گروه فرهنگ و هنر: آیدین آغداشلو گفت: نقاشی مکتب قهوهخانهای بهعنوان یکی از نقطههای اوج هنر مردمی، پس از گذر از دورهی درخشان خود، به کلکسیون خریداران مرفه راه پیدا کرده است.
این هنرمند پیشکسوت دربارهی وضعیت «نقاشی قهوهخانهای» در سالهای اخیر، اظهار کرد: نقاشی قهوهخانهای را شاید بتوان یکی از نقطههای اوج هنر مردمی تاریخ نقاشی ایران دانست که در تمام سالهایی که کار میشد، تغییرات خیلی کمی در آن رخ داد. همهی هنرمندان این عرصه سعی میکردند اصول این نقاشی و رنگگذاری چهرهها را حفظ کنند. او ادامه داد: در طول 40 سال گذشته که قهوهخانهای وجود نداشت و استادان بزرگ نقاشی قهوهخانهای یا در فقر زندگی میکردند یا از دنیا رفته بودند، مشتریها و خریدارهایی از طبقهی مرفه پیدا شدند که نمونههایی از این نقاشیها را جمع میکردند. این جمعآوری روح تازهای به هنر در معرض انهدام نقاشی قهوهخانهای دمید.
آغداشلو دربارهی شکلگیری این هنر و تاریخچهی آن، گفت: ابتدا باید یک تصحیح دربارهی نام این هنر که بهعنوان «نقاشی قهوهخانهای» شناخته میشود، صورت بگیرد؛ این نقاشی فقط برای قهوهخانه نیست، بلکه دنبالهی سنت نقاشی مردمی ایرانی است که به موازات نقاشی رسمی و عالی ایرانی که نگارگری و نقاشی دیواری بود، شکل گرفت. نقاشی ایرانی در آن دوره، خیلی کم در معرض تماشای مردم عادی بود. نقاشیها یا روی دیوار خانهها بودند یا در کتابها چاپ میشدند. تنها جاهایی که مردم میتوانستند نقاشی را ببینند حمامها و مکانهایی مانند سردر بازار قیصریه در اصفهان بود.
او اظهار کرد: بخشی از وظیفهی آشنا کردن مردم با نقاشی، برعهدهی هنرمندانی بود که با این هدف آثار خود را خلق کردند. آنها نقاشیهای خود را در پردههای بزرگ با مضامین مذهبی میکشیدند و در مراسم خاص مثل دههی محرم در میدانها و جاهایی که محل رفتوآمد مردم بود، نصب میکردند. بیشتر این پردهها مربوط به فاجعهی کربلا بود. نقالان کنار این پردهها میایستادند و هر روز تکهای از آنها را برای مردم روایت میکردند. بعد آنها را لوله میکردند و میبردند و فردا بخش دیگری از آن را نقل میکردند.
این هنرمند نقاش دربارهی اصول این هنر نیز گفت: نقاشی قهوهخانهای با رنگ روغن روی بوم و پارچه کشیده میشد. انواع دیگر این نقاشی مربوط به داستانهای حماسی شاهنامه است. سفارشدهندهها نیز صاحبان قهوهخانههایی بودند که هنرمندان را دعوت میکردند تا پردههایی را در همان محل قهوهخانه نقاشی کنند و در آن مکان که مرکز تجمع مردم بود، نصب میکردند. شیوهی این آثار به مکاتب اواخر دورهی صفویه مربوط است، اما بیشتر نمونههایی که بهدست آمده، به دورهی قاجار متعلق است. شاید یکی از بهترین نمونههای این هنر را بتوان نقاشیای دانست که در نیمهی اول قرن 13 هجری قمری و حول و حوش دورهی فتحعلیشاه کار شده و در موزهی آستان قدس نگهداری میشود.
آغداشلو همچنین بیان کرد: تا وقتی قهوهخانهها دایر بودند، نقاشها این پردههای بزرگ را میکشیدند و داستان عاشورا و قصههای شاهنامه را برای مردم نقاشی میکردند. در دورهی ناصرالدینشاه نقاشی قهوهخانهای شکل و قالب رسمی خود را پیدا کرد. علاوه بر موضوع کربلا و داستانهای شاهنامه، مضامین دیگری مانند قصههای قرآنی هم در این تابلوها بهنمایش درمیآمد.
او گفت: در دورهای که دیگر نه قهوهخانهای وجود داشت و نه پردهای در چهارراهها نصب میشد، هنوز هم این آثار مشتریان خود را داشتند. دولت بعد از انقلاب سعی کرد از هنرمندان مکتب قهوهخانه حمایت کند، کسانی که کار میکردند، صاحب کارگاه شدند و کارشان را ادامه دادند. این هنرمند اضافه کرد: هرچند نقاشی قهوهخانهای جریان وسیعی مثل گذشته ندارد، اما هنوز مجموعهدارهایی هستند که نمونههای خوب قدیمی را که ارزش مادی بسیار زیادی هم دارند، جمعآوری میکنند. من خیلی اطلاع ندارم، اما احتمال میدهم که دولت هنوز هم از این هنرمندان حمایت کند و در این مورد خاص، استثنائا با پادرمیانی دولت، هنر نقاشی قهوهخانهای هرچند رو به افول باشد، اما همچنان زنده است.