سینمای سیاسی ایران در پنج پرده
22 شهريور 1403 ساعت 19:58
گروه فرهنگ وهنر: ۲۱ شهریورماه روز ملی سینما در ایران است. هنر و صنعتی که پیش و پس از انقلاب، فراز و نشیبهای فراوانی داشته. با بررسی تاریخ این هنر در ایران، متوجه میشویم که سیاست در بخشهای مختلفی از آن حضور دارد؛ گاهی برای هدایتش و گاهی در دل محتوای آن. بعضی آن را معادل پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی تعریف میکنند. برخی دیگر معتقدند فیلمهایی که با پشتیبانی نهادهای دولتی و بر اساس یک نگاه خاص ساخته میشوند، فیلمهای سیاسی هستند. در نقطه مقابل، این فرض زمانی مردود میشود که ممکن است یک فیلم با حمایت نهادهای دولتی ساخته نشود، اما درونمایهای سیاسی داشته باشند. برخی دیگر سینمایی که مضامین ملی داشته باشد را سینمای سیاسی میدانند.
به گزارش فرارو، فیلمهای سیاسی را باید از مضمون و محتوای آنها بشناسیم؛ قصه یک فیلم حول محور سوژهای سیاسی شکل بگیرد یا راوی یک رویداد یا چهرهای سیاسی باشد. به دلایل مختلف، این سینما در ایران فرازونشیب زیادی داشته و مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است؛ از توقیف تا اتفاقاتی دیگر. سینمای سیاسی ایران در بخش داستانی آن را در چهار پرده بررسی میکنیم.
پرده اول؛ در ستایش مبارزه
برخی فیلمهای پیش از انقلاب هستند که از آنان به عنوان فیلمهایی با درونمایه سیاسی – اجتماعی یاد میکنند. فیلمهایی که به طور غیرمستقیم، اعتراضی به وضعیت غالب جامعه داشتند و تلاش میکردند تا پیامی را منتقل کنند. اگر نگاهی به فهرست این فیلمها داشته باشیم، نامهایی مانند امیر نادری و مسعود کیمیایی به چشم میخورد. نقطه مشترک برخی از این فیلمها، دعوت به ایستادگی در برابر ظلم است.
سفر سنگِ کیمیایی را میتوانیم یکی از مهمترین فیلمها با مضمون – و نه سوژه – سیاسی بدانیم که پیش از انقلاب ساخته شد. قصه اربابی که به خاطر مالکیت تنها آسیاب بادی روستا، مردم را استثمار کرده و نمیگذارد آنها سنگی که ساخته شده را به روستا بیاورند و آسیابی بسازند. در نهایت، مردم با هم متحد میشوند و سنگی که روستا میآورند رها میشود و دیوار خانه ارباب را ویران میکند. یا زارممد (زائرمحمد با بازی بهروز وثوقی) در تنگسیرِ امیر نادری، زمانی که با ظلم روبرو میشود، تلاش میکند خودش در برابر این ظلم بایستد.
برخی در نقدهایشان از گوزنهایِ کیمیایی، این فیلم را اثری در ستایش مبارزه مسلحانه و کنشگر بودن به جای انفعال ارزیابی میکنند. این فیلم در سال ۱۳۵۴ به نمایش درآمد. در اوج روزهایی که رژیم شاه و ساواک درگیر گروههای چریکی بودند. مسعود کیمیایی کارگردان این فیلم چند سال قبل اشاره کرد که پایانبندی گوزنها در آن زمان از سوی ساواک تغییر کرد.
در پایانبندی ساواک، قدرت با بازی فرامرز قریبیان که نماد چریک است، تسلیم میشود و در نسخه اصلی، قدرت و سیدرسول (بهروز وثوقی) کشته میشوند. سینما رِکس آبادان سال ۱۳۵۷ زمانی که این فیلم را اکران میکرد، آتش زده شد. برخی منتقدان، مضامین سیاسی فیلمهای پیش از انقلاب را تحت تاثیر اندیشه چپ و مارکسیسم میدانند.
پرده دوم؛ در ستایش ایدئولوژی
سینمای سیاسی پس از انقلاب و در دهه ۶۰ پررونق شد. در این دوره میتوانیم سینمایی را ببینیم که روایتگر ایدئولوژی انقلابی و مبارزه با حکومت پهلوی است و پیام خود را در لفافه مطرح نمیکند. این فیلمها یا مثل تیرباران (۱۳۶۵) و تشریفات (۱۳۶۴) به مساله مبارزه میپرداختند، یا مانند سناتور (۱۳۶۲) و تاراج (۱۳۶۴) روایتگر فساد در حکومت پهلوی بودند، یا مثل خانه عنکبوت (۱۳۶۱) قصه تلاشهای ضدانقلاب برای بازگرداندن نظام سلطنتی را روایت میکردند. در این دوران، فیلمی مثل بایکوتِ محسن مخملباف (۱۳۶۴) نیز وجود دارد که در ضدیت با مارکسیستها ساخته شد.
از سال ۱۳۶۴ شاهد ساخت فیلمهایی با موضوع سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بودیم. توهم (۱۳۶۴)، دستنوشتهها (۱۳۶۵)، پرواز پنجم ژوئن (۱۳۶۸) و تعقیب سایهها (۱۳۶۹) از جمله فیلمهایی بودند که به تقابل نیروهای انقلابی و سازمان میپرداختند و این پرداخت نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت میگرفت. این روند تا کنون ادامه داشته است.
بسیاری از کارگردانان و نویسندگانی که امروز شناخته شده هستند، در آن زمان این فیلمها را ساختند. تاراج ساخته ایرج قادری بود و خانه عنکبوت فیلمی بود که علیرضا داوودنژاد ساخت و فیلمنامه آن را همراه مسعود بهنود نوشت. سناتور توسط مهدی صباغزاده کارگردانی شد و فیلمنامه آن اثر فریدون جیرانی است. تشریفات را مهدی فخیمزاده ساخت و نقش اصلی آن را نیز خود او بر عهده داشت.
این روند تنها به دهه شصت اختصاص نداشت و فیلمهایی با مضامین سیاسی و به خصوص ایدئولوژیک پس از این دهه نیز ساخته شدند. اما شاید بتوانیم بگوییم تعداد این آثار به مرور کم شد و دیگر به سمت سوژههای امنیتی رفت. بهروز افخمی در سال ۱۳۷۳ روز شیطان را ساخت که قصه آن درباره توطئه یک گروه برانداز در ایران بود و ابوالقاسم طالبی با ویرانگر در سال ۱۳۷۴ به سینما آمد. روند ساخت این فیلمها ادامه داشت و بعضی ماندگار و بعضی دیگر فراموش شدند.
پرده سوم؛ در ستایش اصلاحات
این میانتیتر به دوران اصلاحات اشاره میکند، اما فقط به این دوره اختصاص ندارد. درونمایه سیاسی در فیلمها، به مرور زمان و به طور مشخص هر چه از جنگ فاصله میگیریم، دو نگاه بیشتر نمایان میشوند. یک گروه دل در گروی ارزشهای جنگ و آرمانهای خود دارد و یک گروه به مرور مطالبه تغییر را بیان میکند. یک گروه آرمانگریز است و یک گروه آرمانگرا. این تضاد نه تنها به مرور زمان در دو مسیر متفاوت جریان پیدا کرد، بلکه دستمایه ساخت یکی از ماندگارترین آثار سینمای ایران یعنی آژانس شیشهای (۱۳۷۶) به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا شد و آن دیالوگی که در ذهنها مانده است: «دههت گذشته مربی؛ اگر اون اسلحه دستت نباشه کی به حرفت گوش میده؟»
آدمبرفیِ داود میرباقری که سال ۱۳۷۳ آن را ساخت، قصهای سیاسی نداشت، اما مساله پناهندگی را مد نظر قرار میداد که سوژهای ملتهب بود و تا حدی به سیاست ارتباط داشت. این فیلم تا دوران اصلاحات توقیف بود و سپس اکران شد. بعد از ریاستجمهوری خاتمی، این دوگانه بیشتر خود را نشان میداد. هر دو نگاه فیلم میساختند.
اگر نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ (۱۳۸۰) با نگاهی طنز به درگیری میان گروه فشار و دوم خردادیها میپرداخت، مکس (۱۳۸۳) و پارتی (۱۳۷۹) با نگاههایی طنز یا جدی به مسائلی مثل بازگشت ایرانیان خارج از کشور (مکس) و فشارها روی مطبوعات اصلاحطلب (پارتی) میپرداختند، از سوی دیگر آقای رئیسجمهورِ طالبی و موجِ مرده حاتمیکیا (هر دو مربوط به سال ۱۳۷۹) نیز ساخته میشدند. اما رفتارها با هر دو نگاه یکسان نبود. حاتمیکیا فیلم به رنگ ارغوان را سال ۱۳۸۳ ساخت، اما این فیلم تا سال ۱۳۸۸ رنگ اکران به خود ندید.
پرده چهارم؛ افول نگاه دوگانه
مرور تاریخ فیلمهای سیاسی ایران نشان میدهد که تا حد زیادی، تابع شرایط روز جامعه هستند. به مرور زمان و از دهه هشتاد به بعد، شرایط به نحوی تغییر میکند که یک روایت از وقایع اجازه بروز و ظهور مییابند. مثلاً در خصوص وقایع ۱۳۸۸ چند فیلم ساخته شد، اما یک نگاه توانست به اکران برسد؛ قلادههای طلا (۱۳۹۰) و پایاننامه (۱۳۸۹) روی پرده رفتند، اما گزارش یک جشنِ حاتمیکیا و خیابانهای آرامِ کمال تبریزی (۱۳۸۹) هیچ وقت رنگ پرده را ندیدند. آشغالهای دوستداشتنی محسن امیریوسفی نیز که سال ۱۳۹۱ ساخته شد، سال ۱۳۹۷ توانست به اکران برسد.
در هشت سال دولت روحانی، دوگانگی واضحی میان بخشهایی از ساخت قدرت و دولت وجود داشت. فیلمهایی مثل عصبانی نیستم (۱۳۹۲) ساخته رضا درمیشیان که به مساله دانشجویان ستارهدار میپرداخت، با مساله و به خصوص فشارهای خارج از ارشاد مواجه میشد، اما از سوی دیگر فیلمهایی مثل بادیگارد (۱۳۹۴) یا خروج (۱۳۹۸) که با سرمایه سازمان هنری رسانهای اوج ساخته میشد، به اکران میرسید. البته همیشه هم این مسیر در جریان نبود.
دیدن این فیلم جرم است، فیلم سیاسی بود که از ۹۷ تا ۹۹ توقیف بود و در نهایت به صورت قاچاق پخش شد و سپس به اکران رسید. بخشی از محتوای سیاسی متفاوت با نگاه دولت، در این دوران به تلویزیون و نمایش خانگی رفت که دو فصل سریال گاندو (۱۳۹۸ - ۱۳۹۹) و سریال آقازاده (۱۳۹۹) نمونههای آن هستند.
در دولت سیزدهم، برادران لیلا که فیلمی سیاسی نبود، اما از آن برداشتهایی سیاسی میشد، توقیف و سال ۱۴۰۱ قاچاق شد. کمدی سیاسی چپ راست نیز که در دوران روحانی ساخته شده بود، در نهایت توانست سال ۱۴۰۱ رنگ اکران را ببیند.
پرده پنجم؛ بازخوانی تاریخی
سینمای سیاسی با تمرکز به وقایع روز، به مرور زمان رونق خود را از دست داد و در فیلم و سریالهایی با سوژههای امنیتی خلاصه شد. اما بازخوانی تاریخی همچنان وجود دارد و در فیلمها دیده میشود. این بازخوانیها گاهی تلاش میکند که روایت رسمیِ عاری از اشتباه را بشکند. مثل فیلم مصلحت که سال ۱۴۰۲ اکران شد و توانست مساله سوءاستفاده از جایگاه قضایی در ابتدای دهه ۶۰ به نام مصلحت را به تصویر بکشد.
سینمای سیاسی طی سالهای گذشته و به خصوص بعد از سال ۱۳۸۸، بیشتر از سینمای داستانی به مستند منتقل شد. مستندهای سینمایی و تلویزیونی سیاسی زیادی نیز طی ۱۵ سال گذشته و فراهم شدن شرایط دسترسی عموم مردم به این فیلمها ساخته شد که عموماً نگاههایی یک طرفه به رویدادها و شخصیتها دارند.
به مرور زمان، سینمای سیاسی به روایتگرِ «روایت یک گروه خاص» تبدیل و اتفاقاتی مانند مصلحت در این سینما، استثناء شد. غافل از این که فیلمها و سریالها با سوژههای سیاسی اگر درست ساخته و پرداخته شوند، میتوانند موفق باشند و مورد پسند عموم مردم قرار بگیرند. همانطور که دهها نمونه خارجی برای اثبات این فرض وجود دارد.
کد مطلب: 490754