گروه فرهنگ و ادب: جشن سالگرد تولد 73 سالگی علی رواقی به همراه دوستان و آشنایانش برگزار شد.
از چهار يا پنج سالگی پای شاهنامهخوانی پدربزرگ و عمو مینشسته و حالا 40 - 50 ترم تحصیلی است که کلاسهای شاهنامه و دوره غزنوی را در دانشگاه به عهده دارد. او که مادربزرگش را که حافظ تعلیم میداده، درک کرده، معتقد است «باید در مهدکودکها برای بچهها شاهنامه را از رو بخوانند تا گوش بچهها با آهنگ و کلمات آشنا شود». هرچند با تایید شروع آشنایی نوجوانان با شاهنامه از دوران متوسطه ادامه داد: «توضیح مفاهیم شاهنامه همانطور که الان اتفاق میافتد در دوران متوسطه خوب است، به شرطی که اولین بار نباشد که با اشعار مواجه میشوند. درک مفاهیم عمیق اجتماعی و سیاسیای که در شاهنامه است زودتر از این سن دشوار است».
داستانهای محبوب شاهنامه
در این مراسم که در رستوران گردان برج میلاد برگزار شد، وقتی قرار شد تا علی رواقی داستان محبوب خود را در شاهنامه معرفی کند ابتدا به اینکه «شماری از داستانهای شاهنامه هست که کمتر دیده شده» اشاره کرد و گفت: زیباترین و البته کوتاهترین داستان شاهنامه، داستان «تازیانه بهرام» است؛ داستانی که بهرام در آن تازیانهاش را که نامش بر آن نوشته شده بود گم میکند و تا پای جان برای پیدا کردن آن تلاش میکند تا نام ایران با ننگ همنشین نشود. داستان «فرود» هم خیلی خوب است». همان داستانی که بهرام گودرز مهمترین و چشمگیرترین حضور را در شاهنامه دارد و فرود به دست بیژن کشته میشود.
شاعری بدون نان
رواقی همچنین در پاسخ به این سوال که به کدام یک از کاراکترهای شاهنامه بیشتر علاقه دارد، از همه نامها گذشت و با تاکید گفت: «به خود فردوسی علاقه دارم. به آدمی که توانست همه این شخصیتها را خلق کند». او پایداری فردوسی را با ناداری و کجمداری روزگار برای تمام کردن شاهنامه ویژگی بارز این اثر ملی معرفی کرد و ادامه داد: «فردوسی نان نداشت بخورد، اما از سرودن شاهنامه دست برنداشت. او نه برای تمام کردن شاهنامه، بلکه برای بزرگی ایران از جانش مایه گذاشت، تا جایی که گفت: تگرگ آمد امسال برسان مرگ/ مرا مرگ بهتر بدی از تگرگ». رواقی همچنین با گله از آنچه درباره صلهگیری فردوسی از سلطان محمود گفته میشود، تاکید کرد که «اینها را باور نمیکنم».
آیین شهریاری
این استاد دانشگاه ترکیبهای کنایی را از دیگر ویژگیهای شاهنامه که کمتر به آن پرداخته شده عنوان کرد و گفت: «ترکیبهای کنایی شاهنامه را اگر کنار هم بگذاریم چیزی حدود 500 صفحه میشود. ترکیبهایی که بعضی از آنها مصطلح شده، مثل «آب از سر کسی گذشتن» که از شاهنامه گرفته شده». او در ادامه به آیین شهریاری در شاهنامه اشاره کرد که هیچگاه مورد توجه جدی قرار نگرفته. او همچنین تسلط فردوسی به قرآن کریم را ویژگی دیگری دانست که در شاهنامه دیده میشود؛ موضوعی که کمتر به آن پرداخته شده.
فردوسی پاکزبان
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب پارسی در بخش دیگری از سخنان خود درباره نگارش «فرهنگ شاهنامه» تصریح کرد: «هزار سال گذشته و ما فرهنگی برای شاهنامه نداشتیم که دربردارنده واژههای شاهنامه باشد. لغتنامههای فارسی هم واژگان شاهنامه را دربر ندارند و حتا فرهنگ معاصر و لغتنامه دهخدا هم این اطلاعات را ندارند. جز فرهنگ معجم شاهنامه و فرهنگ لغت عبدالقادر. اما این فرهنگها هم شناختی از زبان شاهنامه نداشتند و پیوند عاطفی با فردوسی نداشتند؛ چون لغات زشتی به اسم فردوسی در فرهنگنامههاشان آمده است».
او ادامه داد: «فردوسی به پاکزبانی شناخته شده و حتی درباره ضحاک هم کلمات درشتی به کار نبرده، اینها که به فردوسی منتسب میکنند درست نیست. تندیها در شاهنامه خیلی محدود است، پنج، شش بیت در «نامه رستم فرخزاد به برادرش» که آن هم از زبان رستم فرخزاد است و جهتگیری منفی ندارد. یا ابیات «که پیش زنان راز هرگز مگوی/ چو گویی سخن بازیابی بکوی/ مکن هیچ کاری به فرمان زن/ که هرگز نبینی زنی رای زن» که از زبان اسفندیار و با مقدمه «چنین گفت با مادر اسفندیار/ که نیکو زد این داستان هوشیار» در داستان «رستم و اسفندیار» آمده حرفهای عجیبی نیست. اما فردوسی بیتی که اندکی غل و غش داشته باشد ندارد. در شاهنامه دشنام نیست.»
تصحیح شاهنامه، نیاز ملی
رواقی با بیان اینکه «افزودههای شاهنامه زیاد است»، اظهار کرد: «ما چاپ دقیقی از شاهنامه نداریم و همه چاپهای شاهنامه نادرستیهای زیادی دارند. این موضوع به مصححان شاهنامه برنمیگردد؛ چون مصحح بر اساس نسخههای در دسترس، موضوع را مینگارد. چیزی که در تصحیح شاهنامه اهمیت دارد، شناخت نسخههاست. 10 نسخه برجسته داریم که کارهایی بر روی آنها انجام شده است. اما این نسخهها حدود 250 سال به صورت میانگین با زمان نگارش شاهنامه فاصله دارند. دوره قرن پنج و شش اوج آشوبها در زمان فارسی است. از قرن پنج به بعد واژهها، ساخت و تعبیرات در زبان فارسی عوض میشود و ضبطهای نادرستی از کلمهها انجام شده است». او تصحیح شاهنامه را یک نیاز ملی دانست و با اشاره به «فرهنگ شاهنامه»ای که نگارش آن را خود به عهده داشته، گفت: ریشهنویسی واژگان در این «فرهنگ شاهنامه» نیامده، اما این موضوع را در فرهنگی که در دست نگارش دارم و فرهنگ بزرگ شاهنامه در هفت تا هشت جلد است، خواهم آورد.
خاطرات مینوی
رواقی درباره چند و چون آشنایی و همجواریاش با شاهنامه گفت: «من 50 سال است که با شاهنامه محشورم. سال 44 رسالهام را با استاد معین ارایه دادم. از سال 48 و 49 هم در بنیاد شاهنامه در خدمت استاد مینوی بودم.»
او درباره استاد مینوی ادامه داد: «مینوی با من دوستی و مهربانیای داشت که با کمتر کسی داشت. او با کمتر کسی میتوانست کنار بیاید و البته کمتر کسی هم میتوانست با او کنار بیاید. آدم تندی بود، اما من هیچوقت تندی از او ندیدم.»
زندگی وقف کار
در این مراسم فتحالله مجتبایی، نویسنده و مترجم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و محمدرضا نصیری، عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه پیام نور و دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی حضور داشتند. استاد مجتبایی با اشاره به لزوم توجه به شاهنامه تاکید کرد: کل موجودیت ایران در شاهنامه است. او ضمن تقدیر از علی رواقی برای نگارش فرهنگ شاهنامه درباره این شاهنامهپژوه گفت: «آدم خوبی است که زندگیاش را وقف کارش کرده». همان گونه که رواقی خود درباره کودکیاش میگوید: «بچگی نکردیم، فقط درس میخواندیم و حداکثر ورزش میکردیم».
عزیز دل ما علی رواقی
بهاءالدین خرمشاهی که علاوه بر قرآن و حافظپژوهی و تالیف، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از اعضای هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است، میهمان ویژه جشن تولید علی رواقی بود، اما نتوانست به این جمع بپیوندد. او در عوض شعری برای دوست و همکار خود نوشته بود و با همسر و پسر خود روانه مهمانی کرده بود که توسط پسرش خوانده شد. او شعر را با جمله «دوستداری که همواره با شماست» امضا کرده بود. متن شعر که با خطی خوش نوشته شده بود به این شرح است:
«عزیز دل ما علی رواقی
که در بزم مهرست همواره ساقی
چنانش ز ژرفای دل دوست دارم
که خواهم نشانم بر او عمر باقی
چنان بیخیال است از رنج دنیا
که گویی حکیمی است آن هم رواقی
به دنیای بیمهر آزاده آزار
مرا نیز چون اوست بیاشتیاقی
ز میلاد فرخندهاش شادمانم
نباید سُرایم سرود فراقی
ز بخت من است این گنه، نی ز دریا
که مهجورم ماندم ز بزم رواقی
بسی شکر دارم ز یزدان یکتا
که با حضرتش باشدم هموثاقی
از این کاردانی سرای دو دَر هم
گذر میکنم با امید تلاقی
تسلای دل می دهم با مَثَل خود
که کارست باقی و یارست باقی
چو خوش اتفاقی است دیدار این جمع
غنیمت بدان فرصت اتفاقی
سزاوار او شعر نتوان سرودن
چه سبک خراسان، چه سبک عراقی
در این شعر اگر ضعف تالیف بینید
ببخشید بر بنده بیاتّساقی»