دریافت لینک صفحه با کد QR
«وفاق ملی؛ فرصتها و تهدیدها»
جبهه پایداری مانع بزرگ ایجاد وفاق در کشور است
3 مهر 1403 ساعت 8:53
گروه سیاسی: «وفاق ملی» به عنوان یک مفهوم جدید در ادبیات سیاسی کشور در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری توسط مسعود پزشکیان خلق شد و در نخستین گام عملی خود، اعضای کابینه دولت جدید با یک توافق سیاسی در سطح سران، توانستند بیشترین نسبت آراء یک کابینه پیشنهادی به مجلس شورای اسلامی را با انتخاب همه وزرای پیشنهادی به دست بیاورند؛ البته این موضوع مسبوق به سابقه است چنانی که کابینه پیشنهادی «سید محمد خاتمی» در سال 1376 به مجلس به ریاست «علی اکبر ناطق نوری» هم، چنین روزهایی را تجربه کرده است.
پایگاه خبری جماران میزگردی را با حضور دو تن از فعالین رسانهای و سیاسی که از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب با یک وجه اشتراک، یعنی حمایت از آقای پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده است.آقایان «محمد مهاجری و سعید شریعتی» که هر دو معتقند دولت کار دشواری را در ادامه خواهد داشت. آنها اظهار امیدواری کردند که دولت در موضوع لایحه بودجه با مردم شفاف باشد و بتواند اعتماد عمومی را به خود جلب کند.
ما قصد داشتیم در همان روزهای اولی که اسامی اعضای کابینه از طرف آقای رئیسجمهور به مجلس ارائه شد این میزگرد را برگزارکنیم، ولی با ترافیک ایام این روزها، قدری با تاخیر در خدمت شما بزرگواران هستیم. در همان روزهای اول دوران تبلیغات انتخابات مباحثی از طرف آقای رئیسجمهور مطرح میشد مبنی بر اینکه «ما با یکدیگر دعوا نداریم.» اگر قرار است دولتی تشکیل شود باید همه اعضای جامعه، همه دستهها، همه گروهها و همه جناحها در آن سهیم باشند. بهتبع آن، روی موضوع شایستهسالاری تأکید میشد و مفهمومی به معنای مفهوم وفاق ملی که امروز از طرف آقای رئیسجمهور مطرح شده است و اعضای دولت و بهتبع آنها روزنامهنگاران و سیاستمداران در موردش صحبت کردهاند و یادداشت نوشتهاند..
میخواهم به عنوان سوال نخست از خدمت شما بپرسم که، از منظر شما الزامات تشکیل دولت وفاق ملی چیست؟
پزشکیان «وفاق ملی» را از تئوری به عمل تبدیل کرد
فرض میکردند «وفاق ملی» یعنی، هر آن چه را که بخواهیم میتوانیم به دولت دیکته کنیم
آقای پزشکیان عمداً وزیر بهداشت را از جناح چپ سیاسی کشور انتخاب کرد تا وفاق معنا پیدا کند
دولت مرحوم رئیسی با جا انداختن «بانیان وضع موجود» در جامعه، غیرخودیها را حذف کرد، اسمش را هم گذاشت وفاق با مردم
مهاجری: این «وفاق ملی» را آقای پزشکیان ابداع نکرد، این واژه در ادبیات سیاسی ایران سابقه طولانیتری دارد. اما به نظرم آقای پزشکیان آمد به یکنحوی آن را عملیاتی کرد یا دستکم اینکه ادعا کرد که میخواهد آن را بهصورت عملیاتی در دولت خودش اجرا بکند. بروندادش این بود که دیدیم مثلاً وزیر اطلاعات، رئیس سازمان انرژی هستهای و یکی دو نفر دیگر از اعضای کابینه چهاردهم، از دولت سیزدهم آمدهاند. یکتلقی این شد که معنی وفاق این است که مثلاً بخشی از اعضای دولت قبلی در دولت جدید هم حضورداشته باشند. اما تعریفی از آن نشده بود که آیا تداوم پیدا کردن بعضی از وزرای دولت سیزدهم در دولت چهاردهم معنیاش وفاق است یا نه؟
از طرفی، جریان مقابل آقای پزشکیان برداشتشان از وفاق ملی این بود که هرچه ما میگوییم شما همان را اجرا بکنید؛ یعنی چه معنی دارد که شما آدمهایی را در این دولت بیاورید که من خوشم نیاید. مثلاً چرا شما آقای وزیر بهداشت و درمان، آقای دکتر ظفرقندی را میآورید؛ ایشان مثلاً اهل فتنه است. این آدمها را اگر کنار بگذارید، وفاق ملی درست میشود. درحالی که به نظرم میآمد آقای پزشکیان عمداً یک چهرهای به نام آقای ظفرقندی را آورده تا از جناح چپ سیاسی کشور هم افرادی حضور داشته باشند؛ همانطوری که از جناح راست وجود دارد. همینطور وقتی ایشان وزیر کشور را از چهرهای انتخاب کردند که کاملاً غیر سیاسی و غیر جناحی است، تلقی این شد که معنی وفاق همین است.
من خیلی بررسی کردم، یعنی در حرفهای آقای پزشکیان گشتم و سرچ کردم که آیا ایشان برای وفاق ملی معنی علمی هم دارد یا ندارد، دیدم نه؛ ایشان هم بیشتر مصداقی به موضوع ورود میکند. شاید این اصلاً تقصیر ایشان هم نیست؛ شما اگر در ادبیات سیاسی کشور ما در این سی-چهل سال گذشته بگردید، میبینید که وفاق ملی بیشتر یک تعارف است؛ وفاق ملی یعنی با هم دعوا نکنید، با هم نجنگید و دورهم بخورید؛ معنی وفاق ملی انگار این است!
در حالیکه یک نقشی یا یک پرسشی در اینجا مغفول باقی مانده است: وفاق ملی یعنی وفاق با چه کسی؟ آیا وفاق جریان چپ با جریان راست؟ اگر میگوییم وفاق، یعنی سهمیه همدیگر را بدهیم؛ مثلاً اگر دو پنجاهدرصد هستیم، سهم من پنجاهدرصد است یا هفتاد در برابر سیدرصد. وانگهی، اگر خاطرتان باشد، دولت آقای شهید رئیسی (خدا رحمتش کند) اوایل که درست شد، یک جمله و عبارتی را در جامعه جا انداخت به نام «بانیان وضع موجود»؛ با عبارت بانیان وضع موجود هر آدمی را که از جناح مقابل بود حذف کرد و اسمش را هم گذاشت وفاق! یعنی چون ما میخواهیم با مردم وفاق داشته باشیم، باید آدمهایی را که در دولتهای قبلی بودند کنار بگذاریم. آقای پزشکیان آمد این حرف را کنار زد و گفت نه؛ میتوان وفاق داشت و با دولتهای قبلی هم سر عناد نداشت. این درحالی بود که دولت سیزدهم با استفاده از عبارت بانیان وضع موجود، هر آدمی را ولو توانمند، کنار میگذاشتند.
من معتقدم که برای وفاق ملی هیچ تعریف سیاسی مشخص تا الآن نه از شخص آقای رئیسجمهور و نه از اعضای دولتشان بیان نشده است. مطالبی را هم که بیان کردند، عمدتاً برمیگردد به اینکه چه کسانی در دولت باشند تا موجب دعوا نباشند. عبارت آقای پزشکیان بارها این است که ما نیامدیم دعوا کنیم. انگار معنای وفاق ملی از نظر آقا پزشکیان همین دعوا نکردن با اطراف حکومت است.
آقای شریعتی، میخواستم هم این موضوع را از شما بپرسم و هم اینکه خروجی دولت «وفاق ملی» و اینکه نیامدیم دعوا کنیم، فعلاً به یکشکلی شبیه وفاق جناحی شده است؛ یعنی چهار نفر از دولت آقای رئیسی ماندند، وزارت ورزش مشخصاً سهم کاندیدای رقیب گردید و همینطور بقیه وزارتخانهها.
اتحاد نیاز روزافزون امروز جامعه ماست
جامعه امروز ایران دچار پنج سطح از بیاعتمادی شده است: اعتماد به نفس مردم به خودشان، اعتماد مردم به مردم، اعتماد مردم به حکومت، اعتماد حکومت به مردم و اعتماد حکومت به حکومت
وقتی اصرار به استمرار نظارت استصوابی دارند، یعنی به مردم اعتماد نداریم
طرح «آشتی ملی» سید محمد خاتمی را جدی نگرفتند، لاجرم 96 و 98 و 1401 را تجربه کردند و تازه فهمیدند مردم قهرند
شریعتی: البته نکات خیلی درخشانی را آقای مهاجری فرمودند. من میخواهم مقداری ریشهای به این موضوع بپردازم. ببینید، اوایل انقلاب حضرت امام میفرمودند: توحید یا وحدت کلمه و کلمه توحید. اقتضائات اول انقلاب ایجاب میکرد که مسئولین در اداره جامعه به سمت وحدت بر مبنای کلمه واحد حرکت کنند. این ریشهاش مفصل است و داستانهای زیادی حولوحوش این تعابیر حضرت امام در همان موقع هم بود. بعداً در طول تاریخ جمهوری اسلامی ما کمکم از مقوله وحدت جلو آمدیم و پذیرفتیم که جامعه ما جامعه متکثری است. به خاطر همین، کلمه وحدت جای خودش را به اتحاد داد. اتحاد یعنی پذیرش تکثر، درعین همگرایی. به تعبیری، در کلمه وحدت، همه ما، من است؛ اما در اتحاد، همه ما، با هم است. پس امروز آنچیزی که واقعاً نیاز کشور و نیاز وضعیت موجود کشور است، کماکان اتحاد است.
همانجوری که آقای مهاجری اشاره کردند، آقای پزشکیان در طول کمپین انتخاباتی به یک وجهی از این تفرق اشاره کردند و از آن پرهیز دادند و گفتند ما میخواهیم بیاییم، دعوا نباشد و دعوا نکنیم؛ توضیح بیشتری ندادند. اما در آخرین مصاحبه تلویزیونی که داشتند، آنجا یکمقداری منظورش را باز کردند و گفتند این وفاقی که میگوییم، پذیرش همه صداها است؛ یعنی بپذیریم که تکثر وجود دارد و این تکثر را باید بپذیریم. ولی در حرکت، متحد حرکت کنم.
از جهت آسیبشناسی و اینکه جامعه ما دچار تفرقه است و نیاز به آشتی ملی دارد، خیلی وقت است که این موضوع مورد بررسی، تحقیق و پژوهش جامعهشناسان بوده است. یکی از رویکردهای پیمایشهای بزرگ افکار سنجیهای بزرگ، مثل پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان که تا کنون چهار موج آن انجام شده است، یافتن ریشههای تفرق در جامعهایران است که نتایج آن قابل بحث و بررسی است. نتایج هر چهار موج این پیمایشها، از همان ابتدایش که در دوره آقای خاتمی انجام شد تا آخرین آن که سال گذشته در دولت آقای رئیسی انجام شد، نشان میدهد که جامعه ما در ابعاد مختلف دچار تفرق است.
تفرق هم ریشه در بحران بیاعتمادی دارد و من بارها خودم این را گفتم که براساس یافتههای این پیمایشها، جامعهایران از پنج سطح بیاعتمادی عمقیافته رنج میبرد:یک، بحران اعتمادبهنفس؛ شهروندان ایرانی متأسفانه اعتمادبهنفسشان سرکوب شده است. ما آن اعتمادبهنفس اسطورهای که در فرد ایرانی سراغ داریم و به آن میبالیم، دیگر نداریم. اعتمادبهنفسی که در ادبیات و فرهنگمان به آن استناد میکنیم که هنر نزد ایرانیان است و بس و از اینجور حرفها، واقعیتش این است که به هر دلیلی، دیگر در جامعه ما وجود ندارد. میشود راجع به ریشههای آن بحث کرد.
دو، اعتماد مردم به مردم؛ این جنبهای مهم اعتماد است که امروز در جامعه ما آسیب دیده است. الآن شهروندان ما به یکدیگر اعتماد ندارند. نتایج و یافتههای این پیمایشها نیز گویای این وضعیت است؛ همینطور مثالهای زیادی از این نوع بیاعتمادی وجود دارد. میشود آثار این بیاعتمادی اجتماعی را رصد کرد و در موردش حرف زد.
سه، اعتماد مردم به حکومت؛ این هم در جامعه ما آسیب دیده است؛ یعنی ما اینجا هم دچار شکاف و تفرق هستیم.چهار، اعتماد حکومت به مردم؛ من همیشه میگویم، یکی از دلایل اصرار حکومت به نظارت استصوابی، استعلامگیری، گزینش و غیر ذلک، این است که حکومت به مردم اعتماد ندارد و این خودش بحران است.
پنج، اعتماد حکومت به حکومت؛ یعنی اجزای حکومت نیز به هم اعتماد ندارند. مثالهای برجستهای از این نوع بیاعتماد وجود دارد؛ مثلاً طرف، پرسابقهترین رئیس مجلس ایران و از خاندان شناختهشده است، بهگونهای که هر چیزش را بگیرید، حکومتی است و هیچچیزی جز حکومت ندارد، وقتی برای ریاستجمهوری ثبت نام میکند، دو دوره پشت سر هم رد صلاحیتش میکنند. مثالهای زیادی از این نوع وجود دارد، حالا من اینجا آقای لاریجانی را مثال زدم؛ چون در این بحث شاخص است. آقای هاشمی رفسنجانی نیز همینطور است؛ ایشان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، همیشه فرد اول یا دوم حکومت بود، وقتی برای ریاستجمهوری ثبتنام میکند، به بهانه کهولت سن رد صلاحیتش میکنند.
این وضعیت، واقعیت موجود جامعه ما است و هیچکس نمیتواند انکارش کند. اگر چهار دوره یا چهار موج پیمایششده را مطالعه کنیم و صحبتهای مقامات بالا تا پایین مملکت را تحلیل محتوایی کنیم، میتوان در همهاش گزارههایی را یافت که به این بحث بحران بیاعتمادی ربط پیدا میکند.
آقای خاتمی در سال 95 بیانیه داد یا سخنرانی کرد و گفت، نیاز کشور ما آشتی ملی است. بلافاصله گفته شد که نه؛ چهکسی این را گفته؟ مردم با شما قهرند. همین اشارهای که شما (آقای مهاجری) کردید، به نوع دیگری گفتند که مردم با شما بانیان وضع موجود قهرند، و الّا اینها با ما آشتی و خوباند. بعد دیدیم که پشتبندش حوادث سالهای 96، 98 و 1401 اتفاق افتاد و در سال 1402 انتخابات مجلس را دیدیم که با مشارکت زیر 30درصد اتفاق افتاد. آنوقت همه فهمیدند که واقعاً مردم قهرند.
به نظر من این هوشمندی آقای پزشکیان بود که مسأله وفاق ملی را پیش کشید. اگرچه این را در همین سطح دعوا نکنیم مطرح کرد، ولی به نظر من آقای پزشکیان یک درد ریشهداری را بهدرستی تشخیص داد. این که الآن میگوید دولت «وفاق ملی» تشکیل دادیم یا تشکیل میدهیم، یک بخش آن، گزارش عملکرد خودش است؛ یعنی این دولتی که تشکیل شده یک سطحی از وفاق را به نمایش میگذارد. ولی به نظر من بیشتر از اینکه گزارش عملکرد باشد، یک گزارش آرمان است؛ یعنی آرمان این دولت، رئیسجمهور و وضعیت موجود این است که به سمت وفاق ملی حرکت کنیم. بهعبارت دیگر، میگوید بیاییم این پنج لایهای را که من عرض کردم ریشهیابی بکنیم، ببینیم دلایل به وجود آمدن این بیاعتمادی گسترده، چندلایه و شبکهای چیست تا رفعش بکنیم و دستبهدست هم، متحداً آنها را حل کنیم.
فکر میکنید آقای پزشکیان با توجه به کوهی از مشکلاتی که از گذشته روی دوش ایشان است، چقدر میتواند و فرصت دارد که این موضوع را حل بکنند؟
شریعتی: پزشکیان امروز در مقام مجری قانون اساسی است و باید نگاه بلند مدت داشته باشد
عمری از «سند چشمانداز بیست ساله» باقینمانده است؛ پزشکیان باید آینده نظام را ترسیم کند
مهاجری: در سال 1403 حاکمیت جمهوری اسلامی «وحدت ملی» را مخدوش شده ارزیابی کرد
شیب تند بیاعتمادی ارکان جامعه به یکدیگر، حاکمیت را در آستانه فروپاشی قرار داده بود
پزشکیان به جامعه فهماند که میتوان رئیس جمهور بود و دعوا هم نکرد
«جبهه پایداری» مانع بزرگ ایجاد وفاق در کشور است
شریعتی: به اعتقاد من آقای پزشکیان در کسوت رئیس دولت، همانطور که شما هم میگویید، هزارتا مشکل روزمره دارد و گرفتاریهای عدیده دارد که حالا روزبهروز جلو چشمشان شکوفا میشوند و میفهمند که به طور جدی با چه وضعیتی مواجهاند. به نظرم آقای پزشکیان در کسوت رئیسجمهور و مجری قانون اساسی که شأن اصلی رئیسجمهور است، باید یک برنامهای بلندمدت و چشمانداز، نه برای دولت چهاردهم، بلکه برای نظام ترسیم بکند؛ چون سند چشمانداز موجود امسال سال آخرش. آقای پزشکیان هم که هی میگفتند سند چشمانداز، سند چشمانداز، احتمالاً حواسش بوده است که امسال سال آخر این «سند چشمانداز است»؛ سال 1404 پایان این برنامه بیست ساله است؛ یعنی شش ماه دیگر. ایشان باید بیاید و بگوید من با استفاده از تجارب گذشته، سند چشمانداز 20ساله یا 10 ساله آینده را تدوین میکنم.
به نظرم یکی از مهمترین کارهای آقای پزشکیان در این فرصت، تدوین «سند چشمانداز 20ساله نظام» است. برای اینکه این بحرانها را یکییکی در آن چشمانداز ببینند، مسائلی چون «وفاق ملی، آشتی ملی، انسجام ملی و اتحاد ملی» را هم در آن در نظر بگیرند و در آن فرایند زمانی برایش برنامه بریزند. دولتهای بعدی هم میآیند آن چشمانداز را عمل میکنند. طبعاً آن چشمانداز هم مثل این چشمانداز باید مورد توافق همه ارکان نظام: رهبری، مجلس، مجمع تشخیص و دولت باشد؛ چون یک سند ملی است. به نظر من الگو، جهتدهی، چشمانداز و بهاصطلاح: ویژن آن سند چشمانداز هم باید وفاق ملی باشد.
مهاجری: یک نکتهای را اجازه بدهید در ادامه فرمایشات آقای شریعتی عرض کنم. من فکر میکنم که در سال 1403 مجموعهای حاکمیت جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که یک مقولهای به نام «وحدت ملی» یا «اعتماد ملی»، هرچه که حسابش بکنیم، کاملاً مخدوش است. اینکه مردم حاضر نیستند پای صندوقهای انتخابات بیایند و در انتخابات شرکت کنند، یعنی یکجایی یک گیری وجود دارد.
به نظرم یک اتفاق هوشمندانهای در جمهوری اسلامی افتاد که ناگهان مشارکت در انتخابات را از 30درصد مؤثر به 50درصد مؤثر رساند؛ یعنی این جهش 70درصدی ناگهانی اتفاق افتاد و اینطور نبود با همان روشی که در سالهای گذشته با آن مواجه بودیم، مواجه شویم. چه اتفاقی افتاده بود؟ درواقع، جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که این شیب تند بیاعتمادی مردم به مردم، مردم به حاکمیت، حاکمیت به مردم و بخشی از حاکمیت به بخش دیگری از حاکمیت، جمهوری اسلامی را از هم میپاشاند.
حالا ما چه دلمان بخواهد چه نخواهد، این فروپاشی نظام جمهوری اسلامی داشت اتفاق میافتاد. البته به لحاظ نظامی منظورم نیست؛ قطعاً به لحاظ سیاسی و اجتماعی این اتفاق داشت میافتاد. جمهوری اسلامی دستکم با شعار وفاق، الآن آمده یک سدّی را گذاشته تا دیگر کار از اینکه هست، بدتر نشود. برای اینکه بهترش کنند، حالا دیده شود چهکار میخواهند بکنند.
بعضیها وفاق را با ائتلاف اشتباه گرفتند و گفتند بروید پیش آقای قالیباف، بگویید دو تا وزیر شما بدهید، آقای حداد عادل، یک وزیر هم از شما؛ حتی بعضیها میگفتند آقای جلیلی هم بالاخره 12 میلیون رأی آورده، بروید به ایشان هم بگویید دو تا وزیر هم شما بدهید و اسم این را هم میگذاشتند وفاق. در حالی که این کاملاً معنی وارونه از وفاق بود.
آن چیزی هم که الآن در بعضی از کشورهای اروپایی است که وقتی یک حزب نمیتواند 50 درصد آرا را بیاورد، یکی 40درصد، یکی 30درصد و یکی 15درصد میآورد، مجبورند بروند سهم یک حزب کوچکتر را بدهند و دو یا سه وزیر به او بدهند که در این مجموعه بیایند، این هم معنای وفاق ملی نیست. این دولتها همیشه دولتهای شکننده و بهشدت آسیبپذیرند؛ ممکن است فردا پسفردا دوباره میانه آن دو حزب بههم بخورد. اینکه آقای پزشکیان آمد از عبارت دعوا نکنیم استفاده کرد، یک معنایی داشت؛ این همان معنایی است که جمهوری اسلامی بهواسطه آن به این نتیجه رسید که دیگر باید نوار این انتخابات را عوض کرد؛ باید مردم را واقعاً وارد عرصه انتخابات کرد.
آقای پزشکیان -یا سیاستمدارانه یا از روی جبر، نمیدانم- در موقع تعیین کابینه نه با مجلس درگیر شد، نه با گروههای سیاسی درگیر شد و در همدلی کامل با رهبری ورود به این موضوع کرد. در واقع، ایشان یک پالسی به جامعه داد که میشود رئیسجمهور شد و دعوا هم نکرد، میشود کاری کرد که آقای قالیبافی که علیالقاعده باید همین امروز جزو مخالفان جدی آقای پزشکیان باشد، در مشهد بیاید بگوید یک عدهای هستند که نمیخواهند بگذارند آقای پزشکیان کار بکند و موفق بشود. این روشی است که آقای پزشکیان ابداع کرده است. این روش حتی اگر یک ادبیات معمولی و ادبیات ساده هم باشد، نشاندهنده این است که جمهوری اسلامی میخواهد به آن سمت برود.
آیا این وفاق دشمن ندارد؟ قطعاً دارد. شما ببینید، «جبهه پایداری» در کشور ما به هیچ عنوان اجازه وفاق را نخواهد داد. تا جایی که بتوانند دروغ بگویند، حتماً راست نمیگویند. تا جایی که بتوانند تهمت به افراد و این دولت بزنند، حتماً میزنند. جهت رضای خداوند هم این کار را انجام میدهند. چرا؟ چون اصلاً وقتیکه کشور وفاق و همدلی داشته باشد، «جبهه پایداری» باید تعطیل کند و برود. بنابراین، آن افرادی که میگویند شما باید بیایید سهم «جبهه پایداری» را بدهید تا وفاق ایجاد بشود، در واقع، دارند میگویند که شما باید بنزین روی آتش بریزید تا این آتش مثلاً مهار بشود؛ در حالی که این اتفاق هرگز نمیافتد.
من گمان میکنم آن چیزی که تحت عنوان «وفاق ملی» الآن در جامعه مطرح میشود، بهمنظور پر کردن همان شکافهایی بزرگی است که شما به آن اشاره کردید؛ یعنی این اعتماد از دسترفتهای جامعه برگردد. البته ممکن است در دوره آقای پزشکیان کاملاً محقق نشود؛ چون کاری بسیار سختی است. بهخصوص اعتماد بخشی از حاکمیت؛ بخش دیگری از حاکمیت که از بین رفته و ثلمه به وجود آمده است، ممکن است در کوتاهمدت ترمیم نشود.اگر واقعاً در فضای جامعه یک مقداری همدلی ایجاد شود و مشکلات اقتصادی حل بشود، ممکن است نگرانیهایی که شما از بابت اعتمادبهنفس مردم و اعتماد مردم به مردم داشتید را کاملاً از بین نبرد، ولی قطعاً در جهت کاهش آنها تأثیرگذار خواهد بود.
جسارتاً خدمت شما عرض کنم که آیا همین موضوع، دولت را فاقد پایگاه اجتماعی و حامی نمیکند؟ در بزنگاههایی که حملات جبهه پایداری به دولت زیاد میشود، باید یک شبکهای از حامیان وجود داشته باشد.
پزشکیان با بکارگیری ادبیات منحصر به فرد خود مخالفین را خلع سلاح کرده است
اگر همین امروز انتخابات برگزار شود، سعید جلیلی نیمی از آراء خود را هم به دست نخواهد آورد
مهاجری: من فکر میکنم خود آقای پزشکیان ادبیاتی که بهکار برده، طرف مقابل را تا حد قابلاعتنایی خلع سلاح کرده است. من گمان میکنم مادامی که آقای پزشکیان با این صداقتی که الآن دارد پیش رود و تا زمانی که بتواند همین را ادامه بدهد، چرا شبکه فقط حامیان؟ من معتقدم کل ملت، حتی آنهایی که با آقای جلیلی رأی دادند، حامی ایشان خواهد بود. اگر همین امروز صندوق رأی بگذارند، آرای جلیلی قطعاً به 50درصد آن چیزی که قبلاً دست پیدا کرده بود نخواهد رسید؛ همانها هم طرفدار این وفاق ملی خواهند شد.
من میخواهم نسبت به آن چیزی که آقای شریعتی فرمودند که آقای پزشکیان شاید نمیدانسته چه اتفاقات اقتصادی دارد در کشور میافتد و الآن کمکم متوجه میشود، بگویم که ممکن است آقای پزشکیان به لحاظ عدد و رقم نمیدانست، اما میدانست چه اتفاق بدی در کشور دارد به وجود میآید و میدانست فروپاشی دارد به وجود میآید. لذا این ادبیات وفاق ملی را درست کرد تا بتواند شیب آن فروپاشی را لااقل کند بکند و بتواند با ایجاد همدلی عمومی جلوگیری از فروپاشی را رقم بزند.
من فکر میکنم اگر آقای پزشکیان این روند را ادامه دهد، آن حامیان از بین خود ملتاند؛ احتیاج به اینکه شما حزب و دفتر و دستک برایش درست بکنید وجود نخواهد داشت.
آقای شریعتی، در دور اول انتخابات 40درصد مردم در انتخابات شرکت کردند که در دور دوم انتخابات بحث و گفتوگوهای زیاد بین مردم شد نسبت به اینکه 60 درصد از کسانی که حق رأی داشتند پای صندوق نیامدند. بعد در دور دوم دیدیم 6میلیون به آرا اضافه شد که فکر میکنم درصد مشارکت در دور دوم انتخابات 49 درصد رسید. آیا در طرح «وفاق ملی» که آقای پزشکیان بهعنوان آرمان برای دولت چهاردهم مطرح کرد، آن بخشهایی از جامعه که در انتخابات شرکت نکردند سهمشان دیده شده است؟ آیا دولت اساساً برنامهای برای آن اقشار دارد؟ انگار یکجاهایی شبیه وفاق جناحی میشود؛ فقط سهم آدمهایی که به آقای پزشکیان کمک کردند تا ایشان رئیسجمهور بشوند، بیشتر دیده شده است.
پزشکیان به درستی درد جامعه را تشخیص داده است
هدف اول رئیس جمهور، ایجاد وفاق در درون نهادهای حاکمیتی است
جریانات بحرانزی در کشور همواره با وفاق مخالفند
اجرای «قانون اساسی» میتواند رافع مشکلات درهم تنیده جامعه باشد
شریعتی: من در خلال توضیحاتی که میدهم این پرسش شما را هم پاسخ میدهم، ولی در ادامه همان بحث قبلی، مطالبی را اشاره میکنم.در حال حاضر، بهروشنی مشخص است که آقای پزشکیان اصل درد را شناسایی کرده است؛ بهعنوان یک طبیب تشخیص داده که این جامعهای ناخوش احوال، از چه چیزی رنج میبرد. طبعاً ایشان با نگرش طبیبانهای که دارد، باید بیاید لایهلایه جراحیها را شروع بکند؛ مثلاً باید بتواند پنج لایه یا شش لایه پوست را باز کند تا به قلب برسد و بعد رگهای قلب را از هم باز بکند. به نظر من آقای پزشکیان هم این رویکرد را دارد.
آن پنج سطحی که من گفتم، وقتی کارگزار را رئیسجمهور در نظر میگیریم، بهطور قطع از آخری شروع میکند؛ یعنی اول شروع میکند مسأله وفاق درون حکومت را حل کند. اگر آنجا دعوا باشد، برای حل دعوای پایین نیز کسی نیست؛ چون متولی متولی ندارد که آن را حل کند و همینجوری ادامه پیدا میکند. پس ایشان در گام اول بهدرستی گفته است که وفاق در درون نهادها، اجزا و کارگزاران حکومت باید محقق گردد. این را تارگت و هدف گرفته است.
ولی من اشاره کردم که اگر میخواهیم به «وفاق ملی» برسیم، باید یک برنامهای بلندمدت و یک چشماندازی ارائه بشود تا مسئلهای دعوا، اختلاف و بیاعتمادی میان مردم و حکومت، حکومت و مردم، بعدش هم مردم با مردم و آخر هم مردم با خودشان، حل بشود. اعتمادبهنفس خیلی مهم است؛ یعنی اگر بخواهیم از جهت روانشناسی اجتماعی در مورد عدم اعتمادبهنفس شهروندان ایرانی صحبت کنیم، دهها ساعت میشود درباره آن حرف زد. بنده در حیطه تخصصم نیست، ولی حتماً جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی در این زمینه میتوانند مفصل صحبت بکنند. همینجا هم دعوت میکنم که حتماً اساتید بزرگوار ما در این زمینه خیلی کار بکنند؛ جامعه ما واقعاً از عدم اعتمادبهنفس شهروندان رنج میبرند.
پس لایه اول را آقای پزشکیان هدف گذاری کرده که حل کند.من میخواهم اینجا به همان لایه اول، یعنی وفاق داخل حکومت بپردازم. نسبت به وفاق داخل حکومت، سه سطح داریم که باید در موردش صحبت کنیم. حکومت متشکل از عرصههای سیاست، سیاستگذاری و کارگزاری است.
یک، سطح کارگزاری؛ آقای پزشکیان مسأله وفاق و «دولت وفاق» را از سطح کارگزاری شروع کرده است. از دولت آقای رئیسی 4 نفر، از دولت آقای روحانی 2-3 نفر، از دولت آقای خاتمی یکی دو نفر، از دولت آقای احمدینژاد هم کسانی است یا نیست، نمیدانم و الآن حضور ذهن ندارم. بالاخره تصمیم گرفتند که از جناحها و گرایشهای مختلف داخلی نیرو بیاوریم و در دولت جمع بکنیم.
بعد هم گفتند برویم در مجلس با آقای قالیباف، سران فراکسیونهای اصلی مجلس و آدمهای ذینفوذ آنجا تعامل بکنیم. با رهبری هم برویم بنشینیم و تعامل بکنیم. اینها همه در سطح کارگزاری است که تا اینجای کار الحمد الله آقای پزشکیان توانسته است ایدهای وفاق را پیش ببرد و همه هم راضیاند؛ جز آن اقلیتی که برادر بزرگوارمان جناب آقای مهاجری اشاره کردند که آنها بحرانزیاند؛ اصلاً زیستشان این است که دعوا باشد و اگر دعوا نباشد، آنها هم نیستند. اینها آدمها و جریانات بحرانزی است و اگر بحران هم نباشد، اینها درست میکنند؛ صحبتهای آقای نبویان را شما ببینید، اصلاً یهو وسط دعوا میآید دعوا درست میکند. من یک مصاحبهای با ایلنا کردم، آنجا در خلال مصاحبه با ایشان مقداری گفتوگو کردم.
پس تلاش شده است و همه هم راضیاند؛ میبینید که ائمه جمعه هم الآن دارند از این وفاق دفاع میکنند، صاحبان تریبونها، آدمهای متنفذ جریانهای مختلف سیاسی، راست و چپ همه از «وفاق ملی» حرف میزنند و هیچکس نمیآید علیه آن اقدامی کند. الآن با این دستاوردی که آقای پزشکیان داشته است کسی نمیآید بگوید نه، این وفاق هم یکچیز چرت و بیخودی است؛ نه، همه قبول کردند، همه از آن دفاع میکنند و هر کسی یک کامنتی یا یکچیزی از طرف خودش روی آن اضافه میکند و نظر خودش را میگوید. تا الآن خوب پیش رفته است. امیدوارم که گام بعدی دولت که مدیران میانی و مدیران استانیاند، نیز به همین کیفیت و شکل پیش برود تا بتواند یک رضایتمندی در این سطح به وجود بیاید.
دو، سطح سیاست؛ مهمترین سطح، مسأله سیاست در ایران است. من همان روزهای اول که آقای پزشکیان کمپینش را شروع کرد یک توییت زدم و فرصت نشد بحث را باز کنم؛ گفتم مسأله ایران این است که امر سیاسی الآن محل اختلاف است؛ جامعه و حکومت سر آن امر سیاسی با هم اختلاف دارند. امر سیاسی چیست؟ یعنی چیزهایی که از جامعه، مردم، اکثریت مردم و فرایندهای دموکراتیک سلب شده و در یک شخص، یک نهاد و یک مجموعه متمرکز شده است و اینها تصمیمهای کلان را میگیرد. مثلاً در مسائل اجتماعی موضوعاتی مثل حجاب، رابطه با آمریکا، رفع حصر و امثال آن، تبدیل به امر سیاسی شده است و در جامعه هرکدامش در یک سطحی و در یک گسترهای، محل اختلاف است.
باید مکانیسمهای بازگشت امر سیاسی به امر عمومی و تبدیل شدن به تصمیمسازی در سطح عمومی تعریف شود. قانون اساسی ما از این جهت مشکلی ندارد؛ یعنی این مکانیسم در «اصل 59 قانون اساسی» تعبیه شده است. انشاءالله خدا سلامتی بدهد آقای روحانی را، ایشان بارها در دوره تصدیاش به این موضوع اشاره کرد و گفت دعوا نکنیم -آنجا دعوا بین جناحها نبود، دعوا روی امر سیاسی بود- در امر سیاسی ما دعوا نداریم؛ یک شاقول داریم. قانون اساسی در اصل 59 یک شاقول برای ما گذاشته است به اسم همهپرسی، وقتی به اختلاف رسیدیم که نمیتوانیم جمعبندی بکنیم و نمیتوانیم تصمیم بگیریم، آن را به همهپرسی میگذاریم. اختلاف اگر نظارت استصوابی است، آن را به رأی عمومی، رفراندوم و همهپرسی میگذاریم. این رافع مشکل است؛ قانون اساسی این اختیار را به ما داده است. وقسعلیهذا، دیگر موضوعات اختلافی.
ما باید در ادامه پروژه وفاق به مکانیسمهایی برای وفاق در امر سیاسی برسیم؛ یعنی بگوییم مسأله ما این است، چه جوری باید به تفاهم برسیم که چه به صلاح مملکت است؟ مردم چه میخواهند؟ چه چیزی رضایتمندی مردم را بالا میبرد؟ آن در امر سیاسی است. پس الآن دستور کار بعدی آقای پزشکیان این است که به سمت این برود که امر سیاسی را چه جوری مورد وفاق قرار بدهد. آنهم «وفاق ملی»؛ نه اینکه من و آقای مهاجری بنشینیم با هم وفاق کنیم که این کار را بکنیم و این کار را نکنیم.
سه، سطح سیاستگذاری؛ در این سطح، مسأله وفاق در امر سیاستگذاری مطرح است؛ یعنی روشهای رسیدن به آن مسئله سیاسی و حل آن مسئله سیاسی باید مورد توجه قرار بگیرد. مثلاً میگوییم ما میخواهیم با دنیا به حالت نرمال برسیم، میخواهیم با دنیا تنشزدایی کنیم، میخواهیم بهعنوان یک عنصر مطلوب و اثرگذار در جهان شناخته بشویم، نه یک عنصر نامطلوب، منزوی و تحت تحریم.
ایران این قابلیت را دارد که یک بازیگر فعال و مؤثر در منطقه و جهان باشد. اینکه چه جوری میخواهیم برویم به سمت وضعیتی که مثلاً از چشم دنیا «محور شرارت» بهحساب نیاییم، یک کشور منزوی تحت تحریم نباشیم و یک عنصر مطلوب و اثرگذار در جهان و منطقه بهحساب آییم، باید روی روشهایی رسیدن به اینها توافق کنیم. بعد بیاییم روی سیاستگذاری. این جناح میگوید مثلاً ما با برجام برویم؛ آن میگوید نه، برجام مثلاً ورقپاره بود، باید آتش زد و فلان...، بیاییم به سمت یک روش دیگری مثلاً یک تفاهم کلی با خود آمریکا برویم و همینطور روشهای سیاستگذاری دیگر؛ این راه را برویم، آن راه را برویم، اینجوری برویم، با شرق برویم ببندیم و به غرب فشار بیاوریم و امثال آن، روشهای سیاستگذاری برای رسیدن به آن هدف اصلی -امر سیاسی- است. اینجا هم باید روی آن وفاق باشد؛ پس در سیاستگذاری هم ما باید وفاق داشته باشیم.
همه این سه لایه را که انجام دادیم، تازه میشویم یک حکومت کارآمد. آنوقت یکی از شئون حکومت کارآمد این میشود که برای اینکه به مردمش اعتماد بکند، روش و مکانیسم دارد. والله بالله این «نظارت استصوابی» 30 سال است که فقط باعث شده مردم به حکومت و حکومت به مردم بیاعتماد باشند؛ این را بردارید! دیگر چگونه خودش را نشان دهد که این یک تفسیر غلط از روح «قانون اساسی» است؟! همه دلسوزان این مملکت بیش از سی سال -از 71 تا الآن- است داد میزنند که این مسأله سیاست ما را به فساد میکشاند؛ سر منشاء مشکلات جمهوری اسلامی «نظارت استصوابی» است.
«نظارت استصوابی» یعنی بسته کردن حلقه معتمدین، بسته کردن آدمهایی که قابلیت این را دارند که بیایند منشأ یک کاری بشوند، محدود شدن به آدمهایی که مجیزگویند، چاپلوساند، ظاهرسازی و تظاهر میکنند، بعد که در مصدر کار میآیند بیشترین فسادها را همانها انجام میدهند. این را بردارید، به مردم اعتماد کنید، مردم بهترین انتخاب را میکنند. ممکن است بنده سعید شریعتی، حزب اتحاد ملت و روزنامه هممیهن اشتباه کنیم، ولی نمیشود 70 میلیون جمعیت ایران همه باهم اشتباه بکنند؛ نتیجه رأی اکثریت حتماً به صلاح است. بعد هم اگر فرض کنید در میان 290 نماینده مجلس 2نفر نخاله درآمدند، ده تا روش دارد که اعتبارنامهاش را حذف کنید، هزارتا روش دارد که متقاعد کنید استعفا بدهد؛ پرونده برایش تشکیل بدهید، نظارت بکنید، هر کاری میخواهید بکنید، ولی به مردم و به انتخاب مردمتان اعتماد بکنید.
اینها لایههای بعدی وفاق است که باید آقای پزشکیان که منادی این شعار درست است، برایش برنامه، ایده و فکر بدهد. حامیان و رقبایش نیز همه باید کمکش بکنند؛ واقعاً این مسئله مسئلهای آقای پزشکیان نیست، مسأله ملی است.
آقای مهاجری، با توجه به اینکه 50درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند و طرح گفتمان وفاق ملی نیز بهعنوان یک راهبرد کوتاهمدت تا الآن که از یک مرحلهای گذشتیم و دولت دارد کمکم روی ریل میافتد، برای بخشهای محسوس جامعه جواب داده است، به نظر شما چه چهارچوبی را باید دولت و آقای پزشکیان اتخاذ کند که این «وفاق ملی» در میانمدت و بلندمدت هم جواب بدهد؟ بالاخره «وفاق ملی» خروجیهایش کارکرد دولت در مسائلی چون تورم، سیاست خارجی، فیلترینگ، طرح نور و امثال آن است. اگر این وفاق در همین سطح کارگزاری شکست بخورد، آیا میشود امیدوار بود که در میانمدت و بلندمدت جبران بشود یا نه؟
حاکمیت به این نتیجه خواهد رسید که در بسیاری از مسائل بازبینی به عمل آورد
حل معضلات سیاست خارجی تنها به عهده پزشکیان و عراقچی نیست؛ کار کل نظام است
مهاجری: اگر آقای پزشکیان وفاق را امر سیاسی ببینید و بهواسطه همین امر سیاسی هم در سیاستگذاری و هم در سطح کارگزاری آن را ادامه بدهد، میشود به یک آینده روشنی خوشبین بود.
ببینید، انتخابات در کشور ما یک امر سیاسی است؛ وقتی نظام به این نتیجه رسید که این امر سیاسی دارد تاروپودش را از بین میبرد، آمد بلافاصله یک مقولهای به نام وفاق را جایگزین کرد تا بتواند آن امر سیاسی در حال اضمحلال را دوباره زنده کند. الآن وفاق اگر بهعنوان یک امر سیاسی دیده بشود، بعد در سیاستگذاریها خودش را نشان خواهد داد. یعنی چه؟ ببینید، آقای شریعتی درست اشاره کردند که آقای پزشکیان بهدرستی آمد از سطح کارگزاری شروع کرد؛ به خاطر اینکه اگر سراغ امر سیاسی میرفت، در همان اول کار با بسیاری از نهادهای حاکمیتی درگیر میشد.
اگر شما وفاق را بهعنوان یک امر سیاسی ببینید، بعداً حاکمیت را به این نتیجه خواهید رساند که لااقل در دو دههای گذشته یکجوری راجع به انتخابات حرف زده که ضد وفاق بوده است؛ همینطور راجع به FATF ، تحریم، رابطه با هر کشور دیگری دنیا. همانطوری که جمهوری اسلامی در انتخابات فهمید که باید نقشه راه را عوض بکند و امر سیاسی را به شکل دیگری اجرا بکند، الآن ناگزیر است که نسبت به هر مقولهای مجدداً فکر کند. ممکن است فکر کند و بازهم به همان نتیجه قبلی برسد، این مهم نیست؛ ولی همین اندازه که باید مجدداً فکر بکند و به یک نتیجه تازهای برسد که یا خود این امر سیاسی را محقق کند یا تغییرکردهاش را، کافی است. مهم این است که درک کند چارهای ندارد جز اینکه راهی را که در 45 سال طی کرده و رفتاری را که در گذشته انجام داده است، مورد بازبینی قرار بدهد.
امروزه یکی از بحثهایمان در مورد اعتماد به شرق است؛ منتقدان الآن بهشدت موضع روسیه درباره ارمنستان و آن تنگه و دالان را مورد بحث قرار میدهند. ما در یک مقطعی به این نتیجه رسیدیم که برای جبران مشکل لاینحلمان با غرب، باید به سمت روسیه و چین برویم. شاید سیاست درستی بود؛ اما یکدفعه با روسیهای مواجه شدیم که الآن خودش درگیر جنگ و تحریم است. آیا ما هم خودمان را قربانی آن جنگ و تحریمی که الآن روسیه با آن درگیر است، بکنیم؟ یا اینکه نه، باید گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم؟ همین پدیده یک امر سیاسی است که آقای پزشکیان باید آن را حل بکند؛ فقط کار آقای عراقچی بهعنوان وزیر خارجه نیست، کار کل نظام است.
در مورد تحریمها ما یک وقتی آمدیم گفتیم تحریم نعمت است و اصلاً چیز خیلی خوبی هم است؛ حالا بعد از اینهمه سال که مثلاً برای فروش نفت باید 30درصد تخفیف بدهیم، آیا هنوز هم معتقدیم که تحریم نعمت است؟ اینها مقولاتی است که به نظرم آقای پزشکیان باید هم بهعنوان امر سیاسی و هم بهعنوان امر سیاستگذاری واقعاً برایش هم تعریف پیدا بکند و هم راهکار. در آن صورت است که میتواند بگوید من برای اینکه بتوانم تورم را حل بکنم، چهکاری باید انجام بدهم. الآن ما نا ترازی برق و انرژی داریم، میگویند برای اینکه شما بتوانید اینها را حل کنید، باید دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی به داخل کشور بیاورید.
سرمایهگذاران که پشت در نایستاده اند، چمدانهایشان هم که دستشان نیست تا پول بیاورند به اینجا! آنها میگویند قصه تحریم چه؟! خب، شما باید برای تحریم فکری کنید؛ فکرتان برای تحریم چیست؟ آیا باید سیاستهای منطقهایتان را تغییر بدهید؟ آیا در سیاستهای هستهای تغییر بیاورید؟ باید چهکاری انجام بدهید؟ اقتصاد مقولهای نیست که شما الآن بگویید ما 5 سال دیگر صبر میکنیم و بعداً این کار را انجام میدهم. شما رقبایی مثل عربستان، پاکستان، ترکیه و بدتر از این، مثل افغانستان دارید؛ هیچکدام آنها منتظر شما نمیمانند که تصمیم بگیرید آیا تحریم را بردارم یا برندارم؛ آنها در واقع، از این قضیه نان خودشان را میبرند.
بهنظرم آقای پزشکیان در عرصه مردم توانست یک وفاقی درست کند، همینطور توانست با مجلس و گروههای سیاسی یک وفاقی داشته باشد. الآن باید در امر سیاسی و امور حکومتی این وفاق را ایجاد بکند؛ از صدر نظام تا مجلس، احزاب و چهرههای مؤثر سیاسی این وفاق را ایجاد بکند تا بعد بتواند مشکلات کشور را برطرف کند.
ممکن است بگوییم انتخاب کارگزاران در این دولت، یک الگوی جدید است؟
مهاجری: اگر هم نگویم الگو، بهطورکلی یک مقدمه است؛ مقدمه این اتفاق.
آقای شریعتی، روزهای اول که اعضای کابینه دولت مشخص شدند، کسانی بهخصوص از سوی برخی از اعضای «جبهه اصلاحات» نسبت به انتصاب وزیر کشور جدید انتقاداتی مطرح شد؛ اما رفته رفته دیدیم که با توجه به طرح موضوع «وفاق ملی» این اعتراضات کمتر شد. شاید آنها میگفتند که فهم این مسأله در چهارچوب «وفاق ملی» قابلپذیرشتر باشد. اگر کارکرد بعدی بعضی از وزرایی که در چهارچوب موضوع «وفاق ملی» وارد کابینه شدند، نارضایتی در سطحی از فعالین سیاسی و مردم ایجاد کند، آیا مفهوم «وفاق ملی» ضربه نمیبیند؟ یا فکر میکنید که چون دولت موضوع طرح وفاق را گفته است، فعلاً از آن شیب انتقادات باید کم کرد؟
شریعتی: معدل چیدمان کابینه مورد پذیرش اغلب نیروهای سیاسی در کشور است
اخبار خوشی از وزارت کشور به گوش میرسد
مهاجری: سهمخواهی به «وفاق ملی» ضربه میزند
نباید به بهانه آسیب دیدن مفهوم «وفاق ملی» رو به روی منتقدین ایستاد
شریعتی: ببینید، در مورد بعضی از وزرا، نیروهای سیاسی از جناحهای مختلف هرکدام انتقاداتی داشتند. مثلاً ما نسبت به وزیر کشور و وزیر آموزشوپرورش انتقاد داشتیم، بعضی از جناحها هم به آقای ظفرقندی، آقای میدری و امثال ایشان، انتقاد داشتند. من حیث المجموع، کابینه که در اداره دولت مسئولیت واحد هم دارند، به نظر من نهایتاً معدلش مورد پذیرش نیروهای سیاسی قرار گرفت. همانگونه که خود آقای پزشکیان توییت کردند و فرمودند، از این بعد باید کماکان منتظر عملکردها باشیم.
بنده خودم نسبت به میزان سیاسی بودن آقای اسکندر مومنی وزیر محترم کشور، ملاحظه داشتم؛ چون معتقد بودم که وزیر کشور سیاسیترین رجل دولت بعد از رئیسجمهور است. حوزههای سیاست، امنیت و مسائل اجتماعی کشور مجتمعاً زیر نظر وزارت کشور است. رئیس شورای امنیت کشور و جانشین فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی نیز وزیر کشور است. معتقدم که این شخصیت باید یک شخصیت سیاسی جامعالاطراف باشد و آقای مومنی با اینکه خیلی شخصیت محترمی است و کارنامه قابل قبولی در پلیس راهور داشتند، چه موقعی که در استان خراسان بودند و چه بعد که در راهور کل کشور بودند؛ ولی به نظر من کارنامه یا رزومهای سیاسی کافی ندارند. ما اینجا به اعتماد آقای پزشکیان اعتماد کردیم. در مجلس نیز بالاترین میانگین رأی کابینه نسبت به دولتهای گذشته خوشبختانه در این دولت اتفاق افتاد؛ متوسط وزرای این دولت 230 رأی آوردند که در هیچکدام از دولتهای گذشته این میانگین رأی را کابینه و هیئتوزیران نداشتند. همهشان نیز از مجلس رأی آوردند. این نشان میدهد که این رویکرد آقای پزشکیان که برای انتخاب وزرا باید از قبل با مجلس به توافق رسید تا از مجلس برای همهشان رأی بگیرند و بتوانند سریعتر کار کشور را اداره بکنند، موفق بوده است.
ضمن اینکه باید بگویم در این فاصله آقای مومنی در ارتباطات، تماسها و گفتوگوهایی که با ایشان از طرف جناحهای سیاسی و خصوصاً نیروهای اصلاحطلب انجام شده است، انصافاً روی باز داشته و نشان دادند که برای همکاری آمادگی دارند. با پیغام و پسغامی که دادند، بالاخره نشان دادند که به تحزب باور دارند و به نگرشهای مختلف احترام میگذارند. امیدواریم که ایشان در انتصابات، خصوصاً انتصابات استانی این مسئله را بازتاب بدهد؛ چون به نظر من جلوه اصلی «وفاق ملی» در تعیین استانداران است.
الآن شما و آقای مهاجری احتمالاً در جریان هستید که چه تکاپویی در کل استانها به راه افتاده است تا مثلاً یک استاندار تراز با دولت آقای پزشکیان و جریان حامی و موافق انتخاب شود. در استانهای مختلف از ده یازده کاندیدا گرفته تا چهل کاندیدا مطرح است؛ مثلاً من شنیدم که برای استان فارس چهل نفر کاندیدا است. انتخاب استاندار از بین اینهمه نیروی معرفی شده، آنهم بهگونهای که نمایشگر جریان وفاق ملی باشد، کار دشواری است و من امیدوارم که آقای مومنی با همکارانشان در این کار سخت موفق باشند. البته خبرهایی خوشی هم دارم؛ ولی در مقامی نیستم که اینها را بازگو بکنم.
فکر میکنید که بتواند کارکردش را در کوتاهمدت و میانمدت به مردم نشان بدهد؟ همینطور سایر وزارتخانهها؟
شریعتی: در بادی امر، نمادین میشود؛ مثل خود کابینه که به صورت نمادین، نمایشگر دولت وفاق است. استانداران هم به همین ترتیب میتوانند نمایشگر دولت وفاق استانی باشند. به همین جهت، میگویم که اگر با همین دستفرمان در سطح کارگزاری جلو برود، انشاءالله وفاق ملی در حوزه سیاستگذاری و امر سیاسی که مورد اشاره مشترک بنده و آقای مهاجری بود، نیز محقق میشود؛ زمینه وفاق ملی، به قول خود آقای پزشکیان، در فرایند عملکرد آماده میشود.
مهاجری: من میخواهم نکاتی در مورد آفتهایی بگویم که ممکن است وفاق ملی را تحت تأثیر قرار دهد.
آفت اول برای «وفاق ملی»، سهمخواهی است؛ فرقی هم نمیکند که کدام جناح سیاسی کشور سهمخواهی کند. هرکدام از جناحهای سیاسی کشور که الآن انتظارات و توقعاتشان را از شخص آقای رئیسجمهور بالا ببرد و مثلاً یکخرده کمتحملی به خرج دهد که شما چرا فلان آدم را بهعنوان معاون وزیر گذاشتید و بیان این اعتراضات هم بهگونهای باشد که از آن استشمام شود که فلان حزب احساس میکند که در انتخابات خیلی بیشتر زحمت کشیده و الآن کمتر بهره میگیرد، به نظر من این آفت و دشمن «وفاق ملی» خواهد بود. من نمیخواهم بگویم آن حزبی که بیشتر زحمت کشیده، نباید بیشتر بهره ببرد؛ میخواهم بگویم که نحوه بیان آن انتقادات و اعتراضات اینگونه نباید باشد؛ چون به «وفاق ملی» آسیب میزند.
آفت دوم این است که معنای «وفاق ملی» نباید این باشد که هیچ منتقدی حرف نزند و همه ساکت باشند تا مبادا این وفاق لطمه بخورد. متأسفانه ما در دولت سیزدهم با این مسئله روبرو بودیم؛ گفتند شما وقتی از دولت انتقاد میکنید، دولت و نظام را تضعیف میکنید و حرفهای دیگری هم پشتش گفته میشد، مثل اینکه این کارها توطئه است، فتنه است، کینه است و امثال آن. باید وضعیتی به وجود آید که رسانهها، چهرههای سیاسی مُعَنون(چهرههای سیاسی مشهور)، اقتصاددانها، متخصصان علوم اجتماعی و فرهنگی همه این امکان را پیدا کنند تا همین دولت آقای پزشکیان را نقد بکنند. اتفاقاً نقد در فضای «وفاق ملی» خیلی شیرینتر مینشیند تا دولتهایی که همیشه با همدیگر چالش داشتند.
میخواهم بگویم که آقای پزشکیان اگر فضای انتقادی را مدیریت کند و اجازه ندهد که جلوی انتقادات درست و انتقاداتی که میتواند سازنده باشد، گرفته شود، این خودش خدمت بزرگی است و میتواند جلوی یک آفت بزرگ را بگیرد.
آقای مهاجری، الآن بخشی از ناراضیان کابینه شاید از برخی اعضای ستاد انتخابات آقای پزشکیان باشند که خصوصاً در شهرستانها فعالاند و حالا نمود خودش را بیشتر در استانداریها نشان میدهد؛ شاید اعتراضشان بهحق باشد. ممکن است شما الآن بگویید که سهمخواهی مذموم باشد، ولی آنها میگویند چرا فردی که در فلان شهرستان رقیب ستاد ما بوده و شب انتخابات هم توئیت و عکس رأیش را گذاشته است، الآن بهعنوان یکی از وزرا انتخاب میشود. به نظر شما این مسئله کار را برای آینده دشوارتر نمیکند؟
بههرحال، رئیسجمهور که نمیتواند همه آحاد جامعه و همه آحاد سیاسی را راضی کند.
ولی اینجوری گلدرشت هم نباید باشد.
بههرحال، من فکر میکنم بعضی از این موضوعات در فضای عمومی قابل طرح است و بعضیهایش را هم قطعاً آقای پزشکیان و البته بعضی از اعضای کابینهشان میتوانند مدیریت کنند. ببینید، حالا آقای شریعتی عضو اصلاحطلبهایند و میدانند که افراد مختلفی در تشکیلات اصلاحطلب برای آقای پزشکیان کار کردند، آیا همهشان سهم یکسان بردند؟ قطعاً نه. ممکن است حزب شما هیچ وزیری در کابینه نداشته باشد، بعداً ممکن است در سطوح معاونین، استانداران، فرمانداران یا جاهای دیگری این جبران بشود.
اگر نگاه کلی این باشد که قرار نیست به بهانهای اینکه من دارم سهم خودم را از کابینه میگیرم، از حزب من یک آدم غیر متخصص و ناشایست انتخاب بشود، نگاه درستی است و من گمان میکنم این فرهنگ باید جا بیفتد. البته آقای پزشکیان در این مسیر کار خیلی آسانی ندارد؛ این مسیر ممکن است یک مقداری پر زحمت باشد و حتی ممکن است گاهی اوقات مسأله وفاق هم لطمه بخورد. اما اگر آقای پزشکیان با همان ادبیاتی که شروع کرده بود که دعوا نکنیم، به جلو بیاید میتواند بخشی از این دعواها را نه اینکه از بین ببرد، بلکه آن را مدیریت بکند؛ بخشی را به فضای اجتماعی منتقل بکند. آنوقت همین افرادی که الآن معترضاند که چرا سهم ما اینجوری نشده است، خودشان میتوانند در این فضای انتقادی نسبت به دولت ورود بکنند و در انتصابات و تغییرات بعدی یا در ترمیمات دولت تأثیرات خودش را بگذارند.
امروز از یک طرف اول مهر و بازگشایی دانشگاهها را در پیش داریم، از طرف دیگر، مسأله بازگشت اساتید منع تدریس شده و دانشجویان تعلیق شده را داریم، در آذر ماه هم مسأله بودجه را داریم، موضوع سیاست خارجی و تورم نیز وجود دارد، فکر میکنید اولین محک جدی دولت کدام خواهد بود؟
وعده ندادن رئیس جمهور در دوران تبلیغات انتخابات یک تیغ دو لبه است
دولتی که وعده نداده تا مدتی خودش را بیمه کرده اما نباید دلخوش به این باشد و خود را رها کند
پزشکیان باید در مورد «بودجه 1404» با مردم صریح صحبت کند
370 هزار میلیارد تومان کسری بودجه با من بمیرم، تو بمیری قابل حل نیست
مهاجری: آقای پزشکیان یک زرنگی –اگر اسمش را بگذاریم زرنگی- که کرده اینکه هیچ قولی نداده است؛ نگفته است من تورم را ده درصد یا نصف میکنم یا بیکاری را از بین میبرم و یا سال چهار میلیون مسکن میسازم، هیچکدام از این توقعات را ایجاد نکرده است. این زرنگیای که ایشان به خرج داده است تا مدتی دولت را بیمه میکند. اما نباید دولت را سرخوش کند به اینکه وعده ندادن آقای پزشکیان میتواند تا مدتها خیال دولت را راحت کند؛ اتفاقاً این نیست. به نظرم وعده ندادنها یک تیغ دو لبه است؛ ممکن است یکجاهایی هم واقعاً ضد خودش عمل کند.
به نظرم آقای پزشکیان در موضوع اساتید اخراجی، دانشجویان تعلیق شده و حتی در موضوعاتی مثل تحریمها، درست ورود کرده و الآن با روش خودش میتواند این مشکلات را حل بکند.
قصه بودجه که الآن شما به آن اشاره کردید، یکی از مسائلی است که آقای پزشکیان باید با مردم کاملاً با صراحت حرف بزند و بگوید که بودجه سال 1403، 370هزار میلیارد تومان کسری دارد؛ 370 همت، یکخرده، دو خرده، یک قیران و دو هزار نیست، معنایش این است که دولت با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. آیا مجدداً میخواهند از بانک مرکزی قرض بگیرند؟ میخواهند از بانکها وام بگیرند؟ چهکاری میخواهند انجام بدهند؟ الآن ما در تابستانیم و مشکل نا ترازی برق را داریم، بهمحض اینکه وارد ماه آبان و آذر بشویم، نا ترازی گاز شروع خواهد شد و احتمالاً امسال با مشکلات جدیتر. بنابراین، اینها چالشهایی پیشِ روی دولت آقای پزشکیان است.
امیدوارم انتخابهایی که ایشان بهعنوان وزرا کرده است و انتخابهایی که در سطوح متوسط و میانی به وجود میآید، بتواند مردم را قانع بکند به اینکه دولت در راستای حل مشکلات قدم برمیدارد. اگر دولت بتواند اعتماد مردم به حاکمیت را که آقای شریعتی در ابتدا به آن اشاره کردند، ولو ده درصد فعلی ترمیم بکند، آقای پزشکیان باید کلاهشان را به هوا بیندازد که چقدر موفق بوده است.
آقای شریعتی، همین سؤال را میخواهم از خدمت شما بپرسم، دولت با اینکه، به قول آقای مهاجری، وعدهای مشخص و مصداقی نداده است، ولی آقای پزشکیان در مورد بازگشت اساتید، دانشجویانی که تعلیق شده، عدم رضایت مردم از کیفیت اینترنت و امثال آن صحبت کردند. خیلیها گفتند «رفع فیلترینگ» در کوتاهمدت میتواند بهعنوان دستاورد کوچک دولت محسوب شود، منتها سؤال این است که این تا چه زمانی ضمانت دارد؟ ممکن است بگوییم مردم تا هفته بعد یا ماه بعد برایشان منتظر باشند که دولت «رفع فیلترینگ» کند؟ یا نه، «رفع فیلترینگ» یک پروسه یک ساله و دوساله است؟ فکر میکنید که اولین محک دولت با توجه به این چالشها و این قولهای ضمنیای که دادند، کی است؟
پزشکیان به صراحت بگوید که چه چیزی را تحویل گرفته است
لایحه بودجه به مردم میفهماند که فرق میکند چه کسی رئیس جمهور باشد
دولت اخلاقاً موظف است از دانشجویان ستمدیده رفع ظلم کند
امروز اعتمادی که در دهه اول انقلاب وجود داشت از بین رفته است
دیگر به مردمی که با کوپن زیر موشک زندگی میکردند نمیتوان قبولاند که بنزین نیست و به سفر نروید
شریعتی: دولت آقای پزشکیان در صد روز اول چندتا کار مهم دارد:
یک، باید با صراحت و شفافیت ترسیم وضع موجود کند. البته نه در جهت تخریب مرحوم رئیسی یا دولت سیزدهم؛ بلکه آنچه که امانت به دستش داده شد. باید به مردم بگوید که شما این رأیی که به من دادید، پیوستش نیز این امانتی است که به من دادید؛ تورم 40درصدی، کسری بودجه و امثال آن را به من دادید.
من میخواهم اینجا فرمایش آقای مهاجری را اصلاح کنم که تراز عملیاتی ما منفی 307 هزار همت است، ولی کسری بودجه ما یعنی عدم تطابق درآمد و هزینههای بودجه 1403 بالغ بر 800همت (800هزار میلیارد تومان) است؛ یعنی تقریباً در بودجه 2200 همتی، نزدیک 30درصد (800همت) ما کم داریم. هم عدم تحقق درآمد داریم از محل منابعی که در بودجه تعریف شده است مثل فروش نفت، مالیات و غیره ذلک و هم حولوحوش 500 همت، یک کم بیشتر، هزینههای فرا بودجهای داریم؛ مثل تأمین اجتماعی، بودجههایی که برای تقویت بنیه دفاعی در نظر گرفته شده و چیزهای دیگری که خارج از بودجه، دولت مکلف است که پرداخت بکند. برآورد مرکز پژوهشهای مجلس این است که بهاحتمال بسیار زیاد، بالای 800 همت، یعنی بالای 30درصد کسری بودجه است و این فلجکننده است.
دولت آقای پزشکیان باید به مردم بگوید که اینها را تحویل گرفته است. این را باید در صد روز اول دولت به جزئیات بگوید. مثلاً وزارت بهداشت بگوید که دارو را در چه وضعیتی تحویل گرفتم و توضیح دهد که وضعیت داروی کشور حقیقتاً چیست. البته تا آنجایی که امنیت خاطر اجتماعی را به هم نریزد؛ یعنی بالاخره یکجاهایی هم چیزهایی است که باید ملاحظه وضعیت عمومی را نیز کرد. مثلاً اگر بخواهیم بگوییم که فرضاً، سیلوهای گندم ما خالی است، این جامعه را دچار تشویش میکند. دولت باید باملاحظه اینها، یک گزارش دقیق و قابل استناد بدهد که من اینها را تحویل گرفتم.
دو، کار مهم دیگر آقای پزشکیان ترسیم چشمانداز حرکتش در روابط بینالملل و سیاست خارجی است. موعدش نیز همین آخر شهریورماه در سفر نیویورک است؛ در آنجا هم در سازمان ملل و هم در حاشیه نشست سازمان ملل ایشان مراودات و گفتوگوهایی خواهند کرد و نشان خواهد داد که آیا قرار است تغییری اتفاق بیفتد، یا نه؛ ما همین مسیر را میخواهیم تا تهش برویم.
سه، مسأله بودجه؛ بودجه سندی است که بیتعارف، بیتکلف و بدون پروپاگاندا و تبلیغات، نشان میدهد و میگوید که این دولت چند مرده حلاج است؛ چهکار میخواهد بکند، درآمدش چیست، هزینهاش چیست، به که میخواهد زیاد بدهد و به که میخواهد کم بدهد، چقدر میخواهد تورم را ببیند، بنزین چقدر میشود و امثال آن. همه اینها در سند بودجه 1404نشان داده خواهد شد. احکام اولیه بودجه نیز همین روزهای آینده به دستگاهها ابلاغ میشود که پیشبینیها و برآوردهایشان را به سازمان برنامه ارائه بدهند تا پیشنویس لایحه بودجه را تنظیم بکند. این خیلی مهم است؛ نشان میدهد که آیا ما در 1404 هم دوباره با همین کسری بودجه میخواهیم به پیش میرویم یا نه؛ چون میدانید که در مقیاس اقتصادی ایران، هر 100 همت کسری بودجه، تقریباً بین 10-15درصد تورم میآورد. البته تورم هم مقداری کمتر و بیشتر نوسان دارد؛ ولی هر 100 همت کسری بودجه با میزان نقدینگی که برای تأمین نیازها و افزایش پایه پولی نیاز است و اگر بخواهد این 800تا تکرار بشود، تورم سال آینده را باید بین 45 تا 60 برآورد کرد.
بنابراین، بودجه نشان میدهد که خیلی فرقی نمیکند رئیسجمهورمان آقای پزشکیان باشد یا مرحوم رئیسی، رئیس بانک مرکزیمان آقای فرزین باشد یا آقای کمیجانی، وزیر اقتصادمان آقای خاندوزی باشد یا آقای همتی، در هر صورت، کسری بودجه با شما حرف میزند و میگوید من خودم را اینجوری به شما نشان میدهم. دولت باید چاره کند؛ یعنی یا در سطح درآمدی چاره کند یا در سطح هزینهای. آنوقت در سطح هزینهای باید بگوییم مثلاً بودجه صداوسیما را قطع یا کم بکنیم، بودجه مراکز فرهنگی را بزنیم یا مثلاً حقوق بازنشستگان را دست بزنیم، حقوق و دستمزدها را بالا نبریم و امثال آن. اینها معادلاتی است که اصلاً بحث وفاق و امثال آن سرش نمیشود؛ عدد و رقماند که باید دولت ببیند به چه سمتی باید برود.
نکاتی را که شما در مورد دانشگاهها و مسأله دانشجویان و اساتید گفتید، اقداماتی در این زمینه شروع شده است که به نظر من اقدامات اولیهای خوبی است؛ دارند اطلاعات جمع میکنند. باید تأکید کرد که حتماً و اصلاً مستقل از هر بحثی، اولین وظیفه دولت رفع ظلم و کسب رضایت مردم است. اگر به عدهای از اینها ظلم شده است؛ یعنی دانشجو یا استاد بیدلیل اخراج شدهاند، اصلاً ربطی به دیگر مسائل هم ندارد، دولت اخلاقاً موظف است که اینها را رفع ظلم کند. حالا مکانیسم و شکل آن را خود مدیران آموزش عالی کشور و دولت پیگیرند و انجام میدهند.
رسیدگی و رفع ظلم از دانشگاهها بسیار مهم و دارای پیام است؛ چون دانشگاهها همواره کانون شکلگیری سیاست در ایران بوده است. اگر پزشکیان با یک پیام روشن همدلانه و کسب رضایت قشر دانشگاهی کشور سال تحصیلی را شروع بکند، به نظر من این حمایت امتداد پیدا میکند.
من اینجا میخواهم مطلبی راجع به مسأله اعتماد اجتماعی بگویم. اول انقلاب در زمان جنگ، خیلی وضعیت اقتصادی مشابه الآن بود. آن زمان مسأله کوپن، دفترچه بسیج اقتصادی، محرومیت، صفهای طولانی، نبود بنزین و همه جور مشکل دیگر بود، ولی اعتماد در جامعه وجود داشت؛ مثلاً مردم میگفتند دو تا تاید هم که به ما میدهند زیادمان است، یکی هم بس است. با اینکه سهمیه دفترچه بسیج اقتصادیاش بود، اما میگفتند دو تا تاید را نمیخواهیم، یکی هم کافی است، بگذار برای یک کسی دیگر باشد؛ چون اعتماد بود. همینطور میدیدیم که مردم طلاهایشان را میفروختند برای جبهه میدادند؛ چون اعتماد بود. اما الآن شما بگو مردم! والله بالله، بنزین نیست، بلند نشوید بروید شمال! چون اعتماد نیست، میگویند حالا ما میرویم، بود که بود، نبود هم که نبود! مسأله اعتماد اجتماعی کارکردهایش اینجوری است و در اقتصاد هم خودش را نشان میدهد.
اگر آقای پزشکیان بتواند این اعتماد اجتماعی را بازسازی بکند، مردم هم وقتی میبینند که اینجوری با ایشان برخورد میکنید، میگویند مملکت خودمان است، بار آن را هم تحمل میکنیم و سختیهایش را هم میکشیم. ولی اگر ببینند که آقای عشقی آمده بورس را به فلاکت کشانده، آخر سر هم به خودش وام داده و تهش را جارو کرده و رفته است! مردم هم میگویند اینها دارند میخورند، چرا ما سختیاش را بکشیم و چرا ما تحت فشار قرار بگیریم؟!
کد مطلب: 492545
بهار نیوز
https://www.baharnews.ir