ساختن معادل واژه های بیگانه به زبان فارسی؛
زیرموشی بجای موسپد،برونخط بجای آفلاین
ایسنا , 23 مهر 1393 ساعت 10:20
گروه فرهنگ و ادب: یکی از فعالیتهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ساختن معادل برای واژههای بیگانهای است که به زبان فارسی وارد میشوند.
«دکوراتیو»(decorative): «آرایشی» (عمومی، ویژگی آنچه زینتی باشد مترادف تزیینی)
«دکور»(decor): «آرایه» (عمومی، مجموعه اشیا و اثاث و لوازمی که برای آرایش محلی به کار میرود)
«فمیلی ولیو»(family value): «ارزشهای خانوادگی»(روانشناسی، ارزشهای اخلاقی و اجتماعی حاکم بر خانواده که نوعاً شامل انضباط و احترام به بزرگتر و پرهیز از بیبندوباری جنسی است)
«فورم»(form): «برگه» (عمومی، برگهای چاپی برای درج اطلاعات خواستهشده در آن)
«آف-لاین»(off-line): «برونخط» (مخابرات، وضعیت قطع ارتباط از رایانه مرکزی)
«اپتایزر»(appetizer): «اشتهاآور» (گردشگری و جهانگردی، لبچرهای که پیش از غذا با نوشیدنی صرف میشود)
«هایکینگ»(hiking): «پیادهگَردی» (گردشگری و جهانگردی، نوعی پیادهرَوی به قصد گردش و لذت بردن از مناظر در مسیرهای روستایی یا مناطق کوهستانی)
«ام ام اس»(MMS): «پیام چندرسانه ای» (مهندسی مخابرات، نوعی پیام کوتاه که علاوه بر نوشتار، صوت و تصویر و ویدئو را هم در بر میگیرد)
«فایننس»(finance): «تامین مالی» (اقتصاد، فراهم آوردن منابع مالی براساس شرایط مورد توافق متقاضی)
«سولو»(solo): «تنها» (موسیقی، نحوه اجرای موسیقی یا رقصی که بهصورت انفرادی ارائه میشود)
«اتمسفر»(atmosphere): «جوّ» (علم جوّ، پوششی گازی که هر جسم آسمانی را در بر میگیرد)
«برانچ»(brunch): «چاشت»(جهانگردی، وعده غذایی شامل اقلامی از صبحانه و ناهار که بین 9 صبح و 2 بعدازظهر صرف میشود)
«تایمینگ»(timing): «زمانبندی»(گردشگری و جهانگردی، اختصاص زمان کافی برای گردشگران بهطوریکه بتوانند در تمام برنامههای گشت شرکت کنند)
«موس پد»(mouse pad): «زیرموشی»( رایانه و فنّاوری اطلاعات، صفحهای که موشی رایانه بر روی آن حرکت داده شود)
«جی آی اس»(GIS): «سام»(مهندسی نقشهبرداری، سامانه اطلاعات مکانی)
«کورس»(course): «مرحله» (گردشگری و جهانگردی، هریک از بخشهای یک وعده غذا)
«مین کورس»: «مرحله اصلی»( گردشگری و جهانگردی، بخش اصلی و مفصلتر یک وعده غذا که معمولاً شامل مقدار قابلملاحظهای گوشت یا ماهی یا پروتئین گیاهی است)
«کتگوری»(category):«مقوله» (زبانشناسی، طبقه یا دستگاهی از واحدهای دستوری یا واژگانی که بتوان آن را در یکی از سطوح ساختمان زبان بازشناخت)
«اسکیل»( scale):«مقیاس» (عمومی، نقشه برداری، رابطه میان اندازه واقعی چیزی با اندازه نقشه و نمودار آن نسبت یک فاصله مشخص بر روی عکس یا نقشه به فاصله متناظر آن بر روی زمین).
کد مطلب: 57783