بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در ژانویه ۲۰۲۵ میتواند دگرگونیهای عمیقی در سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه به همراه داشته باشد. با توجه به تشدید تنش و درگیری در منطقه طی سالهای اخیر، بسیاری کنجکاو هستند که سیاستهای دولت جدید آمریکا در قبال چالشهای خاورمیانه چه تغییراتی خواهد کرد.
شخصیت پیشبینیناپذیر دونالد ترامپ در حوزه سیاست خارجی، وی را به عنصری بیثبات در عرصه بینالمللی تبدیل کرده و تحلیل واکنشهای او در برابر چالشهای منطقهای را دشوار میسازد. با این وجود، عملکرد او در دوره اول ریاستجمهوریاش نشانههایی از نگرش او به مسائل خاورمیانه به دست میدهد: از توافقات ابراهیم تا خروج از برجام، فشار حداکثری علیه تهران، ترور سردار قاسم سلیمانی، به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان، انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، افزایش فروش تسلیحات به عربستان سعودی و موضعگیری در برابر قتل جمال خاشقجی.
تداوم سیاستها با تغییر در نحوه اجرا
با این حال، بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید به معنای تکرار سیاستهای گذشته او نخواهد بود؛ زیرا خاورمیانه از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ دستخوش تحولات بنیادی شده است و دونالد ترامپ با واقعیتها و چالشهای جدیدی در این منطقه روبرو خواهد شد. نکته قابل تأمل دیگر این است که سیاستهای دولت بایدن تا حد زیادی در امتداد مسیر دولت ترامپ بوده است.
هرچند جو بایدن، خروج ترامپ از برجام را اشتباهی بزرگ و بحرانآفرین دانسته بود، اما وی نیز تلاش چشمگیری برای احیای این توافق چندجانبه نکرد. علاوه بر این، جو بایدن تصمیمات ترامپ مبنی بر انتقال سفارت به اورشلیم و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان را لغو نکرد و بخش عمدهای از دیپلماسی خود را بر تقویت توافقات ابراهیم و ترغیب کشورهای عربی به عادیسازی روابط با اسرائیل متمرکز ساخت.
دکتر مارینا کالکولی، پژوهشگر دانشگاه کلمبیا در گفتگو با العربی الجدید میگوید: «احتمالاً شاهد تغییرات بنیادین در سیاستها نخواهیم بود؛ بلکه تفاوتها بیشتر در نحوه اجرا نمود پیدا خواهند کرد. اگرچه بایدن به برخی اقدامات ترامپ انتقاد داشت، اما در عمل، سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را به طور بنیادی تغییر نداد. جو بایدن تا حد زیادی در چارچوب سیاستهای بهجا مانده از دونالد ترامپ عمل کرده که محور آن برتری دستورات آمریکا بر قوانین بینالمللی است. انتظار میرود که دونالد ترامپ در صورت بازگشت، این مسیر را با رویکردی تهاجمیتر و قاطعانهتر ادامه دهد.»
حمله حماس به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و درگیریهای متعاقب در غزه، به طور واضح نشان داد که مسئله فلسطین برای کشورهای عربی و جوامع آنها جایگاهی بنیادی دارد و نمیتوان این مسئله را صرفاً با توافقات دیپلماتیک با اسرائیل به حاشیه برد. این رویدادها بر اهمیت حساس و سرنوشتساز مسئله فلسطین در جهان عرب تأکید کرد. با این حال، انتظار میرود دونالد ترامپ و تیم او، مشابه دولت بایدن، همچنان به دنبال گسترش توافقنامههای ابراهیم باشند، هرچند که شرایط پیچیده و حساس سیاسی و اجتماعی کنونی در جهان عرب، این مسیر را بسیار دشوارتر از گذشته کرده است.
رفتار اسرائیل طی ۱۳ ماه گذشته در غزه و به تازگی در لبنان، چالشهای جدیدی را پیش روی عادیسازی روابط با اسرائیل برای جهان عرب ایجاد کرده است. اکنون کشورهای عربی با ریسکهای بالایی برای پیوستن به توافقنامههای ابراهیم روبرو هستند و نگرانی از واکنشهای داخلی و منطقهای، تمایل بسیاری از دولتهای عربی به عادیسازی روابط با اسرائیل را کاهش داده است. با این حال، تیم ترامپ ممکن است نسبت به حساسیتهای منطقهای بیتفاوت باشد و همچنان کشورهای بیشتری را به عادیسازی روابط با اسرائیل ترغیب کند، در حالی که رهبران عرب در عبور از حساسیتهای افکار عمومی داخلی با دشواریهای جدی روبرو خواهند شد.
فریال سعید، دیپلمات ارشد پیشین آمریکا معتقد است: «با تسلط جمهوریخواهان بر سنا و احتمال حفظ اکثریت در مجلس نمایندگان، ترامپ میتواند همان مشوقهایی را که دولت بایدن به عربستان سعودی برای عادیسازی روابط با اسرائیل پیشنهاد کرده بود، ارائه دهد. با این حال، به نظر میرسد عربستان سعودی برای پیشبرد عادیسازی کامل روابط، خواستار تضمین جدی برای راهحل دو دولتی است. این خواسته برای اسرائیل به سختی قابل پذیرش است و عدم تحقق چنین تعهدی نیز برای افکار عمومی عربی غیرقابل قبول خواهد بود.»
در عین حال، درگیریهای کنونی در غزه و لبنان احتمالاً بخش عمدهای از تمرکز سیاست خارجی ترامپ را در آغاز دوره جدید ریاست جمهوریاش به خود معطوف خواهد کرد. اگرچه انتظار میرود که ترامپ همچون گذشته از اسرائیل حمایت کند، اما هنوز مشخص نیست که آیا همچون بایدن به نتانیاهو آزادی کامل در اقدامات نظامی خواهد داد یا سیاستی محتاطانهتر در پیش خواهد گرفت.
نقش ساختار دو حزبی آمریکا در حفظ حمایتهای بیقید و شرط از اسرائیل
نه روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دکتر استیون رایت، استاد روابط بینالملل دانشگاه حمد بن خلیفه در اظهاراتی بیان کرد که ترامپ ممکن است بخواهد خود را بهعنوان میانجیگر صلحطلب معرفی کند و رسیدن به توافق صلح را بهعنوان یک دستاورد برجسته برای دولت خود در نظر بگیرد. پرسش اساسی این است که دولت بعدی با چه سرعتی میتواند سیاستی کارآمد و مؤثر برای منطقه تدوین و اجرا کند.»
با آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه در اکتبر ۲۰۲۳، حضور نظامی ایالات متحده در منطقه به شکل چشمگیری افزایش یافت و این حضور، امکان ادامه عملیات نظامی اسرائیل در غزه را فراهم کرد. با این حال، همانطور که فریال سعید اشاره میکند، ترامپ همواره از استقرار طولانیمدت نیروهای آمریکایی در خاورمیانه انتقاد کرده است. بخشی از پایگاه حمایتی او با هرگونه افزایش تنش نظامی که ممکن است ایالات متحده را به یک جنگ تمامعیار با ایران بکشاند، مخالفاند.
یکی از دیپلماتهای ارشد پیشین آمریکا به سخنرانی پیروزی دونالد ترامپ اشاره کرد که در آن او تلاش داشت تا رایدهندگان عرب و مسلمان آمریکایی را به ائتلاف سیاسی خود جذب کند. اگرچه این تغییر لزوماً تحولی بنیادی در سیاستگذاری آمریکا نیست، اما تغییری در لحن و رویکرد ترامپ است که شایان توجه است.
برخی کارشناسان درباره توانایی ترامپ در کنترل اقدامات نظامی اسرائیل در غزه و لبنان چندان خوشبین نیستند و معتقدند بازگشت او به کاخ سفید تغییری اساسی در سیاستهای آمریکا نسبت به سال گذشته ایجاد نخواهد کرد. کاخ سفید تاکنون از اهرمهای خود برای اعمال فشار بر تلآویو بهطور جدی استفاده نکرده و بیشتر به اعلام مواضع بدون اقدام عملی بسنده کرده است.
چارلز دان، دیپلمات پیشین آمریکایی که در قاهره و اورشلیم بوده، گفت: «احتمالاً ترامپ به حمایت کامل از اسرائیل و نتانیاهو در عملیاتهای نظامی آنها در غزه و لبنان ادامه خواهد داد و حتی این حمایت ممکن است محدودیتهای کمتری نسبت به دوره بایدن داشته باشد. دونالد ترامپ شاید مایل به پایان سریع جنگ باشد، اما این رویکرد به اسرائیل آزادی عمل بیشتری برای تحقق اهداف نظامیاش خواهد داد. در چنین شرایطی، انتظار میرود که توجه کمتری به نیازهای انسانی فلسطینیان شود و موضوعاتی، چون بازسازی غزه و چشمانداز راهحل دو دولتی نادیده گرفته شوند.
چارلز دان پیشبینی میکند که اسرائیل در ماههای آینده، با بیاعتنایی به هشدارهای دولت بایدن، به حمایتهای احتمالی ترامپ در صورت بازگشت او به کاخ سفید تکیه خواهد کرد. هرچند این امر الزاماً به تشدید گسترده درگیریها نمیانجامد، اما به اسرائیل آزادی عمل بیشتری برای پیگیری اهداف جنگیاش خواهد داد و شرایط فعلی تغییر چندانی نخواهد یافت.
دکتر نادر هاشمی، مدیر مرکز شاهزاده الولید بن طلال برای درک مسلمانان و مسیحیان در دانشگاه جورجتاون، معتقد است که بازگشت احتمالی ترامپ در اوایل ۲۰۲۵، تغییر عمدهای در سیاست واشنگتن نسبت به درگیریهای اسرائیل در منطقه ایجاد نخواهد کرد. او باور دارد که ساختار دو حزبی آمریکا در سیاست خارجی، که تقریباً بیقید و شرط از اسرائیل حمایت میکند، مانع از ایجاد تغییرات بنیادی در این زمینه خواهد شد.
دکتر مارینا کالکولی نیز تأکید دارد که احتمالاً خشونتها در غزه و روند پاکسازی قومی در جنوب لبنان ادامه خواهد یافت. هرچند ترامپ ممکن است اسرائیل را به پایان سریعتر این جبههها ترغیب کند، اما تمایل او به ارائه کمکهای نظامی اضافی به اسرائیل کمتر از بایدن خواهد بود.
سیاست دوگانه ترامپ؛ ظاهر خصمانه و آمادگی پشتصحنه برای مذاکره با ایران
پیشبینی سیاست ترامپ در قبال ایران در دوره دوم ریاستجمهوری او چالشبرانگیز و مبهم است. پرسش اصلی این است که آیا او رویکردی دیپلماتیک در قبال ایران اتخاذ میکند یا بار دیگر به سیاست «فشار حداکثری» بدون تعامل جدی با رهبران تهران روی خواهد آورد. در دوران تبلیغات انتخاباتی، ترامپ از تمایل خود به دستیابی به یک توافق بزرگ با ایران سخن گفت؛ اما اینکه آیا تهران و مقامات دولت دوم او برای چنین توافقی آمادهاند، نیازمند ارزیابیهای بیشتری است. احتمالاً ترامپ در ظاهر رویکردی خصمانه در قبال ایران خواهد داشت، اما در پشت صحنه برای مذاکره آمادگی نشان خواهد داد. این رویکرد دوگانه میتواند به سیاستی نامنظم و ناکارآمد در برابر ایران بینجامد.
دکتر نادر هاشمی هشدار میدهد: با توجه به نفوذ مشاوران تندرو و حامی اسرائیل در اطراف دونالد ترامپ، ریسک درگیری نظامی میان آمریکا ایران افزایش پیدا میکند. در دوره اول ترامپ، ایالات متحده سه بار تا آستانه جنگ با ایران پیش رفت. ترامپ ممکن است در دوره دوم خود، به دنبال سیاست تغییر نظام در ایران باشد، با این امید که این تغییر، صلح در خاورمیانه را به ارمغان آورد. با این حال، او هشدار میدهد که این سیاست میتواند پیامدهای فاجعهباری برای منطقه داشته باشد.
لابیهای خلیج فارس و اسرائیل در تقابل بر سر سیاست آمریکا در خاورمیانه
در همین حال، نفوذ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس میتواند عاملی تأثیرگذار بر سیاستهای ترامپ باشد. در دوره اول ریاستجمهوری او، ریاض و ابوظبی از سیاست محاصره قطر و کارزار فشار حداکثری علیه ایران حمایت کردند. اما شرایط در خلیج فارس اکنون تغییر کرده است. اگر ترامپ بخواهد سیاستهای تهاجمی علیه ایران را تشدید کند، احتمالاً همان سطح پشتیبانی از سوی کشورهای عربی خلیج فارس را نخواهد داشت؛ چراکه این کشورها پس از خروج او از کاخ سفید در سال ۲۰۲۱، به سمت رویکردی دیپلماتیکتر در قبال ایران تمایل یافتهاند.
در راستای توسعه اقتصادی و تنوعبخشی به منابع درآمدی، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس اکنون بر امنیت و ثبات منطقه تأکید بیشتری دارند. این کشورها در تلاشاند با کاهش تنش و اختلافات میان اعضای شورا و گسترش روابط دیپلماتیک با ایران، بستر مناسبی برای اهداف توسعه اقتصادی خود فراهم آورند. شواهد نشان میدهد که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و لابیهای مرتبط در واشنگتن میکوشند تا ترامپ را متقاعد کنند از هرگونه اقدام خصمانهای که ممکن است منطقه را به جنگ با ایران بکشاند، خودداری کند.
این کشورها همچنین تمایل دارند که دولت آینده آمریکا بر اسرائیل فشار وارد کند تا درگیریهای نظامی خود در غزه و لبنان را کاهش دهد؛ تنشهایی که از عوامل اصلی بیثباتی در منطقه محسوب میشوند و منافع متحدان آمریکا در خلیج فارس را تهدید میکنند. با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، یکی از جنبههای مهم در واشنگتن، تقابل میان لابیهای خلیج فارس و لابیهای حامی اسرائیل خواهد بود. لابیهای خلیج فارس به دنبال کاهش تنش در خاورمیانه هستند، در حالی که لابیهای طرفدار اسرائیل خواستار احیای کارزار «فشار حداکثری» علیه ایران و نیروهای «محور مقاومت» هستند.
با توجه به احتمال رویکرد معاملهگرانه ترامپ که بیشتر بر منافع اقتصادی متمرکز است تا اصول و ارزشها، پرسش اصلی این است که آیا رهبران عرب حاشیه خلیج فارس میتوانند بر او تأثیر بگذارند و تا چه اندازه این تأثیرگذاری میتواند به تغییرات اساسی در سیاست خارجی آمریکا در منطقه بینجامد.