دریافت لینک صفحه با کد QR
سدسازی همسایگان، استخوان لای زخم سیستان و بلوچستان!
3 دی 1403 ساعت 9:27
گروه اقتصادی: در روزهایی که تهران میزبان کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی بود و نمایندگان کشورهای مسلمان گرد هم آمده بودند تا از اتحاد و برادری سخن بگویند، نماینده طالبان صحنهای را رقم زد که نشانی از هیچ وحدتی نداشت. هنگام پخش سرود ملی ایران، این نماینده با بیتفاوتی تمام در جای خود نشسته باقی ماند و به سرود رسمی کشور میزبان اعتنایی نکرد.
به گزارش اقتصاد24؛ چنین رفتاری، نقض آشکار آداب دیپلماتیک و نشاندهنده گستاخی است، اما عجیبتر از این رفتار، توجیه مقامات ایرانی بود که آن را به ملاحظات مذهبی طالبان نسبت دادند. این واکنش، شاید آینهای از سیاست کلی مماشات در برابر همسایهای باشد که نه به اصول همسایگی پایبند است و نه احترام به معاهدات را به رسمیت میشناسد. طالبان، به محض تثبیت قدرت خود، با آغوش باز ایران مواجه شد. یکی از نخستین کشورهایی که سفارت افغانستان را بدون هیچ چالشی به طالبان سپرد، ایران بود. اما این روابط، که شاید در ظاهر ماه عسلی کوتاهمدت به نظر میرسید، به سرعت رنگوبوی اختلاف گرفت.
در اردیبهشت ۱۴۰۲، زمانی که رئیسجمهور وقت ایران(سید ابراهیم رئیسی) درباره حقابه سیستان و بلوچستان به طالبان هشدار داد، پاسخ آنان چیزی نبود جز بیانیهای توهینآمیز که ایران را به بیاطلاعی از واقعیات متهم میکرد. حتی انتشار ویدئویی از یکی از فرماندهان طالبان که کنار رود هیرمند نشسته و با تمسخر به ایران اشاره میکرد، نتوانست تغییری در سیاست صبورانه تهران ایجاد کند.
در حالی که طالبان آب رودخانه هیرمند را به روی ایران بسته بود، تنها کورسوی امید باقیمانده برای تالاب هامون، جریان رودخانه فراه بود که سالانه حدود ۱.۲ میلیارد مترمکعب آورد داشت. اما اکنون سد «بخشآباد» که به دست طالبان و با همکاری ترکیه در حال ساخت است، تهدیدی مستقیم برای حیات سیستان به شمار میرود. این پروژه آبی، که هدفی جز انحصار کامل آب فراه ندارد، قرار است تمام سیلابهای این رودخانه مرزی را از هامون دریغ کند و آخرین نفسهای این تالاب بینالمللی را بگیرد.
رودخانه فراه، با طولی ۵۶۰ کیلومتری که از ولایت غور سرچشمه میگیرد و به هامون سابوری میریزد، یکی از اصلیترین شریانهای آبی منطقه است. اما ساخت سد بخشآباد با ظرفیت ذخیرهسازی نزدیک به ۱.۳ میلیارد مترمکعب، میتواند تمام جریان سالانه این رودخانه را پشت دیوارهای بلند خود حبس کند. این ظرفیت، که ۲۶ برابر سد کمالخان است، همراه با کانالهای انحرافی طراحی شده، به وضوح نشان میدهد که هدف، قطع کامل آب ورودی به ایران است. کارشناسان هیدروپلیتیک معتقدند این طراحی نه برای توسعه کشاورزی، بلکه برای تبدیل آب به ابزاری برای فشار دیپلماتیک بر ایران صورت گرفته است.
قطع آب فراه و سدسازیهای بیرویه، به معنای خشک شدن کامل تالاب هامون و آغاز گردوغبارهای بیسابقه در سیستان خواهد بود. این بحران محیطزیستی، نتیجه سیاستهایی است که مماشات را بر مطالبهگری ترجیح دادهاند و به همسایهای میدان دادهاند که نه اصول همسایگی میداند و نه به تعهدات بینالمللی خود پایبند است.
بحران هیرمند و تشنگی سیستان در سایه سدهای همسایه
رودخانه هیرمند، مرز آبی دیرینهای میان ایران و افغانستان، از گذشته تاکنون شاهد تلاشها و کشمکشهای زیادی بر سر حقآبه بوده است. این جنگ آبی، که گاه با حمایت قدرتهای خارجی از جمله ترکیه در ساخت سدهای افغانستان پیچیدهتر میشود، حالا به مرحلهای رسیده که به نظر میرسد نه تنها دیپلماسی، بلکه منافع زیستمحیطی و اقتصادی منطقه را تهدید میکند. سدهایی مانند «بخشآباد»، که به کمک ترکیه در حال ساخت است، تنها بخشی از پروژههایی هستند که آبهای مشترک هیرمند را به سمت افغانستان منحرف کردهاند و به شدت وضعیت زیستمحیطی و اجتماعی ایران، به ویژه در سیستان و بلوچستان، را تحت فشار قرار دادهاند.
دستگاه دیپلماسی ایران، باوجود مرز ۹۳۶ کیلومتری با افغانستان، در مواجهه با بحران هیرمند نتوانسته پاسخهای مؤثری ارائه دهد. حقآبه ایران از هیرمند، که در طی سالها به موضوعی پیچیده و پرتنش تبدیل شده، همچنان بدون حلوفصل مانده است. ریشههای این بحران به دوران قاجار و معاهده پاریس در سال ۱۸۵۷ بازمیگردد، زمانی که هرات از خاک ایران جدا شد و نخستین اختلافات آبی بین دو کشور شکل گرفت. از آن زمان، باوجود امضای توافقات مختلف، ایران نتوانسته است از حقآبهاش بهرهبرداری کند.
این در حالی است که در بسیاری از موارد، افغانستان متعهد به تأمین آب مورد نیاز ایران از این رودخانه شده، اما به دلیل ناپایداریهای داخلی و بحرانهای اقتصادی، نتوانسته این تعهدات را به درستی اجرا کند.
ساخت سدهایی مانند «کجکی» و «کمالخان» در افغانستان، که به بهرهبرداری بیرویه از منابع آبی هیرمند میپردازند، همگی نشانهای از بیتوجهی به توافقات پیشین و مشکلات جاری است. در نتیجه، دریاچه هامون که زمانی یکی از تالابهای مهم جهانی بود، در حال خشک شدن است. این بحران نه تنها اکوسیستم منطقه را تهدید میکند، بلکه معیشت بیش از ۴۰۰ هزار نفر از مردم سیستان را نیز به خطر انداخته است. بهویژه در شرایطی که کاهش شدید بارشها و خشکسالیهای مکرر، مشکلات را دوچندان کرده است.
خشکسالی این منطقه تنها به آثار زیستمحیطی محدود نمیشود؛ بلکه پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آن به شدت در حال گسترش است. کاهش تولیدات کشاورزی و دامداری، مهاجرتهای گسترده به سایر نقاط ایران و افزایش فعالیتهای غیرقانونی مانند قاچاق مواد مخدر، به بحرانهای امنیتی و اجتماعی افزوده است. این وضعیت، علاوه بر تهدید امنیت داخلی، باعث تضعیف اقتصاد مناطق دیگر کشور نیز شده است.
علیرغم توافقنامههایی همچون قرارداد ۱۳۵۱ که بهطور رسمی حقآبه ایران از هیرمند را تأسیس کرده، اجرای این معاهدات در عمل با چالشهای بیشماری روبهرو بوده است. از منظر حقوق بینالملل، بیتوجهی به این توافقات نقض آشکار اصول بینالمللی محسوب میشود، اما فشارهای سیاسی، تغییرات اقلیمی و بحرانهای داخلی در هر دو کشور، راهحلهای مؤثری را مسدود کرده است. در این میان، وجود سدهایی که بدون نظارت بینالمللی ساخته میشوند و تغییرات ناشی از آن، وضعیت آبهای مرزی را هر روز پیچیدهتر از قبل میکند.
آبهای به یغما رفته و دیپلماسی بینتیجه و بحرانهای مرزی
پس از روی کار آمدن طالبان در افغانستان، سیاستهای آبی این کشور وارد فازی جدید شده که نهتنها ایران، بلکه سایر کشورهای همسایه را نیز درگیر بحرانهای عمیقتری کرده است. این سیاستها به نوعی بازتاب همان الگوی قدیمی تصاحب منابع مشترک است که در نهایت پیامدهای منفی آن تمام منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد. در این میان، ایران همچنان به امید دستیابی به توافقاتی برای تأمین حقآبه خود از رود هیرمند، به مذاکرات امید بسته است، اما آیا این امیدها تنها یک سراب هستند؟
در حالی که مردم سیستان همچنان با تانکرهای آب برای تأمین نیازهای شرب خود در تلاشند، تالاب هامون که روزگاری به عنوان یک زیستگاه غنی شناخته میشد، اکنون به کانونی از گردوغبار تبدیل شده است. این وضعیت در کنار سدسازیهای گسترده افغانستان، بهویژه در حوضه رود هیرمند، باعث کاهش شدید منابع آبی در منطقه شده و مشکلات زیادی را برای ایران به وجود آورده است.
طالبان علاوه بر اعمال فشار بر منابع آبی هیرمند، بهطور همزمان بر رودخانههای دیگر مانند فراهرود نیز تسلط پیدا کرده است. عدم وجود توافقات قانونی میان ایران و افغانستان در خصوص این رودخانهها، وضعیت آبی ایران را به بحرانی جدی تبدیل کرده است. در این شرایط، هرچند کشورهای همسایه مانند پاکستان و ازبکستان با سرعت در حال ایجاد پروژههای مشترک برای مقابله با بحرانهای آبی هستند، ایران همچنان در باتلاق مذاکرات بینتیجه و وعدههای تحققنیافته گرفتار است.
وضعیت سیستان، که در کنار بحران کمآبی با بادهای ۱۲۰ روزه و گردوغبار همیشگی مواجه است، تنها بخشی از این فاجعه زیستمحیطی است. خشکسالیهای شدید و سیاستهای آبی خصمانه طالبان نهتنها بر زندگی مردم سیستان تأثیر گذاشته، بلکه تهدیدی برای اکوسیستمهای اطراف نیز به حساب میآید. این بحران، که به مرز مهاجرت گسترده و فروپاشی اقتصادی ساکنان این منطقه نزدیک شده، نشاندهنده لزوم تغییر اساسی در سیاستهای دیپلماسی آبی ایران است.
کارشناسان بر این باورند که تنها راهحل این بحران، همکاری منطقهای و ایجاد اجماع میان کشورهای همسایه است. بدون چنین همکاریهایی، بحرانهای آبی و اجتماعی در این مناطق تنها تشدید خواهد شد و شرایط موجود، که بهشدت آسیبپذیر است، به وضعیتی غیرقابل بازگشت خواهد رسید.
سدها و سیلابها و بحران آب در مرزهای ایران
تحولات اخیر در حوزه هیدروپلیتیک افغانستان، بهویژه در زمینه سدسازیهای این کشور، نگرانیهای جدی برای ایران بهوجود آورده است. سد کمالخان بر هیرمند، سد پاشدان بر هریرود، و بهتازگی سد بخشآباد بر فراهرود، پروژههایی هستند که از یک سو بهرهبرداری کامل افغانستان از منابع آبی مشترک را ممکن ساخته و از سوی دیگر، دسترسی ایران به این منابع را به شدت محدود کردهاند. این سدها، که برخی از آنها بهطور ویژه با هدف تأمین انرژی و ذخیرهسازی آب برای کشاورزی طراحی شدهاند، هر کدام بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بر جریان طبیعی آب به سمت ایران تأثیر میگذارند.
سد بخشآباد در ولایت فراه، که ظرفیت ذخیرهسازی ۱.۳ میلیارد مترمکعب آب را دارد، تهدیدی جدید برای ایران بهشمار میرود. این سد با ارتفاع ۸۱ متر، قادر است تا ۷۵ درصد از جریان سالانه فراهرود را مهار کند. این بدین معنی است که در سالهای ترسالی نیز جریان قابل توجهی از آب به ایران نخواهد رسید و در سالهای خشک، تقریباً هیچ آبی به ایران وارد نخواهد شد.
سیلابهایی که پیش از ساخت سد بخشآباد، بهطور سالانه به تالاب هامون در ایران هدایت میشدند، اکنون با این سد در اسارت قرار خواهند گرفت. اگرچه این سد بهطور فنی دارای دریچههای تخلیه سیلاب است که ظرفیت ۴۷۰۰ مترمکعب بر ثانیه را دارد، اما بهدلیل اولویتهای داخلی افغانستان در استفاده از این آبها، بخش عمدهای از سیلابها به ایران نمیرسند و حتی در مواقع بحرانی نیز این منابع به نفع پروژههای داخلی افغانستان مصرف میشوند.
این سدها در کنار دیگر پروژههای هیدروپلیتیک افغانستان، نشاندهنده یک برنامهریزی استراتژیک و جامع برای کنترل منابع آبی مشترک است که ایران در آن بهطور فزایندهای ناتوان از تأمین حقوق خود در منابع آبی مشترک دیده میشود. در مقابل، دیپلماسی آب ایران بهنظر میرسد که در حال حاضر توان مقابله با این تهدیدات را ندارد و تنها در انتظار تغییرات در آینده است، در حالی که بحران در حال گسترش است.
ترکیه، بازیگر اصلی پروژه سدسازی علیه ایران
اما ترکیه، بهعنوان یکی از بازیگران اصلی در جغرافیای آبی منطقه، نقش پررنگی در تحولات آبی افغانستان ایفا میکند. همکاری این کشور با طالبان در ساخت سدهای جدید، بهویژه در حوزه هیرمند و فراهرود، نه تنها تأثیر مستقیم بر منابع آبی ایران دارد بلکه روند تأمین حقآبه ایران از این رودخانهها را با چالشهای جدیتری روبهرو کرده است. سدسازی ترکیه در افغانستان، که خود محصول انتقال فناوری و منابع مالی از سوی آنکارا است، بهصورت غیرمستقیم ایران را در موقعیت ضعف قرار میدهد. همکاری ترکیه با طالبان در ساخت سدهایی مانند سد کمالخان در افغانستان، جایی است که منابع آبی مشترک بهطور فزایندهای از دست ایران میروند.
در حالی که ترکیه بهطور مستقیم منابع آبی خود را با استفاده از سدهایش در رودخانههایی مانند دجله و فرات به نفع خود به کار میگیرد، این سدها تأثیرات زیادی بر تأمین آب در ایران میگذارند. ترکیه با بهکارگیری ساختارهای فنی پیشرفته و پروژههای عظیم سدسازی، در واقع به سیاستهای خود در این عرصه جامه عمل میپوشاند و در مرزهای آبی با ایران، در عمل منابع آبی را محدود میکند. این اقدامات نهفقط به کاهش سطح آبهای مرزی منجر میشود، بلکه بر زندگی مردم سیستان و بلوچستان تأثیر منفی میگذارد.
این وضعیت، تصویر روشنی از بحران آب در ایران ترسیم میکند. در حالی که ترکیه با پروژههای خود بهویژه سدهای متعدد در نواحی مرزی به بهرهبرداری از منابع آبی پرداخته، ایران با کمبود آب و مشکلات ناشی از عدم اجرای معاهدات گذشته روبهروست. سدهای ترکیه نه تنها منابع آبی ایران را تهدید میکنند، بلکه ناتوانی ایران در اعمال نظارتهای بینالمللی و پیگیری معاهدات آبی، وضعیت را پیچیدهتر میکند.
در kهایت باید گفت که آب بهعنوان یک منبع مشترک، نیازمند سیاستهای مشترک است. اما تا وقتی که ایران بهجای اقدامات فوری، به مذاکرههای بینتیجه دل خوش کرده باشد، سراب سیاستهای آبی طالبان همچنان سایه خود را بر منطقه خواهد افکند. پرواضح است، هر روزی که میگذرد، هامون خشکتر، سیستان خالیتر، و امنیت ایران متزلزلتر میشود. آب شاید جاری شود، اما آنچه که با خود برده، به این زودیها بازنخواهد گشت.
کد مطلب: 506645
بهار نیوز
https://www.baharnews.ir