به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۵:۱۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱ ساعت ۰۸:۱۱
کد مطلب : ۴۹۵۳۴۷

صدایی که می‌خواهد شنیده شود

صدایی که می‌خواهد شنیده شود
گروه جامعه: هفته ملی کودک در ایران یک‌بار دیگر در حالی از راه رسیده است که کودکان در خاورمیانه، حال چندان خوشی ندارند؛ کودکان فلسطینی و لبنانی درگیر جنگ، گرسنگی، تعطیلی مدارس، آوارگی و... هستند و کودکان افغانستانی چه در داخل این کشور و چه به‌عنوان مهاجر در ایران، از تحصیل بازداشته شده‌اند. در این میان احوال کودکان ایرانی چطور است و پس از سال‌ها پیوستن ایران به کنوانسیون حقوق کودک، چقدر به مفاد این کنوانسیون برای کودکان عمل شده است؟

رفتار کودکان و نوجوانان ایرانی این روزها در شبکه‌های اجتماعی چطور است و چقدر حقوق‌شان رعایت می‌شود؟ به چه میزان آنها در فضای مجازی و واقعی در معرض خشونت‌اند و وظیفه رسانه‌ها در این باره چیست؟ اینها همه سوالاتی است که کارشناسان رسانه و فعالان حقوق کودک در نشستی که  در این باره در انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تهران و با همکاری انجمن حمایت از حقوق کودکان برگزار شد، بررسی کردند که بخشی از این سخنرانی‌ها را در این گزارش می‌خوانید.

علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده حوزه کودک هم در این نشست، رفتار کودکان در فضای مجازی و حقوق آنها را بررسی کرد. او گفت، در روزگاری که در آن به‌سر می‌بریم، سه شاخصه، نظام یادگیری کودکان را به‌هم ریخته و متحول کرده است. سوگل دانائی، روزنامه‌نگار یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود. او در سخنرانی‌اش با عنوان «از کودکان نوشتن، برای کودکان نوشتن»، از تجربه‌اش و فضای رسانه‌های داخل ایران در مواجهه با موضوع کودکان گفت و پوریا عالمی، روزنامه‌نگار و نویسنده حوزه کودک در این نشست از حذف کودکان از عرصه‌های مختلف گفت.

او از آمار مربوط به جمعیت کودکان در ایران شروع کرد: «اگر تعداد کودکان زیر 15 سال را در ایران 20 میلیون نفر در نظر بگیریم، 22 درصد جمعیت ایران کودکان‌اند. از طرف دیگر بین 12 تا 17 درصد عنوان افراد دارای معلولیت در جهان است و در ایران حدود دو میلیون و 200 هزارنفر کودک معلول وجود دارد. 800 هزارنفر مهاجر یا پناهنده زیر 20 سال در ایران وجود دارند؛ حتی تفکیک آنها برای ما ممکن نیست چون اسناد هویتی آنها، پناهندگی یا مهاجرتی مبهم و نامشخص است. بخش اعظم این 800 هزارنفر افغانستانی‌اند، بخش بعدی عراقی و بعدی پاکستانی‌اند. از طرف دیگر چهار میلیون نفر ایرانی مهاجر خارج از ایران وجود دارد؛ این تخمین آمارهای رسمی است که 900 هزارنفر کودک زیر 15 سال، خارج از ایران زندگی می‌کنند.» 
 
خطر حق کودکان
علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده حوزه کودک هم در این نشست، رفتار کودکان در فضای مجازی و حقوق آنها را بررسی کرد. او گفت در روزگاری که در آن به‌سر می‌بریم، سه شاخصه، نظام یادگیری کودکان را به‌هم ریخته و متحول کرده است؛ موبایل هوشمند، شبکه‌های اجتماعی و فناوری لمسی. یک ویژگی دیگر هم تحول خانواده در ایران است؛ همه‌جا این تحول در نسبت با کودکان بوده است: «خانواده‌های پدرسالار در این یک‌قرن تبدیل به خانواده‌های مدنی شده‌اند. در ایران و جنبش 1401 یکی از جلوه‌های بیرونی شنیده شدن صدای کودکان و نوجوانان در خانه بود و البته به‌نحوی در مدرسه، ولی در ساختارهای قدرت سیاسی شنیده نشده است.

اگر براساس کنوانسیون حقوق کودک نگاه کنیم، بچه‌ها هم حق دسترسی به اطلاعات و دانش را دارند. حق دسترسی در چنین فضایی که بسیار آشفته است و در ایران به‌دلیل نوع مواجهه، فیلترینگ و برخورد حاکمیتی باعث شده همه آن حوزه‌هایی را که فکر می‌کنیم بچه‌ها نباید به آنها دسترسی داشته باشند، اتفاقاً دسترسی داشته باشند. آنها برای دسترسی به حق‌شان از فیلترشکن استفاده می‌کنند و طبیعتاً به بقیه عرصه‌ها هم دسترسی دارند. این یکی از بزرگترین چالش‌هاست که دسترسی به اطلاعات را با خطر مواجه کرده است.»

او ادامه داد: «ما یک محیط‌زیست دیجیتال داریم که بچه‌ها برای سرگرمی و... می‌خواهند به آن دسترسی داشته باشند اما از آن طرف در فضای واقعی هم خطرها و نگرانی‌هایی از منظر بزرگسالانه برایشان ایجاد می‌کنند. یونیسف با همکاری پژوهشگاه فرهنگ و هنر در سال 1399 پیمایشی را برگزار کرد که بچه‌های زیر 18 سال در شهر و روستا مورد پرسش قرار گرفتند؛ چند مورد را در این پیمایش به‌عنوان ریسک نامگذاری کرده‌اند؛ یکی از آنها رفتار زشت با دیگران است. سوال شده آیا شما در فضای دیجیتال شاهد رفتار زشت با دیگران بوده‌اید یا نه؟ 12/9 درصد دختران و 11/8 درصد پسران گفته‌اند که بله. 5/45درصد دختران و 49 درصد پسران گفته‌اند که در فضای مجازی ترجیح داده‌اند در پاسخ به این سوال حرفی نزنند. قاعدتاً جواب‌شان خیر نبوده، بلکه بله‌ای بوده است که صحبت کردن درباره‌اش برایشان آزاردهنده بوده است. 20 درصد دختران و 21 درصد پسران گفته‌اند که شاهد این رفتار نبوده‌اند.»

این نویسنده در ادامه گفت، می‌توانیم نتیجه بگیریم که در فضای دیجیتال بچه‌ها با خطر بیشتری روبه‌رو هستند: «در مطالعاتی که در آمریکا هم انجام شده، مشخص شده 93 درصد پسران و 62 درصد دختران در نوجوانی در معرض تصویرهای نامناسب قرار گرفته‌اند. با این همه آیا معنی‌اش این است که آنها بی‌دفاع‌تر از فضای واقعی‌اند و اینکه بچه‌ها در برابر این خطرها چه می‌کنند؟ آیا زندگی پرخطرتری دارند؟ طبیعتاً پژوهش طولی‌‌ای که روند را دیده باشد در این باره نداریم. اما در آمریکا روی سه موضوع بررسی انجام شده؛ موادمخدر، سیگار و الکل، رفتارهای جنسی و خشونت. به‌طور عجیبی و خلاف کلیشه‌ها، این پژوهش نشان می‌دهد نوجونان امروز نسبت به دو، سه نسل قبل خودشان هم از نظر مصرف الکل، موادمخدر، روابط جنسی و خشونت جنسی وضع‌شان بهتر است. ممکن است در ایران به این دلیل که یک‌دفعه از فضای بسته آموزش‌و‌پرورش به فضای باز وارد می‌شوند، وضعیت فرق کند.» 

او ادامه داد: «من درباره بعضی موضوعات، بررسی شخصی کرده‌ام. مثلاً درباره وطن‌دوستی، تصور این است که بچه‌های الان کمتر از ما ایران را دوست دارند اما بچه‌های دهه هشتادی علاقه‌شان به ایران بیشتر است. درباره محیط‌زیست، آنها نگاه بهتری دارند. دگرپذیرترند و نسبت به دیگری، پذیراترند. در پژوهش یونیسف که پیش از این درباره‌اش صحبت کردم، موارد دیگری هم بررسی شده است. مثلاً در پاسخ به 72/5 درصد گفته‌اند هرگز این کار را نکرده‌اند. هرچه ریسک کار بیشتر می‌شود، مقاومت بیشتر بوده است. 79/3 درصد گفته‌اند عکس و ویدئوی شخصی هرگز برای دیگران ارسال نکرده‌اند. دختران پروفایل عمومی کمتری داشته‌اند که بخشی مربوط به محدودیت‌های خانوادگی و بخشی مربوط به محدودیت‌های حکومتی است.» 

سیدآبادی در ادامه گفت: «بحثی درباره نوجوانی وجود دارد که در جهان به حقوق مرتبط است که در سازوکارهای تنبیهی در نظر گرفته می‌شود، آن هم مطالعات مغزشناسانه درباره آنهاست. این مطالعات نشان داده است که بچه‌های 11 تا 13 سال، واکنش شان به پاداش و لذت، متفاوت است. حجم لذتی که دریافت می‌کنند قابل مقایسه با بقیه نیست. برای همین در نظام حقوقی بعضی کشورها این ملاحظه را رعایت کرده اند. این شکل از بودن در دنیا که حساسیت نسبت به همه چیز بالاست مثل لذت، خشم، دوست داشتن  و...، بچه یا نوجوان در شبکه‌های اجتماعی که از نظر ما بزرگسالان بی دروپیکر است را چطور م‌ توان رها کرد. این چالش بزرگسالانه ماست.» 

حذف کودکان
پوریا عالمی، روزنامه‌نگار و نویسنده حوزه کودک در این نشست از حذف کودکان از عرصه‌های مختلف گفت. او از آمار مربوط به جمعیت کودکان در ایران شروع کرد: «اگر تعداد کودکان زیر 15 سال را در ایران 20 میلیون نفر در نظر بگیریم، 22 درصد جمعیت ایران کودکان‌اند. از طرف دیگر بین 12 تا 17 درصد عنوان افراد دارای معلولیت در جهان است و در ایران حدود دو میلیون و 200 هزارنفر کودک معلول وجود دارد. 800 هزارنفر مهاجر یا پناهنده زیر 20 سال در ایران وجود دارند؛ حتی تفکیک آنها برای ما ممکن نیست چون اسنادی هویتی آنها، پناهندگی یا مهاجرتی مبهم و نامشخص است.

بخش اعظم این 800 هزارنفر افغانستانی‌اند، بخش بعدی عراقی و بعدی پاکستانی‌اند. از طرف دیگر چهار میلیون نفر ایرانی مهاجر خارج از ایران وجود دارد؛ این تخمین آمارهای رسمی است که 900 هزارنفر کودک زیر 15 سال، خارج از ایران زندگی می‌کنند. این اعداد به‌نظر چیزی نیست ولی باید دید چه نکته‌ای نادیده گرفته شده است. 22 درصد جمعیت وقتی حذف شود، مثل این است که استان‌های اصفهان و فارس را نادیده بگیریم؛ جمعش می‌شود 20 میلیون نفر. بنابراین وقتی سیاست‌گذاری انجام می‌شود و کودک در آن دیده نمی‌شود، مثلاً پیاده‌رو، محیط بازی، محیط امن و... در آن جایی ندارد، عملاً 20 میلیون نفر نادیده گرفته می‌شوند.»

عالمی در ادامه گفت که وقتی درباره جامعه صحبت می‌کنیم و کودکان را در نظر نمی‌گیریم، کودکان دارای معلولیت را هم در نظر نمی‌گیریم: «یعنی سیستان و بلوچستان را که تعداد زیادی از کودکان دارای معلولیت در آن زندگی می‌کنند در نظر نمی‌گیریم و در کل دو میلیون و 200 هزار کودک معلول را حذف می‌کنیم؛ آنها نه در تخصیص بودجه در نظر گرفته می‌شوند، نه رسانه.

یعنی برای آنها پارک نمی‌سازیم، محیط بهداشت و سرگرمی نمی‌سازیم و بعد برای دو میلیون و 200 هزار کودک معلول که هیچی نمی‌سازیم؛ حتی پیاده‌رو مناسب. این کودک از کوچه، شهر و کشور و درنتیجه از ذهن و زبان ما حذف می‌شود. تابه‌حال شده که به شمال بروید و ببینید بچه‌ای با ویلچر لب آب است؟ یا دیده‌اید که یک کودک طیف اوتیسم کنار دریا باشد؟ پس ببینید که چه موضوع مهمی در حال نادیده گرفته شدن است. شما ممکن است در خانه‌تان یک کودک معلول جسمی یا ذهنی داشته باشید و پیش‌فرض پدر و مادر آن خانه احتمالاً این است که در زمان مهمانی، به خانه دیگری برود تا جلوی دست و پا نباشد، حتی اگر خیلی دوستش داشته باشید. حتی در خانه هم این کودکان حذف فیزیکی می‌شوند.»

او ادامه داد: «از طرف دیگر 800 هزار مهاجر زیر 20 سال در ایران هستند که در مفاهیم، قانون‌گذاری و... به آنها فکر نشده است؛ چطور می‌توانیم انتظار داشته باشیم که وقتی سنش شد 30 یا 40 سال، خودش را بخشی از این جامعه بداند. درواقع ما یک پیکره برای این کشور داریم که داریم یکی‌یکی قطع عضوش می‌کنیم. 1/1 درصد جمعیت که می‌شود 900 هزارنفر از ایرانیانی که خارج از کشورند هم رها شده‌اند؛ همانطور که کودکان مهاجر فراموش شده‌اند. هیچ نهادی به این فکر نکرده که این بچه‌ها در آینده ایران جایی دارند یا نه؟» 

به گفته عالمی: «در حال حاضر در ایران، کمتر از صفر عنوان تلویزیون تخصصی برای کودکان داریم. کمتر از سه عنوان نشریه چاپی مستمر داریم در حوزه کودک و نوجوان که تبدیل به گاهنامه شده‌اند. کمتر از سه عنوان اپلیکیشن تولیدمحتوا برای کودکان داریم. با این نقشه و بدون هیچ ابزار و صدایی، چه چیزی را می‌توانیم مطالبه کنیم؟ پدران و مادران ما مکان، محیط‌زیست و آب را به ارث برده‌اند و حالا چه ارثی را داریم که تحویل دهیم؟» 

از کودکان نوشتن، برای کودکان نوشتن
سوگل دانائی، روزنامه‌نگار یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود. او در سخنرانی‌اش با عنوان «از کودکان نوشتن، برای کودکان نوشتن»، از تجربه‌اش و فضای رسانه‌های داخل ایران در مواجهه با موضوع کودکان گفت: «سال 93 که شروع به روزنامه‌نگاری کردم، آمارهایی از کودکان منتشر شد که توجه من را جلب کرد؛ این آمارها مربوط به کودکان کار بود و گفته می‌شد که توسط باندهای مختلف هدایت می‌شود و... الان 10 سال از آن روزها گذشته اما همچنان همان ادبیات توسط بعضی رسانه‌ها بازتولید می‌شود.

آقای ربیعی، دستیار اجتماعی رئیس‌جمهوری اخیراً گفته است که 80 درصد کودکان کار، به قول او اتباع‌اند. پیام این حرف این است که مسئله، کار کودک نیست، بلکه کسانی‌اند که ایرانی نیستند. از 10 سال پیش تا الان چنین خبرهایی را می‌بینیم که در رسانه‌ها تولید می‌شود و کسی هم نبوده که این آمارها را راستی‌آزمایی کند؛ موضوعی که در بیشتر رسانه‌های خارجی وجود دارد. حالا ممکن است عده‌ای بگویند خب این مسئله مربوط به آمار است و آمار را نمی‌شود راستی‌آزمایی کرد. اما اتفاقاً در موارد خاص می‌شود آمار را فکت چک کرد؛ خیلی از این آمار بعد از طرح‌های دستگیری آنها اعلام می‌شود و اتفاقاً خیلی از آنها هم غلط است.»

او ادامه داد: «خیلی وقت‌ها ما در نشست‌هایی شرکت می‌کنیم که مسئولان آمارهایی اعلام می‌کنند و... خبرنگاران هم این سوال را که این آمار از کجا آمده، مورد پرسش قرار نمی‌دهند. سال‌هاست گفته می‌شود کودکان کار توسط باندهایی هدایت می‌شوند و البته سال‌هاست که فعالان حقوق کودکان می‌گویند، اینطور نیست. باند به آن شکل وجود ندارد اما همچنان این ادبیات برای رسانه‌های ما جذاب است. البته این را هم بگویم که در خبرنگاران نسل جدید، بسیاری این حرف‌ها را قبول و باور نمی‌کنند.»

این روزنامه‌نگار در ادامه گفت که خیلی وقت‌ها خبرنگاران یا حتی مسئولان رسانه‌ها ناخودآگاه وارد مسیر برچسب زدن یا دسته‌بندی بچه‌ها می‌شوند: «مثلاً در سوژه‌هایی مثل کودک‌همسری، کودک‌آزاری، کار کودک و... می‌گردیم ببینیم خب این کودکان متعلق به چه گروه و طبقه‌ای بوده‌اند و انگاره‌هایی ایجاد می‌کنیم و سال‌ها طول می‌کشد این انگاره‌ها از بین بروند. شاید یکی از دلایل موج‌های مهاجرستیزی همین برچسب‌زنی‌های سال‌های قبل است؛ اینکه در خبرها خوانده که فلان مرد افغان این کار را کرد و آن کار را.

مدتی پیش به یکی از محله‌های جنوب تهران برای تهیه گزارش میدانی از کودکانی که نمی‌توانند ثبت‌نام کنند رفته بودم، آن کسی که مسئول ان‌اجی‌او مربوطه بود می‌گفت قبل از این موج، خانواده‌های ایرانی و مهاجر خیلی راحت و مسالمت‌آمیز کنار هم زندگی می‌کردند ولی در دو، سه ماه اخیر به حدی مهاجرستیزی شدید شده که خانواده‌های ایرانی می‌آیند و می‌گویند اگر بچه افغانستانی در ان‌جی‌او شما حضور داشته باشد، ما بچه‌مان را از اینجا می‌بریم. اینها همه درحالی‌است که ما باید مدام یادآوری کنیم که کودک، کودک است؛ مهاجر و غیرمهاجر ندارد. کودک حق تحصیل و آموزش دارد. این یک چرخه باطل است که بذری طی سال‌ها در ذهن مخاطب کاشته می‌شود، آب داده می‌شود و بعد دیگر نمی‌شود برایش کاری کرد.»

او ادامه داد: «تا وقتی که موضوعی مربوط به کودکان در ایران تبدیل به مسئله نشود، درباره‌اش صحبت نمی‌کنیم. کودکان بازمانده از تحصیل، کودک‌همسری، کودک‌آزاری و... بحران‌اند و به‌ حق بقای کودکان ارتباط پیدا می‌کنند. خیلی از مسائل دیگر هم هست که وقتی از آنها صحبت می‌کنیم، فانتزی تلقی می‌شوند؛ مثلاً وقتی می‌گوییم شهر دوستدار کودک، می‌شنویم که عده‌ای می‌گویند بین این همه مسئله و بحران، شهر دوستدار کودک چیست؟ درحالی‌که باید این را بررسی کنیم که همین حالا کودکان چقدر می‌توانند در شهر تهران تردد کنند؟ همین حالا بعضی شهرهای پایلوت دوستدار کودک، خودشان تبدیل به ضدکودک شده‌اند.» 

دانائی در ادامه گفت که روزنامه‌نگاری حوزه کودک، تبدیل به روزنامه‌نگاری حادثه‌محور شده است: «تا زمانی که حادثه‌ای رخ ندهد، انگار خبرنگار احساس وظیفه نمی‌کند که سراغ کودکان برود. تابه‌حال چند گزارش درباره حق بازی کودکان منتشر شده است؟ اینها مسئله‌اند؛ چون بچه‌ها مهم‌اند و باید از آنها هرروز صحبت کرد. معمولاً وقتی از کودک در رسانه‌ها صحبت می‌کنیم؛ راویان، یک سری آدم بزرگسالند و از آنها می‌خواهیم درباره بچه‌ها صحبت کنند درحالی‌که در خیلی از رسانه‌ها، فضا مشارکتی است و از بچه‌ها خواسته می‌شود که خودشان درباره خودشان صحبت کنند اما در ایران، تازه از سال 1401 به‌بعد، نسل زد و بچه‌ها مهم شدند چون خودشان را نشان دادند و در اعتراضات شرکت کردند.» 

به گفته این روزنامه‌نگار: «نوشتن از کودکان و حق آنها در رسانه‌ها خیلی محدود شده است. شاید در دوره اخیر رفاه نسبی‌مان بیشتر شده باشد اما به این معنا نیست که حقوق‌شان بیشتر شده است. ما خیلی وقت‌ها نمی‌دانیم حق کودکان چیست. نوشتن از کودکان، نیازمند یادگیری است برای اینکه بدانیم باید از چه ادبیاتی استفاده کنیم و تخصص‌اش را کسب کنیم. حتی این موضوع نیازمند تدوین پروتکل‌هایی است که خبرنگاران بدانند چطور باید به کودکان نگاه کنند.» 
مرجع : روزنامه هم میهن
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها