اسرائیل در سبعانهترین شکل ممکن به نسلکشی در غزه مشغول است و میخواهد گستره جنگ را به لبنان بکشاند. حامیان غربی اسرائیل نیز جز همراهی و سکوت کاری نمیکنند. به شهادت رساندن اسماعیل هنیه در تهران و سیدحسن نصرالله در لبنان نیز دو اقدام مهم رژیم اسرائیل برای کشاندن ایران به صحنه جنگ بوده است.
پاسخ ایران به اسرائیل براساس ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، از منظر حقوقی قابلتوجیه است. ولی مهمتر از نگرش حقوقی به مسئله جدال بین ایران و اسرائیل فهم سیاسی از آن است که عرصه تقابلها را معنادار میسازد. سه نوع نگرش کلان به سیاست خارجی در نهادهای تصمیمگیری و عرصه سیاست ایران وجود دارد:
نگرش اول، ایرانگرایانه است که ایران را نقطه کانونی سیاست خارجی قرار میدهد و منافع ملی ایران را مقدم میداند. نگرش دوم، اسلامگرایانه است. به وحدت جهان اسلام اهمیت میدهد و ایران را بهعنوان یکی از اجزای جهان اسلام تعریف میکند. نگرش سوم، انقلابگرایانه است که هدف خود را تغییرات بنیادین در عرصه جهانی و منطقهای میداند.
هرکدام از نگرشهای فوق نوعی پاسخ را در مقابل شرایط موجود پیشنهاد میکنند. رویکردهای فوق یا نگرشی رئالیستی به سیاست دارند و نظام قدرت را در عرصه بینالملل میپذیرند یا از منظر ایدهآلیستی به تحولات بینالملل مینگرند و میخواهند عرصه بینالملل را به صورت کامل دگرگون کنند. جدالهای متفاوت به سیاست خارجی در ایران ذیل برخوردهای بین سه نوع نگرش فوق و دو رویکرد رئالیسم و ایدهآلیسم به روابط بینالملل شکل میگیرد.
در ادوار مختلف عرصه سیاستخارجی ایران را جدالهای بین نگرشهای فوق در سیاست داخلی برساختهاند و بر تصمیمسازیها تاثیر گذاشتهاند. در حوادث اخیر نیز حضور سه نوع نگرش و دو رویکرد فوق به چشم میخورد.
نظام جمهوری اسلامی در طول چهاردهه گذشته ترکیبی از رئالیست و ایدهآلیست را پیگیری کرده است. در این روش ترکیبی ضمن اینکه نظم موجود پذیرفته شده است؛ ولی از فرصتهای ممکن در جهت تغییر در نظم موجود بهویژه نظم منطقهای استفاده میشود. این روش ترکیبی ضمن اینکه فرصتهای مهمی را در برابر ساختار سیاسی گشوده است؛ ولی محدودیتهایی را به همراه داشته است. از جمله اینکه توان ایران با اهدافی که پیگیری میکند، همخوانی ندارد. هزینههایی که برای تغییر نظم موجود به نظم مطلوب وجود دارد، بسیار بالاست. ایران سرزمینی تاریخی در منطقهای با تاریخی پرآشوب است. منطقهای که به درازای تاریخ خود شاهد تحولات متفاوت و آشوبهای متوالی بوده است.
این آشوبها بر مبنای بسترهای مختلف شکل گرفته است. آخرین آشوب منطقه خاورمیانه در غزه رخ داده است که محصول حضور استعمارگرایانه اسرائیل در منطقه است. حضوری که نمیتوان آن را نادیده گرفت و با وجود حامیان قدرتمند آن هزینههای سنگینی بر منطقه تحمیل کرده است. غزه را میتوان تصویر خاورمیانه جدید موردنظر اسرائیل دانست.
هر نوع مخالفت با اسرائیل در این خاورمیانه جدید با برخوردهای نظامی روبهرو خواهد شد. این تصویر نوعی قبیلهگرایی است که ظاهری موجه دارد؛ ولی در باطنمان لشکرکشیهای قبیلهای را یادآور میشود. در این تصویر جدید قبیله حاکم بر اسرائیل با حمایت غرب عنان منطقه را در اختیار میگیرد. این نوع قبیلهگرایی با هر سه نوع رویکرد ایرانگرایی، اسلامگرایی و انقلابیگرایی در ایران در تضاد است. هرچند که اسرائیل میکوشد تا با ظاهری متمدن با ناراضیان ایران برخورد کند؛ ولی نمونه رفتارهایش با فلسطینیها در طول هفتدهه گذشته و بهویژه عملکرد شنیع در غزه، نشانه بارز دروغگویی و ریاکاری است.
این نوع قبیلهگرایی، ایران قوی را نمیپسندد و گمان دارد که با ایجاد آشوب، زمینه ضعیفسازی ایران و پیشبرد برنامههای خود را فراهم سازد و میتواند تصویر «خاورمیانه جدید» را به واقعیت تبدیل کند. پاشنه آشیل سیاست خارجی ایران در این زمینه، نه در نگرش رئالیستی و ایدهآلیستی به عرصه سیاست که در فقدان پشتوانه گسترده سیاستخارجی در جامعه است. مهمتر از جدال با دشمن، اقناع جامعه در مورد ادامه این مسیر است.
جامعه میتواند در مورد مسائل مختلف سیاسی اختلافنظر داشته باشد؛ ولی در برابر عملکرد دشمنان وجود وحدت حداکثری لازم و ضروری است. وحدتی که بتواند مشروعیت لازم را برای گذر از شرایط دشوار فراهم سازد. تصویر جدید خاورمیانه که اسرائیل آن را پیگیری میکند، تصویری استعماری و قبیلهگرایانه است. در این تصویر، قبیله اسرائیل با همراهی مسلمانان عرب سنیمذهب، ایران شیعه را به حاشیه میبرند و تضعیف میکنند.
مهمترین عرصه جدال بین ایران و رژیمصهیونیستی در عرصه جنگافزار نیست؛ بلکه در ارائه تصویری است که میخواهند از خاورمیانه مطلوب خود ارائه دهند. ایران همانگونه که باید در سیاست داخلی به سمت اجماعسازی حرکت کند که وحدت حداکثری را به وجود آورد، در عرصه منطقه نیز نیازمند اجماع حداکثری بین مسلمانان است. ارائه تصویری از ایران که میخواهد کشورهای منطقه را ببلعد، مطلوب اسرائیل است که از جمله فرازهای سخنرانی نتانیاهو در سخنرانی سازمان ملل متحد بود.
نتانیاهو میکوشد در برابر ایران به نارضایتی داخلی دامن بزند و کشورهای منطقه را علیه ایران با خود متحد کند. در برابر روش فوق، اجماعسازی بین ایرانیان در برابر دشمن خارجی از طریق گفتوگو و نزدیکی بین ایران با کشورهای منطقه و تنشزدایی حداکثری بین ایران و کشورهای منطقه دو گام مهم و ضروری هستند؛ دو گامی که با افزایش قدرت منطقهای ایران زمینههای جنگ را کاهش میدهند، بر قدرت ایران میافزایند و تصویر خاورمیانه قبیلهای مطلوب اسرائیل را برهم میزند.