شمس لنگرودی: معلم زندگی من حافظ است
شاعری که از عشق و شادی میگوید
ایسنا , 25 آبان 1393 ساعت 13:07
گروه فرهنگ و هنر: شمس لنگرودی با بیان اینکه در زندگی به رویکرد شادمانه رسیده است، گفت: معلم زندگی من حافظ است.
این شاعر و پژوهشگر که در سالهای اخیر هم در سینما فعالیت میکند، در سالگرد تولد 64 سالگیاش، اظهار کرد: شعری دارم که میگوید «هدیهام از تولد گریه بود، خندیدن را تو به من آموختی». به قول نیچه، تولد با گریه آغاز میشود، بعد انسان سر دوراهی قرار میگیرد که آن تن دادن به گریه یا تن دادن به نیهیلیزم مثبت یا منفی است. نیهیلیزم منفی ادامه گریه است و نیهیلیزم مثبت برای خودش مکانیزم و معنایی از زندگی پیدا میکند تا بتواند این چندروزه زندگی را با رویکرد شادمانه دنبال کند که به آن حکمت شادمان میگویند.
او در ادامه متذکر شد: عوامل زیادی نیست که میتواند این شادی را ایجاد کند که یکی عشق است. در تاریخ ما عده زیادی نبودند که نسبت به عشق رویکرد شادمانه داشتند. اینها بیش از چند نفر نیستند و سرآمد همهشان حافظ و مولوی و سعدی - البته با رویکرد متفاوت - هستند. بقیه معمولا با عشق برخورد خاکسارانه و ذلتآمیزی داشتهاند. اشارهام به مکانیزم همین است که مثلا ابوسعید ابوالخیر، حافظ و مولوی چه مکانیزمی پیدا کردند. هرکس باید خودش این مکانیزم را پیدا کند. خوشبختانه مردم ما با وجود زندگی اندوهبار در طول تاریخ همین شاعران را انتخاب کردند و بهترین شاعران برایشان همینها هستند که رویکرد شادمانه دارند؛ مثل خیام، سعدی و مولوی که البته هر کدام گرایشهای متفاوتی دارند.
شمس لنگرودی درباره دیگر عامل مؤثر در رویکرد شاعرانه به زندگی گفت: عامل دیگر انواع ایدئولوژیهاست. شادمانی سعدی از عشق است. در شادمانی مولانا عشق معلول است و شادی در محضر خدا بودن است. او میگوید از خدا آمدهایم و به سمت او میرویم، بنابراین شادمانیم. ابوسعید هم با مولانا همصداست. مثلا درک حافظ از زندگی به او رویکرد شاعرانه بخشید؛ همان درکی که خیام هم داشت، اما خیام با اندوه نگاه میکرد و میگفت شادمان باشیم. حافظ میگفت زندگی همین است و با شادمانی به آن نگاه میکرد. خیام میگوید می خور و شاد باشد چون به زیر گل بسی خواهد گفت. درواقع فرار از ترس و مرگ است و نوعی شادمانی خدشهپذیر، اما حافظ میگوید بهتر است شادمانی را انتخاب کنیم، چرا که همین هم از دست میرود.
این شاعر سپس درباره گرایش خودش در زندگی گفت: گرایش من به حافظ نزدیک است و معلم زندگی من حافظ است. حافظ میگوید جهان و هرچه در او هست، هیچ در هیچ است. اما او تسلیم نیست، بلکه در پی صلح با جهان است. با جهان همساز و همراه است. شمس لنگرودی همچنین درباره کتاب تازهاش گفت: پارسال در روز تولدم مادرم فوت شد که مشغله فراوانی را برایم ایجاد کرد که زندگی چیست. همین موضوع مبنای شعر بلند «منظومه بازگشت» شد که الآن در نشر چشمه زیر چاپ است.
محمد شمس لنگرودی متولد 26 آبانماه سال 1329 در لنگرود است. مجموعههای شعر «رفتار تشنگی» (1355)، «در مهتابی دنیا» (1363)، «خاکستر و بانو» (1365)، «جشن ناپیدا» (1367)، «قصیدهی لبخند چاک چاک» (1369)، «نتهایی برای بلبل چوبی» (1379)، «پنجاه و سه ترانهی عاشقانه» (1383)، «باغبان جهنم» (1383)، «ملاح خیابانها» (861386)، «لبخوانیهای قزلآلای من» (1389)، «رسم کردن دستهای تو» (1389)، «میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم» (1389)، «شب، نقاب عمومی است» (1390)، «آوازهای فرشته بیبال» و «و عجیب که شمسام میخوانند» (63 ترانه عاشقانه) (1392) از آثار او هستند.
او همچنین رمان «رژه بر خاک پوک» و کتابهای «گردباد شور جنون» (سبک هندی و کلیم کاشانی)، «تاریخ تحلیلی شعر نو» و «رباعی محبوب من» را منتشر کرده است. شمس لنگرودی در فیلمهای «فلامینگوی شماره 13»، «پنج تا پنج» و «احتمال باران اسیدی» هم بازی کرده است.
کد مطلب: 60711