به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۰۰:۳۸
 
۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۶ ساعت ۲۱:۰۵
کد مطلب : ۵۹۲۳۱

اسمم نُجود است،10ساله​ام، طلاق گرفته​ام!

گروه فرهنگ و ادب: بعد از کتاب «من ملاله هستم» (زندگی دختر پاکستانی و برنده جایزه صلح نوبل)، حالا تب زندگی دختر یمنی هم به خوانندگان فارسی زبان سرایت کرده. این کتاب جزو پرفروش ترین کتاب های آمریکا بوده و «پروین حسینی» (مترجم) در گفتگویی، درباره روند ترجمه آن می گوید...
چطور با این کتاب آشنا شدید و تصمیم به ترجمه گرفتید؟
- من در نیویورک بودم که این کتاب به دستم رسید. کتابی بود که در سال 2012 جزو پرفروش ترین کتاب های آمریکا شده بود. ماجرای آن درباره دختری 9 ساله به نام «نجود» است که در همان سنین پایین او را به زور به عقد مردی درمی آورند و از خانواده جدا می کنند. من آن را خواندم و دیدم می تواند کتاب آگاهی بخشی باشد برای آن قشر از جامعه ام که فکر می کنند عروس کردن دختر در سن پایین و قبل از اینکه به سن قانونی برسد، کار خوبی است. برای همین نشستم و ترجمه اش کردم. این کتاب در واقع حاصل کار خبرنگار فرانسوی است که از ماجرای نجود مطلع می شود و آن را در ابعاد جهانی در رسانه های مختلف مطرح می کند. اصل کتاب هم به زبان فرانسه است که به انگلیسی ترجمه شده و من براساس ترجمه انگلیسی آن را به فارسی برگرداندم.

رشته تحصیلی تان انگلیسی است؟ یا با این زبان از طریق دیگر آشنایی دارید؟

- من مدرس رشته جغرافیا در دانشگاه هستم و در این زمینه هم کتاب هایی دارم که جوایزی هم برده؛ از جمله جایزه کتاب سال. بنابراین مطالعاتی که در رشته خودم داشتم باعث شده بود با زبان انگلیسی هم آشنایی پیدا کنم. چند سفرنامه هم نوشته ام که یکی از آنها سفرنامه قشم است و سازمان میراث و گردشگری اعلام کرد بعد از انتشار کتاب من، 70 درصد به جمعیت توریست های بازدیدکننده از قشم اضافه شده است.

در واقع قبل از آن هیچ چیزی درباره قشم وجود نداشت. درباره دبی صدها بروشور بود که هر توریستی با مطالعه آن مشتاق بازدید از دبی می شد اما درباره قشم هیچ. قبل از رفتن به قشم همه جا را جستجو کردم ببینم جذابیت های گردشگری این منطقه چیست اما هیچ چیزی نیافتم؛ نه در کتابخانه ها و نه در جاهای دیگر. بنابراین گناهی به گردن کسی نبود که نخواهد قشم را ببیند اما وقتی رفتم و دیدم متوجه شدم که این منطقه چقدر جذابیت های توریستی دارد. بنابراین دست به کار شدم و کتابی تالیف کردم تا بتوانم گامی در آگاهی مردم نسبت به خاک کشورم برداشته باشم.



ناشر کتاب شما «آبتین قلم» است. کتاب «من نجود هستم...» اولین کتابی است که به این ناشر دادید؟
- خیر، آبتین قلم سال هاست ناشر است و خیلی از کتاب های مرا هم همین انتشارات چاپ کرده.

وضعیت استقبال مخاطبان فارسی زبان از این کتاب چطور بود؟
- همین کتاب «من نجود هستم...» هم اردیبهشت ماه در همان دو روز اول نمایشگاه کتاب، چاپش تمام شد.

زندگی «نجود» زندگی تراژیکی است. خواندن ماجرای زندگی اش هم تاثیرگذار است. هیچ کسی دوست ندارد ماجرای زندگی دختری را بخواند که در 9 سالگی او را به زور به عقد یک مرد خشن سادیست درآورده اند اما این مسئله چقدر در ایران وجود دارد؟ به هر حال شما کتاب را برای مخاطبان فارسی زبان ترجمه کرده اید و قطعا دلیلی برای این کار داشتید؟
- ببینید! من در دانشگاه تربیت معلم درس می دادم. یکی از همکارها گفت که در ایران دیگر از این مسائل نیست اما رفتم و گشتم و دیدم خود مسئولان ذی ربط آمار داده اند که ازدواج زیر 15 سال متاسفانه در ایران همچنان وجود دارد و آماری که داده بودند اتفاقا کم هم نبود. بنابراین تصمیم گرفتم این کتاب را ترجمه کنم بلکه خانواده ها از مشکلات این مسئله آگاه شوند و اجازه همچین کاری را ندهند.

می دانید غیر از شما تا به حال یک مترجم دیگر هم اقدام به ترجمه و انتشار همین کتاب در ایران کرده؟
- بله آن کتاب را هم دیده ام.

شما زودتر ترجمه کردید؟
- بله، کتاب من یک هفته زودتر چاپ شد. تاریخ ثبت آن را هم نگاه کنید، یک هفته جلوتر است.

از این قضیه ناراحت نیستید؟
- نه، به نظرم ایرادی ندارد. اینکه یک مترجم دیگر هم کار را ترجمه کرده اتفاقا خوب است. مردم می فهمند که یک کتاب مهم به بازار کتاب آمده که چند نفر دارند آن را ترجمه می کنند و می روند و می خرند. نیت من این است که مردم هر چه بیشتر این کتاب را بخوانند و خب وقتی ترجمه ها بیشتر شود، خودش نشاندهنده این خواهد بود که این کتاب، کتاب قابل مطالعه ای است.

خب به هر حال ماجرای «نجود» ماجرای غم انگیزی است. همه هم می دانیم اما فکر می کنید ترجمه چنین کتاب هایی تاثیری هم دارد؟ یعنی با انتشار چنین کتاب هایی آمار خانواده هایی که دختر کوچک شان را به عقد مردهایی گاه با سنین بالا درمی آورند، پایین می آید؟
- بله. به نظرم موثر است. کتاب به زبانی ساده نوشته شده و من هم سعی کردم واژگان را به همان صورت تحت اللفظی ترجمه کنم، بنابراین کتابی است که هر کسی می تواند آن را بخواند و به اطرافیان خودش هم پیشنهاد بدهد بخوانند. ماجرا مثل همان سفرنامه قشم است که گفتم. آن کتاب باعث شد 70 درصد به توریست های قشم اضافه شود، خب این کتاب هم می تواند در این مسئله آگاهی بخش باشد و من به این موضوع امیدوارم.



خلاصه زندگی
این کتاب زندگی دختر 9 ساله ای است که در یکی از روستاهای یمن زندگی می کند. مادر نجود غیر از او 15 فرزند دیگر هم به دنیا آورده که چندتایی به علت بیماری مرده اند. پدرش هم کشاورزی و دامداری می کند. آنها صاحب چند ده رأس گاو و گوسفند هستند و زندگی چنانچه در روستاهایی اینچنین می گذرد، در حال جریان است تا اینکه یک روز ماجرایی برای خواهر نجود اتفاق می افتد که اهالی روستا آن را لکه ننگ می دانند.

در واقع خواهر نجود در این ماجرا به نظر بی تقصیر می رسد اما دشمنان پدر نجود، بزرگان روستا را تحریک می کنند تا پدر و خانواده این دختر را از روستا بیرون کنند. آنها مجبور می شوند هر چه دارند در روستا بگذارند و به پایتخت یمن، صنعا بروند.

پدر در این مهاجرت ناخواسته همه چیزش را از دست می دهد و مجبور به کارگری می شود اما کارگری کفاف زندگی خانواده پرجمعیت شان را نمی دهد؛ بنابراین چاره ای ندارد جز اینکه نجود را به عقد مردی روستایی دربیاورد و نجود که هنوز حتی به سن بلوغ هم نرسیده، به خانه شوهر می رود.

غیر از شوهرش که بارها او را کتک می زند، مورد آزار و اذیت مادرشوهر نیز هست. وقتی هم شکایت به خانه می برد، خانوده از او حمایت نمی کنند چرا که طلاق را در عرف خود، کاری بسیار ناشایست می دانند. نجود با سن اندکی که دارد برخلاف نیاکان سرزمینش حاضر نیست به این زندگی وحشتناک تن بدهد اما نمی داند چه کند تا اینکه یکی از اقوامش پیشنهاد می دهد به دادگاه شکایت کند.

او که در این زمان 10 سال بیشتر ندارد به دادگاه شکایت می کند و پس از کش و قوس های فراوان در نهایت با همکاری خانمی، موفق می شود طلاق بگیرد. در همین زمان ماجرای ازدواج دردناک او به رسانه ها درز پیدا می کند و خبر در سراسر کشور می پیچد. در این اثنا، خبرنگاری فرانسوی زندگی این دختر را به رسانه های بین المللی می کشاند و نجود با کمک او به خارج از کشور می رود. او حالا همراه خواهر کوچکترش در این کشور در حال تحصیل است.
مرجع : روزنامه هفت صبح