دریافت لینک صفحه با کد QR
بشار اسد دست به چه قماری زد که پایانش باخت بود؟
23 دی 1403 ساعت 8:37
گروه سیاسی: روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «سیاست و قمار اسد» به چرایی سقوط بشار اسد، رئیسجمهور پیشین سوریه، پرداخته است.فریدون مجلسی در این زمینه نوشت: اگر سیاست را به زبان ساده برنامهریزی و حکومت متعارف برای برآوردن نیازهای مردم بدانیم، در این صورت در درجه نخست باید دید مردم چه نیازهایی دارند و نقش دولت در برنامهریزی برای برآوردن این نیازها چیست، یا مردم چه میخواهند:
مردم میخواهند زندگی کنند! یعنی در امنیت ببالند و ازدواج کنند، خانواده تشکیل دهند، تغذیه مناسب داشته باشند، لباس مناسب داشته باشند، مسکن داشته باشند، از آموزش مناسب برخوردار باشند، اگر بیمار شدند از درمان مناسب برخوردار باشند و با بهرهمندی از تأمین اجتماعی نگران مصیبت پیری و نیستی نباشند و بکوشند با افزودن به کیفیت فرهنگی و هنری و معنوی در زندگی شادمانی و سعادت خود را افزایش دهند و منزل به دیگری بسپارند.
دستیابی به این امیال انسانی هزینه دارد، که البته بر عهده بهرهمندان است و پرداخت صورتحساب آن مستلزم داشتن شغل و درآمد است. در این میان وظیفه دولت گرفتن بخشی از درآمدهای شهروندان است تا با هزینه کردن در مقیاس بزرگتر بتواند به بهای کمتری خدمات عمومی مورد نیاز مردم را که از توان انفرادی آنها بر نمیآید، تأمین کند. مثلا امنیت را حفظ کند، مدرسه و بیمارستان بسازد و کمک کند که صنعت و کسب و کار و کشاورزی توسعه یابد که مردم با کار و تولید درآمد داشته باشند و هزینه غذا و مسکن و آموزش و درمان کالاهای مورد نیاز خودشان را تأمین کنند.
آن مبالغ جمعآوری شده از محل بخشی از درآمد، یعنی مالیات یا ثروتهای طبیعی، متعلق به مردم و نزد دولت امانت است که باید با اجازه و نظر صاحب ثروت یعنی مردم هزینه شود، که توسط نمایندگان مردم اولویتها تعیین و تصویب میشود. به این فرآیند یا گردش کار، دموکراسی میگویند. یعنی امانتدار که دولت باشد، باید دارایی مردم را با نظارت و تصویب خودشان برایشان هزینه کند. مدرسه بسازد، کتاب و دفتر و معلم تأمین کند. راه و راه آهن و سد بسازد. بیمارستان و امکانات درمانی فراهم کند تا مردم هم به سهم خودشان تولیداتشان را عرضه کنند و با درآمد آن غذا بخرند، لباس و مسکن تهیه کنند، به مدرسه و سینما بروند، موسیقی بشنوند، کتاب بخوانند و از زندگی دلخواه خودشان لذت برند.
از قدیم چنین برنامههایی در جوامع تنظیم و اجرا شده است؛ بنابراین، هر دولتی که میآید نیازی نیست که کارها را از نو آغاز کند. سازمانی اداری معمولا از پیش هست، امنیت هست، خانه هست، مدرسه هست، کارخانه و اشتغال هست، درمانگاه و بیمارستان هست، دانشگاه و کارشناس هست، بازار و خیابان و مغازه و میدان ترهبار هست، سیرک و سینما و ورزشگاه هست، یعنی زندگی در حال چرخش است. اما ممکن است کم و کسر هم داشته باشد. کار دولت در واقع کمک به رفع کم و کسر یا بهسازی و تأمین شرایط بهتر گردش کار و زندگی مردم به هزینه خودشان است. تکرار «به هزینه خودشان» تأکید بر این است که مردم بدانند که این مال خودشان است که برای خودشان هزینه میشود، یعنی آنها نوکر دولت نیستند بلکه دولت که حقوق خودش را هم از مردم میگیرد باید در خدمتشان بوده و پاسخگو باشد.
حالا اگر بخواهیم سقوط سریع بشار اسد را بررسی کنیم، باید ببینیم کجای کار او لنگ بوده است که اینچنین شد! آیا برنامه متعارفی برای برآوردن نیازهای مردمش نداشته است؟ آیا سوسیالیسمی که ادعای آن را داشت زیاد هم اجتماعی نبوده است؟ آیا متکی به اقلیتی کوچک برای حفاظت از بقای خودش بوده و دیگران شهروندان درجه دوم بودهاند؟ آیا پول مردم را بدون آگاهی آنان صرف هزینههایی غیر از فراهم آوردن رفاه و آسایش و آموزش و بهداشت و شادمانی آنان کرده بود؟ آیا در سیاست مرتکب ریسکها و مخاطراتی هزینهآفرین شده بود که از تابآوری مردم فراتر بود، آیا دولتش میتوانست برای تأمین درآمد بیشتر و تأمین محیطی مطبوعتر و درآمد بیشتر در فضایی آرمانیتر به حساب مردم دست به سیاستهای نامتعارف قماری بزند؟ یعنی پول امانت آنان را برای اهدافی که فکر میکرد سودآورتر باشد صرف اقداماتی با برد و باخت نامعلوم یا پرخطر کرده بود؟ یعنی میخواسته به اموری بپردازد که در صورت برنده شدن ناگهان جهشی در سطح و توقعات و برنامه زندگی و حیثیت جامعه پدید آورد؟ آیا باید از مردمش اجازه میگرفت، یا به دلیل لزوم پنهانکاری در اموری که برخلاف مقتضای امانتداری است ناچار بوده از شفافیت که لازمه حکومت خوب است طفره برود و خزانه و بودجهای را که ارقام مصوب آن در معرض دید است دور بزند و خطرات قماری را بپذیرد و خود را بیپشتوانه بیابد.
اما قمار حتی در سیاست هم انواع دارد و با طرفهایی مواجه میشوند که با کارت رو بازی نمیکنند. ممکن است جرزنی هم بکنند. در بازی علمی مانند شطرنج نیز انسان پس از چند حرکت ممکن است غافلگیر و مات شود؛ تا چه برسد به قمارهای پر ستیز و رندانه که نوع بیخطر آن وجود ندارد. البته هیچ قمارباز عاقلی در مچاندازی با پهلوانی که از توان بسیار بالاتری برخوردار باشد، رقابت نمیکند. سیاست متعهد به امانتداری و خزانه مردم نیاز به شفافیت دارد، اما وقتی به مخاطرات قماری آغشته شود ناچار از شفافیت کاسته و بر پنهانکاری افزوده میشود. دیگر سهم مردم یعنی خزانه برای اداره امور خودشان تکافو نمیکند زیرا اقدام قماری با امید برد هزینههای بالا دارد، بیمفسده هم نیست. اما اگر به دام مچاندازی پهلوانتر از خود کشانده و با بازیگرانی قهار مواجه شد و در دامی لغزنده افتاد، رهاننده را چاره باید نه زور!
خطر وسوسه قماری این است که وقتی بازنده نتواند از عهده پاسخگویی به صاحبان امانت برآید، باز هم به دور بعدی دل میبندد. میخواهد اندک باقیمانده از توان کیسهاش را هم یکجا به کار اندازد تا شاید بخت به او رو کند و به دور بُرد مکرر برسد و بتواند جبران مافات کند. تجربه شاهد است که پاک باختگان در ناامیدی این مرحله چه بسا دست از جان شستهاند. در حالی که عقل حکم میکند که به جای ادامه بازی با نتیجه محتوم چارهجویی کند و به روال عادی و معقول بازگردد که جلوی ضرر را در هر کجا بگیرد، منفعت است. اما اسد بازی بازندهاش را تا پایان اسفبارش ادامه داد!
کد مطلب: 509993
بهار نیوز
https://www.baharnews.ir