به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۱۰:۰۲
 
۳۹
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۱ ساعت ۱۶:۰۴
کد مطلب : ۶۰۴۳۷
قربانی اسیدپاشی از خودکشی برادرش می گوید:

آمنه بهرامی:‌ از بخشش پشیمانم، اما...

گروه جامعه: زندگی آمنه بهرامی و خانواده اش 12 آبان سال 83 رنگ و بوی دیگری پیدا کرد. دختر جوانی که آن روزها 27 ساله بود، قربانی کینه خواستگار سمجی شد که بطری اسید را روی صورتش خالی کرد و چشمانش را از او گرفت. به اولین کسی که خبر این اتفاق را دادند برادر آمنه، محمد بود. محمد از همان روزها دچار افسردگی شد و روز گذشته خودش را از طبقه بیستم یکی از برج های تهران به بیرون پرتاب کرد و جان خود را از دست داد. خودکشی که به گفته آمنه بهرامی نتیجه اتفاق شوم 12 آبان سال 83 بود. آمنه که از قصاص صرف نظر کرده بود، در حالی که در بهشت زهرا مشغول تشییع پیکر برادرش بود، از رنج های خانواده بهرامی و روزگار تلخشان گفت. او از بخشش فرد اسیدپاش در صورت پرداخت دیه گفت. در حالی که فرد مجرم از زندان آزاد شده و حتی یک ریال به آمنه و خانواده او پرداخت نکرده است...
آمنه بهرامی:‌ از بخشش پشیمانم، اما...
خانم بهرامی ضمن تسلیت به شما، در خبرها آمده است، برادر شما محمد بهرامی، بعد از اتفاقی که 10 سال پیش افتاد منجر به پاشیدن اسید به روی شما شد، افسردگی شدید گرفت و این بیماری افسرگی او منجر به خودکشی اش در روز گذشته شد. خود شما صحت این گفته را تایید می کنید؟
بله. من هر بار که به ایران می آمدم و برادرم را می دیدم حال او بدتر می شد. 10 سال پیش که این اتفاق افتاد، اولین کسی که به او خبر می دهند برادر من محمد بود.این مساله باعث شوکه شدن او شد و پای او را به بیمارستان روانی باز کرد.دکترها می گفتند کاری از ما برای او ساخته نیست. آخرین بار او را امین آباد بستری کردیم و قرص هایش به او نمی ساخت و دکترها هم می گفتند داروی دیگری وجود ندارد. افسردگی او خیلی شدید بود و 45 روز بستری بود و بعد به اصرار خوش او را به خانه آوردند تا ما را که تازه به ایران بازگشته بودیم ببیند که این اتفاق دیروز افتاد.

الان برادرتان را دفن کردید؟
نه. هنوز دفنش نکرده ایم.الان منتظر تحویل جنازه پشت در غسالخانه هستیم.

می شود بگویید دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
ما در آشپزخانه مشغول خوردن ناهار بودیم. حالش خیلی خوب و سرحال بود، برای من ناهار کشید و من ظرف ها را شستم. یک مرتبه دیدم برادر دیگرم داد می زد که محمد می خواهد خودش را از پنجره به بیرون پرتاب کند. پدرم و برادرم او را گرفتند و دستانش می لرزید. مدام تکرار می کرد دلم برای همه شما تنگ می شود.ما فکر می کردیم همه این ها به خاطر این است که دوست نداشت به بیمارستان برود. پزشکان مدام به ما می گفتند که او را باید در کلینیک خصوصی بستری کنیم، ما حتی با آقای همایون هاشمی رئیس سازمان بهزیستی هم تماس گرفتیم و گفتیم توانایی پرداخت هزینه های کلینیک خصوصی را نداریم ولی کسی کمکی به ما نکرد. ما همان لحظه با پدرم داشتیم دنبال شماره تلفن کلینیک خصوصی می گشتیم که او را به بیمارستان منتقل کنیم، برادرم دستانش می لرزید و نگاهمان می کرد. من دستانش را گرفته بودم و او التماس می کرد که او را به بیمارستان نبریم. بعد گفت دستانم را ول کنید می خواهم به دستشویی بروم و بعد از دستشویی بیرون آمد و گفت می خواهد سیگار بکشد. مادرم به برادر دیگرم گفت محمد را به بیرون ببرد تا سیگار بکشد، چون به خاطر مشکلات ریوی من که بعد از اسیدپاشی پیش آمد، نمی توانم دود سیگار را تحمل کنم. تا برادرم دکمه آسانسور را بزنند، دیدیم برادرم نیست. آپارتمان ما طبقه بیستم بود و فکرش را نمی کردیم محمد خودش را از این ارتفاع پایین بیاندازد. همه ساختمان و پله ها گشتیم.پایین رفتیم و دیدیم مردم دارند به پشت ساختمان ما می روند و جنازه برادرم را پیدا کردیم.

شما کدام منطقه تهران هستید؟
منطقه 2

با این اتفاقاتی که افتاد، شما هنوز هم از صرف نظرکردن از قصاص راضی هستید؟
نه. من اشتباه کردم. من همان موقع هم می گفتم اشتباه کردم و باید حکم را اجرا می کردم. اما حداقل بخشش برای من این بود که امروز وجدانم راحت است، اگر نمی بخشیدم فکر می کردم این بلاها که سرم می آید به خاطر همین نبخشیدن است. چون ما ایرانی ها از این اعتقادات زیاد داریم. اما با اینکه نبخشیدم می بینید که هنوز هم مشکلات ما وجود دارد.

از فرد اسیدپاش خبر دارید؟
17 شهریور آزاد شد.دیه من را نپرداخت و آزاد شد. در حالی که من به شرط پرداخت دیه، او را بخشیده بودم.

دیه چقدر بود؟
600 میلیون تومان. قرار بود اگر دیه من پرداخت نشود، بخشش باطل شود. ولی معاونت دادستانی آقای فریدون امیرآبادی فراهانی رئیس اجرای احکام آذری من را گمراه کرد و مجید موحدی بدون اینکه دیه من را پرداخت کند آزاد شده است.من به دفتر رهبری نامه نوشته ام، با آیت الله لاریجانی مکاتبه کرده ام و سه سال است دنبال دیه ام هستم اما شکایتم به جایی نرسیده.

خانم بهرامی، در این مدت اسیدپاشی های دیگری هم اتفاق افتاده. شما چقدر با دختران قربانی همذات پنداری می کنیدو احساس شما نسبت به این اتفاق چیست؟ چقدر این اتفاق را ناشی از آن می دانید، که ماجراهای اسیدپاشی که در سال های پیش اتفاق افتاد، خیلی توسط مسئولین با شدت پیگیری نشد؟

من دوست دارم بدانم مسئولین امر اگر دختر دارند، اگر خدایی ناکرده این اتفاق برای بچه هایشان هم بیفتد، چه واکنشی نشان می دهند؟ من قرار بود به دیدن سهیلا جورکش، قربانی اسیدپاشی اصفهان بروم. مادر سهیلا جورکش به من زنگ زد و گفت دخترم چشمش را از دست داده و ما این را به او نگفته ایم و مدام به ما اعتراض می کند که چرا من را در اتاق تاریک گذاشته اید. مادرش از من می پرسید چه اتفاقی می افتد و من گفتم خانم جور کش منتظر هر اتفاقی باشید. گفتم که خانم جورکش هیچ اتفاق خوبی برای شما نمی افتد و فقط خدا به شما صبر بدهد. من معتقدم دادگستری این قضیه را شوخی گرفته. من نمی دانم چه بگویم که چرا برای مسئولان دولتی این اتفاق مهم نبود. حداقل دیروز آقای نادی رئیس دفتر آقای احمدی نژاد، به ما زنگ زد و تسلیت و گفتند ما از طرف دکتر احمدی نژاد چه کاری برای شما بکنیم؟ ولی دادگستری هیچ کاری برای ما نمی کند.

چه کسی از دفتر احمدی نژاد با شما تماس گرفت؟
آقای خشایار نادی.

پروسه درمان شما چگونه پیش می رود؟
متاسفانه مدتی می شود که درمانم را به علت هزینه ها متوقف کردم. چرا که ریاست جمهوری هزینه های درمانم را قطع کرده بود. بالاخره بعداز دیداری که با سیدمحمدخاتمی داشتم، ایشان نامه ای دادند که آقای روحانی را ببینم و لطف کردند نامه ام را دست آقای روحانی رساندند و 2روز پیش قبل از فوت برادرم از دفتر ریاست جمهوری با من تماس گرفتند و گفتند نامه به دستشان رسیده و هزینه ها را دوباره واریز می کنیم. من 150 میلیون بدهی دارم و نمی دانم چه باید بکنم.

من به شما و خانواده شما تسلیت می گویم...
شرایط برای ما سخت است. برادرم هربار که من به ایران می آمدم می گفت می خواهم چشمانم را به تو بدهم و آن ها را از کاسه در می آورم. در آخرم این اتفاق جان برادرم را هم گرفت...
مرجع : ايسکا نيوز