*بعد از اینکه در مسابقه قبلی شکست خوردی، در سکوت خبری بودی.
خب سرم به تمرین گرم است و خودم را برای مسابقه بعدی آماده می‌کنم.
*یعنی قصد خداحافظی نداری؟
نه چرا باید خداحافظی کنم.
*احساس خودم بود که بعد از این شکست شاید دیگر نخواهی در رینگ مسابقه بدهی و به دنبال تجربه جدیدی باشی.
خوشبختانه در این مسابقات هنرهای رزمی سن و سال اهمیتی ندارد. من هم که الان احساس یک جوان 22 ساله را دارم. زندگی حرفه‌ای دارم و فقط به تمرین و مسابقه فکر می‌کنم و باید باختم در مسابقه قبلی را جبران کنم. برای تجربه جدید هم منتظر یک فرصت هستم. دوست دارم وارد سینما شوم و به بازیگری علاقه دارم اما فعلاً زود است و باید بعد از کنار گذاشتن مسابقات این تصمیم را بگیرم.
*مشخص شده حریف بعدی چه کسی است؟
نه هنوز اعلام نکردند. مشخص نیست که مسابقه کجا و با چه کسی است اما حتماً برای جبران شکست قبلی به میدان می‌روم. درباره مسابقه قبلی هم می‌شود حرف زد. خیلی باخت بدی بود. 
*اصلاً آماده این مسابقه نبودی.
متأسفانه ابتدا اعلام کردند که مسابقه در امریکا برگزار می‌شود. من هم همه کارها را برای سفر به امریکا انجام دادم. ولی بعد از سفر به امریکا اعلام کردند زمان مسابقه به تعویق افتاده اما اگر می‌خواستم برگردم به دلیل محدودیت سفر در یک بازه زمانی به امریکا دچار مشکل می‌شدم. مجبور شدم بمانم اما بعد هم که اصلاً مسابقه لغو شد و به تایلند واگذار شد.
*یعنی در امریکا خوب تمرین نکردی؟
نه متأسفانه تمریناتم از روال خودش در آمد و به طور کلی خیلی به من سخت گذشت. اینکه گفتم خیلی سخت گذشت، گفتنش آسان است اما واقعاً همه چیز به هم ریخته بود و روح و روانم در عذاب بود. در سالن تمرین وقتی حال روحیم خوب نبود، تمرین را نصف و نیمه رها می‌کردم. اینجا روزی دو یا سه بار تمرین می‌کنم. اصلاً همین سفر به امریکا باعث شد تا مسابقه را واگذار کنم.
*تصور می‌کردم بزودی مهاجرت کنی و زندگی در یک کشور دیگر را انتخاب کنی.
چرا باید این کار را کنم؟ هیچ جا ایران نمی‌شود. اصلاً هم تحمل غربت را ندارم. هر روز دلم برای خانواده و دوستان تنگ می‌شد. حالا اینکه یک سفر موقت و ورزشی بود. فکر کن تحمل مهاجرت و زندگی در غربت را داشته باشم. واقعاً فکر کردن به این ماجرا هم برای من سخت است.
*یک توله شیر هم نگه می‌داشتی که خیلی سر و صدا کرد.
برای یکی از دوستانم بود. بیمار بود از او امانت گرفتم و تیمارش کردم و کاملاً سر و حال شده بود.
*در واقع نجاتش دادی؟
واقعاً نجاتش دادم. خیلی اوضاع بدی پیدا کرده بود. بیمار بود و غذا نمی‌خورد.
*خب الان تحویل محیط زیست دادی؟
نه تحویل ندادم. چون دست من نیست. تحویل صاحبش دادم و با خودش برد.