حواشی کنسرت کیتارو در تهران
ایلنا , 26 مهر 1393 ساعت 13:26
گروه فرهنگ و هنر: اين روز ها هر کسي نميتواند توفيق ديدن اجراي زنده استاد کيتارو را داشته باشد. طبق معمول اگر به تالار وحدت در هنگام کنسرت ها سري بزنيد طبقه کنسرت رو ها را خواهيد ديد.خانم ها و آقاياني شيک و مرتب که از دور مشخص است دغدغه مالي سايرين را ندارند.
با اين همه هستند عده اي که به صورت مجاني ميتوانند وارد تالار شوند، خبرنگاران، هنرمندان و ديگراني که به روابط عمومي تالار رودکي ميروند و نه با گفتگو که با قدرت و زور، حق خود را از نهادهاي مربوطه ميگيرند تا بتوانند سهم خود را در ارتباطي فرهنگي بنا بگذارند.
کنسرت از بيرون
خبرنگاران در تلاش هاي متمادي براي کسب بليت کنسرت کيتارو ناکام بوده و به همين دليل، از بيرون تالار وقايع را آنگونه که ديده است باز گو ميکند که در ادامه ميآيد: کنسرت کيتارو در تالار وزارت کشور تا دقايقي ديگر برگزار خواهد شد. در خيابان شهيد گمنام غلغله اي پا برجاست. درب ورودي تالار وزارت کشور مملو از جمعيت است. اگر کمي دقت کني متوجه خواهي شد که جمعيت حاضر بر خلاف ديگر کنسرت هاي وطني، همه متعلق به يک قشر خاصي نيستند و اين وقتي برايت تعجب برانگيز ميشود که قيمت بليت کنسرت را بداني! از مردي که وضعيت ظاهري اش نشان نميدهد به چه طبقه اي تعلق دارد، پرسيدم براي بليت چه ميزان پول داده اي ؟ ميگويد: صد و بيست هزار تومان. و تازه اين حداقل قيمت بليت هاست.
از ديگران هم اين سوال پرسيده شد و قيمت بليت بالاو بالاتر رفت. دويست هزار.. سيصد هزار... در واقع انگيزه واقعي نوشتن يک همچون گزارش ناقص و از بيروني، تنها اين بود که از راننده تاکسي تا مهندس و از کارمند بخش خدمات تا احتمالا رييس سازمان بيمه در جلوي درب ورودي وزارت کشور تجمع کرده و آماده ورود به تالار وزارت اند.
کم کم از جمعيت کاسته ميشود، عده اي هنوز بيرون مانده اند، درب ها بسته ميشود و اين عده توسط چند نفر به شکل محترمانه اي به بيرون دعوت ميشوند، صداي اعتراض آنها را ميتوان از دور شنيد.
بعد ازحدود يک ساعت، جواني آکاردئون به دست جلوي تالار کز ميکند و شروع ميکند به نواختن، دم در ورودي تالار صداي بلند آکاردئون، صداي جواني را که تمام طول راه را، از سالن تا کوچه، جاده ابريشم را با سوت مينواخت قطع ميکند؛ پسر نوجواني آکاردئون ميزند و دختر کوچکتري که لباسهاي پاره و کثيف پوشيده پول جمع ميکند.
ديگر کنسرت کيتارو به پايان رسيده، آدمها توي کوچههاي اطراف پخش ميشوند تا ماشينهايشان را پيدا کنند. ساعت نزديک دوازده شب است. خيابان بند ميآيد. کنسرت تمام شده است.
کنسرت از درون
کيتارو؛ نوازنده ژاپني 24 مهرماه در تالار وزارت کشور اعلام کرد که براي اولين بار است که به ايران ميآيد، ميگويد ازهمه آنها که تلاش کردهاند او به ايران بيايد و براي مردم ايران بنوازد صميمانه سپاسگذار است؛ پيرمردي ريزنقش است با موهاي نقرهاي بلند، مدام تعظيم ژاپني ميکند و مردم مدام دست ميزنند و سوت ميکشند و با موسيقياش چشمهايشان را ميبندند و سرهايشان را آرام تکان ميدهند و وقتي به موسيقي جاده ابريشم ميرسد ديگر صداي کف و سوت گوش فلک را هم َر ميکند.
اگر ظاهر کيتارو که به وضوح ميگويد او از شرق آسيا آمده مشخص نبود و شنونده هم با موسيقي ايراني آشنايي نداشت بدون شک گمان ميکرد اين موسيقي که اين همه توسط مردم اين سرزمين مورد استقبال قرار گرفته متعلق به همين سرزمين است و ريشهاي محکم در اين مرز بوم دارد که حتي پيرزن و پيرمرد ايراني با شنيدنش اشک هم در چشمانشان حلقه ميزند.
اگر هر روز ميآمد اين همه مورد استقبال قرار نمي گرفت
مرد ميانسالي که صندليش کنار من ته سالن است و با موبايلش مدام عکس ميگيرد ميگويد: موسيقياش شرقي است، حس خوب به آدم دست ميدهد، آدم ياد طبيعت ميافتد. ميگويد: اگر کيتارو هر روز ميآمد ايران اين همه مورد استقبال قرار نميگرفت. ميپرسم براي ته سالن بليط را چند گرفتيد؟ و بعد به صندليهاي جلو نگاه ميکند و قيمت بليط آنهايي را که جلو نشستهاند بالاي دويست تومان تخمين ميزند.
کيتارو ميآيد
اول خودش تنها ميآيد. همه کف ميزنند، او هم همان طور که سر پا ايستاده، قطعاتي ازفيلم معروف جاده ابريشم، و بعد قطعه نام کلووانوآکوا را مينوازد. مردم دست ميزنند. به جاده ابريشم ميرسد، مردم ميفهمند و محکمتر دست ميزنند. گروهاش ميآيند و هم زمان با نواختن موسيقي تصاويري هم روي مونيتور نشان داده ميشود از بخشهاي مربوط به جاده ابريشم و طبيعت ايران. بيست دقيقهاي طول ميکشد.
بلندگو را برمي دارد و به فارسي ميگويد: سلام. مردم هيجان زده ميشوند. مترجم هم ميآيد. تشکر زياد ميکند از آمدن مردم و شنيدن موسيقياش. بعد از هر جمله که مترجم ترجمه ميکند مردم تشويق ميکنند هر چند بيشترشان با کف زدن زودتر نشان ميدهند که زبان انگليسي را متوجه شدهاند. ميگويد ايرن کشور بسيار مهمي است و قسمت عمده جاده ابريشم در اين کشور واقع شده.
ارکستر سمفونيک ايران وارد ميشود
در بخش اول، ارکستر سمفونيک ايران هم به گروه کيتارو اضافه ميشوند و در دو سوي سالن مينشينند. در اين بخش قطعاتي از آلبوم کوجيکي، Thinking of you (به تو فکر ميکنم) اجرا ميشود. قطعاتي با شور و هيجان بيشتري اجرا ميشود. سن هم که با نقطههاي سفيد نوراني تزئين شده و شبهاي پرستاره را به ذهن مخاطب ميآورد مدام تغيير نور ميدهد، دود از آن بلند ميشود و نورافکنها ميرقصند.
شاخه گلهاي ايراني روي سازهاي ژاپني
کيتارو در حالي که نفس نفس ميزند و چند بار صحبتش قطع ميشود مورد تشويق چندباره قرار ميگيرد. چند نفر برايش گل ميآورند، تعظيم ميکند همه کف ميزنند و او گلها را با دقت روي سازش ميچيند.
يک نفر از گوشه سالن داد ميزند: کيتارو دوست داريم و کيتارو در پاسخ ميگويد: من هم همينطور ميگويد: اين براي ما شروع کار است و اجراهايمان در ايران حتما ادامه خواهد داشت. بعد تک به تک اعضاي گروهش را معرفي ميکند. مردم براي خانم جواني که نزديک به کيتارو ايستاده بود و ويولن مينوازد بيشتر دست ميزنند. در آخر هم اعضاي ارکستر سمفونيک ايران برمي خيزند و مورد تشويق زيادي از سوي تماشاچيان قرا ميگيرند.
حدود يک ساعت و نيم از کنسرت گذشته که بخش دوم، Kokoro اجرا ميشود. عدهاي برمي خيزند و ميروند. اواسط بخش دوم يک عده رفته بودند اما تعداد علاقه مندان و مشتاقاني که محکم به صندليهايشان چسپيدهاند اين تعداد را کم اهميت جلوه ميدهد. کنسرت تمام ميشود. مردم اما قصد ندارند بروند.
دقايق زيادي ميگذرد که ايستادهاند و کف ميزنند. کيتارو سه بار ميرود و وقتي هنوز صداي دستها را ميشنود برمي گردد. آدم صداي کف زدنها را که بشنود ياد کنسرتهاي ايراني قديمي ميافتد. جمعيت آن قدر زياد است که مدت زيادي بايد توي صف خروج از سالن بماني. يک عده که از خودشان يا از خوشان و دوستهايشان عکس سلفي ميگيرند. از سالن که بيرون بيايي آدمهايي را ميبيني که با دوربين موبايل حضور جمعيتي را که توي سالن بيحرکت ماندهاند يا به وفور از پله برقي پايين ميآيند ثبت ميکنند. شلوغي توي حياط و درب ورودي تالار هم دست کمي از سالن ندارد.
ممکناست آن قدر محو تماشاي آدمها بشوي که چند ماشين مدل بالاي خارجي که دارند توي حياط جا به جا ميشوند با تو برخورد کنند. ممکن است در لا به لاي جمعيت، چند چهره آشنا هم ببيني؛ همايون ارشادي و چند بازيگر جوان تلويزيون و سينما. چندنفرهم باراننده هاي تاکسي که ازشلوغي شب باخبرند، چانه ميزنند که از اينجا تا هر جاي ديگر شهر کرايه کمتري بگيرند.
کد مطلب: 58091