شما به کشورهای اطراف خومان هم که نگاه کنید، آنهایی که روند توسعه را طی کرده اند، همزمان با کاهش یا کند شدن رشد جمعیت مواجه شده اند.»
وی افزود: «البته همه اینها مانع از اشاره به مسئله فرهنگی نمیشود که یکی از زیرمجموعههای سبک زندگی محسوب میشود. نظام اجتماعی و فرهنگی ما به سمتی رفته و اتفاقا خود تصمیم گیران هم این را ترویج کرده اند که فرزندآوری کم شود. سیاستهای آموزشی، اقتصادی، اداره شهر و امثالهم از مریخ و آمریکا و غرب نیامدهاند. اینها به ما نگفته اند چگونه زندگی کنیم، بلکه تغییر سبک زندگی ما پیامد تصمیماتی است که در حوزههای مختلف گرفته ایم. وقتی ما بر رقابت فردی تاکید داریم، بر رشد فردی تمرکز میکنیم، پس دقیقا به شهروندان جامعه یاد میدهیم روی خودشان سرمایه گذاری کنند و خود را در اولویت قرار دهند. این یعنی جامعه ما از جمع گرایی به سمت فردگرایی مبتنی بر رقابت میرود. این رقابت مبتنی بر همکاری هم نیست؛ بنابراین افراد، خود را در اولویت قرار میدهند و این در حالیست که در جامعه سنتی، افراد خود را در جمع محو میکردند و جمع و انتظارات خانواده، شبکه خویشاوندی و سنت بود که اولویت داشت. درواقع این نوع طرز فکر زنان را به این سمت میبرد که نقش مادری را بر عهده گرفته و فرزندآوری کنند و تمام وقت خود را صرف تربیت فرزندان کنند. اما حالا درآمد، مصرف و خرج کردن تبدیل به ارزشهای اجتماعی جامعه ایران شده است. کافیست سری به شبکههای اجتماعی یا برنامههای تلویزیونی بزنید تا مصادیق عینی این وضعیت را لمس کنید.»
زیرساختهای رفاهی و شهری مناسب فرزندآوری نیستند
این استاد دانشگاه گفت: «موفقیت در جامعه جدید ایرانی بیشتر مادی معنا شده است و همه باید در جامعه جدید موفق باشند یا دستاوردهای مادی داشته باشند، مثلا بهترین ماشین، بهترین لباس، بهترین وسایل زندگی را داشته باشند یا حتما سفر خارجی کنند و در جاهایی گران قیمت غذا بخورند. حالا همه این هزینهها چگونه به دست میآید؟ از طریق رشد فردی. مثلا تحصیلات بسیار عالی یا کار کردن تمام وقت؛ بنابراین مجموعهای از شرایط، روابط و انتظارات شکل گرفته، که اینها در تقابل با ارزشهای پیشین است که بر خانواده و فرزند و امثالهم تاکید میکرد. ضمن این که محیط زندگی نیز تغییر کرده است و دیگر خبری از خانههای حیاطدار و بزرگ نیست یا بهتر است بگوییم این نوع خانهها به حدی گرانقیمت شده اند که از عهده و توان خانوادهها خارجند؛ بنابراین طبقه متوسط و پایین جامعه ما مجبور است این سبک زندگی را دنبال کند. همه اینها را با تاکید بر این نکته میگویم که مسئله فرزندآوری در کشور ما در یک مقاومت ساده خلاصه نمیشود.»
وی افزود: «واقعیت این است که شرایط زندگی ما ایرانیها از همه نظر تغییر کرده و باید این تغییرات را به رسمیت بشناسیم. آنهایی که به دنبال افزایش فرزندآوری در کشور هستند خوب است بدانند این مسئله فقط مسئله کشور ما نیست. این شرایط در ژاپن و آلمان هم دیده شده و بد نیست نگاه کنیم کشورهای دیگر چه سیاستهایی را دنبال کرده اند و کدام سیاستها موفق بوده اند. صراحتا بگویم قطعا سیاستهای تنبیهی در حوزه فرزندآوری و اعمال هر نوع فشاری در این زمینه از همان اول شکست خورده است. اگر قرار است کاری انجام شود، باید مبتنی بر سیاستهای تشویقی باشد. سیاستهای تشویقی هم سرمایه میخواهد. برای مثال دولت، الگوی سکونت را تغییر داده و به سمت خانههای حیاط دار با فضای سبز ببرد که مناسب زندگی خانوادگی پرجمعیت است یا کار در خانه را به رسمیت بشناسند و هزینههای آن را پرداخت کنند. یا ارزشهای مادری را افزایش دهند یا برای کودکان در خانواده امتیازاتی خاص قائل شود. هم اکنون طراحی شهرهای ما اصلا مناسب زیست کودکان نیست. در شهرهای ما چه میزان پارک کودک، پیاده روهای امن یا مهدکودکهایی با قیمت مناسب وجود دارد؟ چقدر سرای محله برای ارائه خدمات به کودکان داریم؟ ما هیچ زیرساختی آماده نکرده ایم و بعد میخواهیم به زور فرزندآوری را افزایش دهیم. طبیعیست که با دستور، با فشار و با ارعاب نمیشود فرزندآوری را افزایش داد. شهرهای ما باید به شکل دوستدار خانواده و کودک باشند، مراکز رفاهی و تفریحی افزایش پیدا کنند و آن قدر اقدامات تشویقی افزایش یابد تا رغبت فرزندآوری بهبود پیدا کند. تا زمانی که زمین بازی را عوض نکنیم، هیچ اتفاقی در حوزه فرزندآوری رخ نمیدهد.»