حقوق زنان در افغانستان؛ از محدودیتهای طالبان تا بحران انسانی
طالبان و قوانین سختگیرانه: از آموزش تا کنترل نگاه
27 دی 1403 ساعت 8:03
گروه بین الملل: اخیرا طالبان با صدور فرمانی، ساختن پنجرههایی را که از آن زنان در آشپزخانه یا حویلی همسایه دیده میشوند، ممنوع اعلام کرده است. این اقدام جدید نه تنها یکی از آخرین قوانین طالبان است، بلکه نمادی از وضعیت بحرانی حقوق زنان در افغانستان است.
به گزارش فرارو، در ۱ مه ۲۰۲۱، نقطه عطفی در تاریخ افغانستان رقم خورد؛ بازگشت طالبان به قدرت، پس از ۲۰ سال حضور نیروهای آمریکایی و ناتو. در آن زمان، طالبان از قندهار، مرکز اصلی خود، اخراج شده بودند، اما در سال ۲۰۲۱ توانستند دوباره قدرت را به دست گیرند و قندهار را باز پس گیرند. این تحولی چشمگیر بود که سرنوشت کشور را برای همیشه تغییر داد.
بازگشت طالبان به قندهار
پس از سال ۲۰۰۱، نیروهای نظامی آمریکایی در کشور افغانستان مستقر شده و ۲۰ سال در آن حضور داشتند. در سال ۲۰۲۰ آمریکا با طالبان در دوحه بر سر میز مذاکره نشست و نتیجه نقشی تعیین کننده در سرنوشت افغانستانیها داشت؛ حاکم شدن طالبان بر این کشور و بازگشت آنان به قندهار.
در سال ۲۰۲۱، وقتی طالبان دوباره زمام قدرت را به دست گرفت، ابتدا از وضع قوانین سختگیرانه ممناعت ورزید و تصمیم داشت چهرهای ملایمتر ارائه دهد تا در سطح جهانی اعتبار و در سطح داخلی اعتماد بخرد، با این حال، پس از مدتی چهره واقعی طالبان با تصویب قوانین سختگیرانه و ضد حقوق بشر بهطور علنی نمایان شد.
طالبان چه میخواهد؟
اکنون نزدیک به ۴ سال از استقرار مجدد طالبان در افغانستان میگذرد و آنان سرسختتر از دوران پیشین خود (یعنی از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱) سعی دارند تا افراد مخالف با عقاید خود را به حاشیه رانده یا به بیانی حذف کنند.
طالبان، که خود را «امارت اسلامی افغانستان» مینامند و رهبرشان را «امیرالمومنین» میشناسند، در واقع دنبال احیای خلافت اسلامی با تفکرات رادیکال خود هستند چراکه این لقبی تاریخی با پیشینه کاملا دینی است که یادآور خلافت و دوران یکپارچکی سرزمینهای اسلامی بود.
عبدالرضا فرجی راد پیشتر در مصاحبهای با فرارو در مورد عقاید و خواست طالبان گفته بود: «طالبان تفکریست که وظیفه و رسالتی خاص را در جهان اهل سنت برای خود تعریف میکند. در منظومه فکری آنها، برخورد با اهل تشیع یکی از راهکارهای رسیدن به اهدافشان است. آنها در صدد نابودی و محو کردن فرهنگ و زبان فارسی در افغانستان نیز هستند که در راستای همان هدفشان است. مگر داعش چه میخواست؟ «امارت یا خلافت اسلامی». حالا طالبان نیز با صراحت همین خواسته را تکرار میکند. طالبانها در ظاهر چهرهای صادق دارند، اما در پنهان ماجرا به شدت فریبکار هستند. »
طالبان و قوانین سختگیرانه: از آموزش تا کنترل نگاه
در راستای تفکر طالبان قوانین سختگیرانه روز به روز افزایش پیدا میکند. برای اثبات سختگیرانه بودن قوانین این گروه میتوان به ملتهبترین اعمال قانون طالبان اشاره کرد؛ تنها ۸ ماه از به قدرت رسیدن طالبان گذشته بود که حضور دختران در کلاسهای ششم تا دوازدهم ممنوع اعلام شد و پس از آن تمام دانشکدهها از پذیرش دانشجویانی با جنسیت زن منع شدند.
دویچه وله در گزارشی نوشت: «دختران از ادامه تحصیل پس از کلاس ششم ممنوع شدهاند و زنان از اشتغال در مشاغل محلی و سازمانهای غیردولتی محروم هستند. طالبان دستور بسته شدن سالنهای زیبایی را صادر کرده و زنان را از رفتن به باشگاهها و پارکها منع کردهاند. همچنین زنان بدون سرپرست مرد نمیتوانند از خانه خارج شوند.»
وضعیت در چنین حالتی باقی نماند. در ۳۰ مرداد ماه ۱۴۰۳ یکی دیگر از قوانین سختگیرانه طالبان ابلاغ شد که مورد توجه و انتقاد جامعه جهانی قرار گرفت.
عصر ایران در گزارشی نوشت: «در مادۀ ۱۳ قانون جدید که از سوی وزارت عدلیۀ حکومت طالبان اعلام شده، پوشاندن تمام بدن زنان «لازمی» (اجباری) خوانده شده و بر اساس این قانون «بهخاطر ترس از فتنه، پوشاندن چهرۀ زنان ضروری است». همچنین در این قانون آمده است که صدای زن، حتی اگر خواندن قرآن باشد مخالف شرع اسلام و ممنوع است. »
این در حالی است که پیشتر در خصوص ظاهر مردان نیز قوانینی وضع شده بود که مهمترین آن الزام به داشتن عمامه و امتناع از تراشیدن ریش و مدل مو به سبک غربی است.
به جز آن، قانونهایی که برای رفت و آمد زنان از جانب طالبان لحاظ شده است، از هر سو شرایط زنان را بستهتر و آنان را بیشتر به حاشیه میراند. به عنوان مثال زنان اجازه ورود به وسایل نقلیه عمومی بدون مردان محرم خود را ندارند و حتی نمیتوانند به مردانی که همخون خود نیستند نگاه کنند.
استعمار داخلی: طالبان، حاکمیتی بر اقلیتها
با مرور این قوانین ممکن است پرسشی بنیادین مطرح شود، آیا تمامی افراد جامعه امروز افغانستان به یک اندازه به حاشیه رفته و تفکر، کنش و حتی بدنشان استثمار میشود؟
با جهش به سمت واژه «استثمار» گوشها برای شنیدن دلایل این نامگذاری تیز میشود. چطور میتوان دولتی ایندرونی را استثمارگر دانست؟ مگر طالبان همان پشتونهای مناطق شمال غربی پاکستان و دو سوی خط دیورند نیستند؟
مساله این است که شرایط امروز جامعه افغانستان را نمیتوان بیشباهت به وضعیت استعمار داخلی دانست. در این نوع استعمار منشا استثمار درون خود دولت است. در چنین شرایطی گروههای اقلیت، طالبان، اکثریت جامعه را استثمار میکنند. همانطور که عضدانلو اشاره میکند: «اعضای مستعمرههای داخلی از راه متغیرهای فرهنگی مانند قومیت، زبان یا مذهب از گروههای اقلیتی که در قدرت هستند، متمایز میشوند. این تمایز باعث میشود آنان نتوانند از اعتبار اجتماعی و سیاسی جامعه که اقلیتها آن را به انحصار درآوردهاند، بهرهمند شوند. (از استعمار تا گفتمان استعمار، ۳۳)
بنابراین در شرایط فعلی افغانستان، طالبان در عمل جامعه را به دو دسته تقسیم کردهاند؛ مردان و زنان. هرچند که مردان نیز تحت فشار هستند، اما بهوضوح زنان از آزادیهای اجتماعی و سیاسی بیشتری محروم شدهاند.
سرکوب مضاعف طالبان؛ کدام کفه سنگینتر است؟
با بررسی قوانین طالبان، مردان و زنان جامعه افغانستان در دو کفه ترازو قرار میگیرند و پرسشی عمیق در مورد قوانین وضع شده برای این دو جنس به وجود میآید. آیا هر دو جنس در افغانستان به شکل برابر از آزادی محروم شدهاند؟
برای پاسخ به این پرسش میتوان نگاهی به جدیدترین قانون طالبان که مشخصا بر زنان اعمال شده انداخت:
۹ دی ۱۴۰۳ باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: «ملاهبتالله آخوندزاده، رئیس طالبان براساس یک فرمان جدید، ساختن پنجرههایی را که از آن زنان در آشپزخانه و یا حویلی همسایه دیده میشوند، ممنوع اعلام کرده است… براساس این فرمان به صاحبان ساختمانها دستور داده شده است که اگر کسی پنجرهای به سمت خانه همسایه قرار داده باشد، موظف است با ساخت دیواری به اندازه قد انسان یا استفاده از هر وسیله دیگری، مانع این دید شود و ضرر را از همسایه دفع کند.»
این آخرین قانون طالبان و البته نمادینترین نمونه آن برای اثبات این مساله است که زنان در افغانستان در جعبهای قرار گرفتهاند. این جعبه در تعریف تئوری خود به حاشیه رفتن است.
با اکتفا به موارد قانونی که پیشتر به آن اشاره شد، در افغانستان علیه آزادی زنان بدون هیچ تئوری و شاخ و برگی، سنگینی کفه ترازویعدم آزادی زنان در مقایسه با مردان افغانستانی حس میشود، اما این بدان معنا نیست که مردان در هر کنش خود آزادانه عمل میکنند.
در واقع، چه مردان و چه زنان افغانستانی وقتی در تضاد با قوانین طالبان قرار گیرند به حاشیه رانده شده و از آن جایی که صدایی برای سخن گفتن ندارند «فرودست» خوانده میشوند. اما، مساله سرکوب و استعمار مضاعف است که در چنین شرایطی، زنان افغانستانی متحمل آن هستند.
عضدانلو مینویسد چنین فردی (یعنی فرد فرودست): «هیچ قدرت سیاسی و اقتصادی ندارند، در حاشیه و خارج از ساختار قدرت هژمونیک قرار گرفتهاند، صدای آنها شنیده نمیشود و فرهنگ مسلط، به ویژه در شرایط استعماری، آنها را سرکوب و استثمار میکند. (همان، ۳۳۲) آیا زنان افغانستانی بیش از مردان همنوع خود در چنین شرایطی قرار ندارند؟
اگر مردان در چنین جامعهای تریبونی برای بیان عقیده خود داشته باشند (حتی اگر پس از آن مجازات شوند) آیا زنان حتی برای حرف زدن معمولی با یک مرد نباید جواز داشته باشند؟ آیا زنان افغانستانی برای درآمد تا انتهای عمر وابسته به مردان نیستند؟ از این رو، زنان افغانستانی در اقلیتِ اقلیت هستند، حتی اگر از نظر کمیتی در اکثریت باشند.
بحران انسانی: افزایش نرخ خودکشی در افغانستان
در شرایط استعماری، فرد به حاشیه رفته خود را در تنگنا احساس میکند و همچون پاندولی میان وجود وعدم وجود در رفت و آمد است. این مساله میتواند عاملی برای بحرانهای روحی باشد.
شاید به همین خاطر است که اقدام به خودکشی در ماههای اخیر در افغانستان تا این حد افزایش داشته است. UN NEWS در گزارشی به تاریخ ۲۸ اوت ۲۰۲۴ نوشت: «آمارهای یونیسف زنان نشان میدهد که محدودیتهای تحمیلی، زندگی زنان افغانستانی را تحت الشعاع قرار داده است. تنها یک درصد از زنان احساس میکنند که در تصمیمگیریهای جامعه نقش دارند، در حالی که ۶۴ درصد از آنها برای خروج از خانه به تنهایی میترسند. اما این ترس در میان مردان تنها ۲ درصد است. همچنین، ۸ درصد از زنان حداقل یک مورد خودکشی در میان آشنایان خود گزارش کردهاند.»
با تمرکز بر این گزارش مرور این جمله مساله زنان در أفغانستان را بحرانیتر میکند؛ اگر فرد «فرودست» چه زن و چه مرد در وضعیت استعمار داخلی تاریخ و هویتی انتخابی نداشته و صدایی برای سخن گفتن ندارد، زن فرودست، بیشتر و عمیقتر به حاشیه میرود و اگر ساختارهای مردسالارانه خانوادگی افغانستان را نیز در نظر بگیریم زنان افغانستانی را در حالی مییابیم که به شکلی مضاعف سرکوب و استثمار میشوند.
نتیجهگیری: نیاز به واکنش جهانی
بحران افغانستانیها، بهویژه زنان، تنها یک مشکل اجتماعی و سیاسی نیست. این بحران، یک چالش انسانی است که نیازمند واکنش از سوی سازمانهای بینالمللی و نهادهای حقوق بشری است. گایاتری چاکراورتی اسپیواک، نظریهپرداز مطالعات پسااستعمار، در پاسخ به این پرسش که «آیا فرودستان میتوانند سخن بگویند؟» گفته است: «خیر، هیچ فضایی برای سخن گفتن فرودستان وجود ندارد. بنابراین، آنها نمیتوانند تجربیات خود را براساس شرایطشان به دیگران بشناسانند.» (شوارتز و ری)
این گفته اسپیواک تا حد معقولی وضعیت زنان افغانستان را توصیف میکند که نه تنها از حقوق انسانی خود محروم هستند، بلکه صدای آنها نیز در این جامعه به حاشیه رانده شده است
کد مطلب: 510682