به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۰۰:۳۸
 
۱۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۶ ساعت ۱۶:۴۷
کد مطلب : ۵۸۱۰۹
هیچ اصولگرای نام و نشان داری از احمدی‌نژاد حمایت نمی کند.

چرا اصولگراها دیگر او را دوست ندارند؟

گروه سیاسی: وقتی که سال 84 محمود احمدی نژاد کلید پاستور را از سید محمد خاتمی تحویل گرفت، اصولگرایان خود را فاتح دولت و پیروز انتخابات می‌دانستند.
چرا اصولگراها دیگر او را دوست ندارند؟
سيد صادق روحاني در خبرآنلاین نوشت: محمود احمدي نژاد از درون اصولگرايان سر بر آورد و با کمک آن‌ها پست‌هاي مختلف اجرايي را تا رياست جمهوري به دست گرفت اما اين روزها کمتر اصولگرايي را مي‌شناسيم که دلش بخواهد به عنوان حامي احمدي نژاد شناخته شود. حتي هفته پيش که همايش اصولگرايان براي رسيدن به وحدت در تهران برگزار شد، بساری از حامیانش بودند اما کسي از خود او دعوت نکرده بود. گويي کسي دوست ندارد در وحدتي حضور داشته باشد که يک طرفش محمود احمدي‌نژاد است. براي درک اين مسئله که چرا اصولگرايان از رئيس جمهور سابقشان دل خوشي ندارند بايد به سال‌هاي گذشته و عملکرد احمدي‌نژاد نظر انداخت.

وقتي احمدي نژاد به رئيسش پشت کرد
احمدي نژاد سابقه پشت کردن به کساني که پيشتر حامي او بودند را در کارنامه خود دارد. بزرگترين نمونه اش هم رابطه اش با آيت الله هاشمي رفسنجاني است. همه مي دانند که احمدي نژاد با حکم هاشمي رفسنجاني استاندار بود. او در دوره انتخابات مجلس ششم هم در ليست هاشمي بود و هم در ستاد انتخاباتي وي. اما بعدها با پشت کردن به او در برهه هايي با مواجهه مستقيم با او توانست پله هاي ترقي را سريعتر طي کند.

حاميان جديد براي شهرداري اصولگرايانه
احمدي نژاد با حمايت مجموعه اصولگرايان کليد شهر تهران را در دست گرفت. ليست ائتلاف آبادگران که برنده انتخابات شوراي شهر تهران شده بود از ميان گزينه هايش احمدي نژاد را انتخاب کرد و اين انتخاب با استقبال ساير جريان هاي اصولگرا مواجه شد. تا پيش از آن با وجود فعاليت هاي مختلف احمدي نژاد در دوره هاي گذشته کمتر کسي نام او را شنيده بود اما او پاي ثابت سخنراني هاي انصار حزب الله تهران بود. از زماني که احمدي نژاد پايش را به شهرداري تهران گذاشت ، شهرداري تهران و شوراي شهر متفقا به منتقدان دولت وقت تبديل شدند. احمدي نژاد اما روياي بزرگتري در سر داشت و از همان روزهاي نخست خود را براي رياست جمهوري آماده مي کرد.

روايتي از سخنان بالاي ابري احمدي نژاد و نخستين جرقه هاي تفرقه در اصولگرايي
نزديکي هاي انتخابات رياست جمهوري 84 بود و بحث بر سر نامزدهاي دو جناح بالاگرفته بود. در اين ميان اصولگرايان به رهبري علي اکبر ناطق نوري در پي ايجاد وحدت ميان اصولگرايان براي معرفي يک نامزد واحد بودند و جلسات متعددي را نيز برگزار مي کردند. در آن دوره نام چندين نامزد اصولگرا بر سر زبان ها بود. ناطق نوري، حبيب الله عسگراولادي و برخي ديگر از بزرگترهاي اصولگرايي هم به دنبال سازوکاري بودند که از ميان همه اين نامزدها روي يک نامزد اتفاق نظر شود. آن ها با تک تک نامزدها هم جلساتي را برگزار مي کردند. وقتي محمود احمدي نژاد هم تصميم خود را براي نامزدي در انتخابات رياست جمهوري علني کرد ، تقاضاي ديدار با ناطق را کرد. ماجراي اين ديدار را چندي پيش ناطق نوري در مصاحبه اي اينگونه بيان کرد:

در قصه ریاست جمهوری 84 ماجرا این گونه بود که از اصولگراها 5-6 کاندیدا وجود داشت و کاری که ما باید می کردیم این بود که بنشینیم با اینها صحبت کنیم که یا آنها را قانع کنیم که کنار بروند یا اینکه با مکانیزمی پیش بیایم تا یکی از آنها در عرصه باقی بماند.آمدیم و آقایان هم قبول کردند که شورای مرکزی جبهه نیروهای انقلاب به هر تصمیمی رسیدند، آنها قبول کنند. خوب با همین آهنگ جلو آمدیم. تک تک کاندیداها را در همین اتاق خواستیم با این هدف که از برنامه ها،اهداف و انگیزه های آنها با خبر شویم و کاندیدا ها هم آمدند و توضیحاتی دادند.یک جلسه هم به صورت اختصای با آقایان داشتیم که به صورت شفاف و راحت، اشکالات در مدیریت های قبلی و سوال هایمان را با آنها مطرح کردیم. آقای احمدی نژاد هم جزو همین ها کاندیدا ها بود. ایشان می گفت:«من طرح برای اداره کشور دارم و بقیه نامزدها ندارند. شما هم اجازه نمی دهید من طرحم را بدهم.» ما با کاندیداهای دیگر 2 جلسه داشتیم، با ایشان 3 جسله برگزار کردیم. یک روز به آقای باهنر گفتم یک وقتی به آقای احمدی نژاد بدهید چون می گویند من برای اداره کشور یک طرح ویژه دارم .

جلسه زمانش هماهنگ شد و ایشان به همین دفتر بنده آمد و مرحوم آقای عسگر اولادی، باهنر، بنده و برخی دیگر از دوستان بودند. ایشان در آن جلسه 2 ساعت طرحش را توضیح داد . بنا هم بود تا پایان صحبت ایشان حرفی نزنیم. ایشان وقتی صحبتش را تمام کرد. من رئیس جلسه بودم و اگر چه منشی جلسه کس دیگری بود ولی برای اینکه مطالب یادم بماند چیزهایی را می نوشتم که خودآن نوشته ها 4 صفحه شد! قبل از اینکه من صحبت کنم، مرحوم آقای عسگر اولادی رو کردند به بنده و حرفی زدند که شاید شما هم تا الان نشنیده باشید.

آقای عسگر اولادی گفت: «این برادر ما احساس می کند که اسلام را فقط او می شناسد، این برادر ما احساس می کند انقلاب را فقط او درک کرده است. این برادر ما احساس می کند امام را فقط او می شناسد.» بنده هم خطاب به آقای احمدی نژاد گفتم: «آقای احمدی نژاد! من حرفهای شما را خیلی دقیق گوش دادم حقیقتا هرچه دقت کردم، هیچ نفهمیدم.» یا سطح معلومات شما خیلی بالا است و ما نمی فهمیم شما چه می گوئید یا اینکه حرفهای« بالا ابری» می زنید. بعد از آن جلسه ما با ایشان،آقای احمدی نژاد قهر کرد و رفت. فردایش هم نامه نوشت که در من دیگر با جمع شما نیستم. خوب این از ایشان؛ آقایان دیگر هم هر کدام به دلیلی از صرافت کار تشکیلاتی افتادند و جدا شدند و از طرف دیگر مسائل دیگری هم رخ داد و به هر تقدیر تمام بافته ها تافته شد و تنها نامزدی که پایبند ماند آقای علی لاریجانی بود.

همانطور که از اين روايت ناطق بر مي آيد نخستين جرقه هاي افتراق و چند دستگي در ميان اصولگرايان از همين اختلاف نظر احمدي نژاد و بزرگترهاي اصولگرا شروع شد. وقتي احمدي نژاد به اين سازوکار پايبند نماند به دنبال او قاليباف هم اعلام کانديداتوري کرد و لاريجاني هم که کانديداي اصلي جامعتين و ساير اصولگراها بود. احمدي نژاد توانست با اختلاف ناچيزي راي دوم انتخابات را به دست آورد و با آيت الله هاشمي رفسنجاني به دور دوم انتخابات راه يابد. در دور دوم هم پيروزي احمدي نژاد قابل پيش بيني بود.

عزل وزرا
اما ماجراي دلخوري اصولگراها به همينجا ختم نشد. در حقيقت پاستور نشيني احمدي نژاد سر آغاز اختلافاتي دامنه دار در اصولگرايان بود. اختلافاتي که در دوره اول کمرنگ تر و در دور دوم رياست جمهوري او بسيار بحث بر انگيز شد. بسياري از کساني که در دوره اي با احمدي نژاد همکاري کرده اند معتقدند که او شخصيتي خود راي دارد. او در دور اول رياست جمهوري اش و در زماني که مي خواست وزرايش را به مجلس معرفي کند ميثاق نامه اي را به آن ها داد و از آن ها خواست که به اين ميثاق نامه پايبند باشند. او نام اين ميثاق نامه را « ميثاق نامه دولت اسلامي» گذاشت.

وزيري هامانه نخستين وزيري بود که نتوانست همکاري اش با دولت احمدي نژاد را تا انتها ادامه دهد. پس از او داوود دانش جعفري وزير اقتصاد احمدي نژاد نيز نتوانست احمدي نژاد را تحمل کند و در سال 1387 استعفا داد و در جرگه منتقدان احمدي نژاد قرار گرفت. وزراي اطلاعات و فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز 8 روز مانده به پايان دوران وزراتشان عزل شدند. در جريان انتخابات رياست جمهوري سال 88 هم با وجود اينکه برخي جريان هاي اصولگرا دل خوشي از احمدي نژاد نداشتند و نمي خواستند او نامزد آن ها باشد اما چاره اي جز حمايت از او نداشتند.در واقع، عدم حمایت از احمدی نژاد می توانست آب به آسیاب جریان فتنه باشد.

چند دستگي اصولگرايان بر سر حمايت و انتقاد از احمدي نژاد
دور دوم رياست احمدي نژاد دوران اوج اختلافات او با جريان هاي اصولگرا بود. در اين دوره اصولگرايان به دو دسته تقسيم شدند. اصولگرايان قديمي تر که از روز اول دل خوشي از احمدي نژاد نداشتند. اين اصولگراها خود را رسما منتقد احمدي نژاد عنوان مي کردند. دسته دوم هم که بعدها به جبهه پايداري معروف شدند خود را حاميان او معرفي مي کردند. همين اختلافات باعث شد که اصولگرايان نتوانند در انتخابات مجلس نهم به وحدت برسند.

انتصاب مشايي و قهر يازده روزه
نقطه کانوني اختلافات در دور دوم رياست احمدي نژاد ، اسفنديار رحيم مشايي بود. احمدي نژاد ارادت خاص و ويژه اي نسبت به او داشت و در اولين اقدام پس از انتخابات حکم او را براي معاون اولي خود صادر کرد. اين اقدام با اعتراض سراسري اصولگرايان روبرو شد. اما احمدي نژاد اصرار داشت. کار به جايي رسيد که رهبر معظم انقلاب براي حفظ آرامش کشور در نامه اي تصدي مشايي بر خلاف مصلحت دانستند. احمدي نژاد هم بلافاصله حکم مشايي را براي رئيس دفتري خودش زد. اما اين تنها اقدام او نبود. احمدي نژاد به فاصله کوتاهي حيدرعلي مصلحي وزير اطلاعات را از سمت خود برکنار کرد. اين اقدام نيز با واکنش منفي نمايندگان مجلس و همه طيف هاي سياسي روبرو شد. تا جايي که رهبري يک بار ديگر به اين داستان ورود کردند و مصلحي بر مسند وزارت باقي ماند. احمدي نژاد هم 11 روز بر سر کارش حاضر نشد.

روز سياه مجلس
مجلسي که رياستش با علي لاريجاني بود کانون انتقادهاي اصولگرايانه عليه محمود احمدي نژاد بود. حاميان وي و اعضاي جبهه پايداري نقش اقليت مجلس را بازي مي کردند و در مقابل جريان عمده مجلس و در راس آن ها علي لاريجاني رئيس مجلس به منتقد اصلي دولت بدل شده بودند. احمدي نژاد هم که اين را مي دانست دنبال بهانه اي مي گشت که انتقامش را از لاريجاني بگيرد. استيضاح وزير کار اين بهانه را دست او داد. در جلسه استيضاح احمدي نژاد فيلمي را از گفت و گوي سعيد مرتضوي و فاضل لاريجاني برادر رئيس مجلس پخش کرد. اين اقدام احمدي نژاد موجب تنش در مجلس شد. مجلس هم در واکنش به اين عمل احمدي نژاد با راي قاطع وزير را استيضاح کردند. لاريجاني هم جواب او را داد و گفت: اقدامات مافیایی و توطئه آمیز در سطح یک رییس جمهور نیست و برخی رفتارهای دولت کیان اخلاقی جامعه را به فساد می‌کشاند. رییس جمهور ادبیات اخلاقی را رعایت نمی‌کند استیضاح یک چیز بود چرا اینها را مطرح کردید؟ اما خوب شد شما که مرتب در جامعه «بگم بگم» راه انداخته‌اید این فیلم را پخش کردید و حرفتان را زدید تا مردم شخصیت شما را بیشتر بشناسند.

علی لاریجانی همچنین به نقل از داوود احمدی‌نژاد، برادر محمود احمدی‌نژاد، گفت که اطرافیان رئیس دولت با سازمان مجاهدین خلق و بیگانگان رابطه دارند و دچار فساد مالی هستند.پس از سخنان لاریجانی، احمدی‌نژاد خواستار صحبت کردن شد که لاریجانی چنین اجازه‌ای به او نداد و گفت: "شما شئونات جمهوری اسلامی را رعایت نکردید واتهام زدید دیگر حقی برای صحبت کردن ندارید، به سلامت".
در اين دوره حاميان احمدي نژاد هم گفتند سعي کردند خود را منتقد احمدي نژاد نشان دهند. آن ها عنوان مي کردند که اگر احمدي نژاد مشايي را کنار بگذارد باز از او حمايت مي کنند. البته هيچکس اين شکل و شمايل انتقاد را باور نکرد.

اختلافات احمدي نژاد و اصولگراها روزها و ماه ها ادامه داشت تا انتخابات رياست جمهوري سال 92. در حالي که اصولگرايان چند دسته تر از هميشه انواع و اقسام سازوکارها را براي رسيدن به وحدت مي آزمودند احمدي نژاد دستيار هميشگي اش اسفنديار رحيم مشايي را در دست گرفت و به ساختمان وزارت کشور رفت و علنا و رسما او را نامزد انتخابات کرد. او با این رفتار معنادار، عملا خود را از چشم اصولگرایان انداخت.

این روزها هیچ اصولگرای نام و نشان داری از رئیس دولت های نهم و دهم حمایت نمی کند. حتی برخی وزرای او که خود ا سینه چاک احمدی نژاد نشان می دادند ، برای بقای سیاسی خود به نشست های اصولگرایان می روند؛ نشست هایی که در آنها نه از احمدی نژاد دعوت می شود ، نه از مشایی و نه از حلقه کم شماری که در دانشگاه بلاتکلیف ایرانیان سوته دلانه گرد هم می آیند.