جوامع توسعه یافته در بزرگداشت و اهميت دادن به وقايع جاري و تاريخي خود، بسيار پيگير و پركار هستند. كافي است كه يك اتفاق ناخوشايند در جامعه آنان رخ دهد، بیشتر اعضای جامعه واكنش نشان ميدهند، برحسب اهميت واقعه براي آن سالگرد ميگيرند و اجازه نميدهند كه موضوع از حافظه تاريخي مردم پاك شود. اين يادآوري از رویدادها بسيار مهم است، زيرا نقش هويتبخشي و حتي سياستگذارانه براي آنان دارد. براي نمونه جنگ جهاني براي آنان هنوز زنده است. اگرچه اين جنگ اتفاق بسيار مهمي بود، و زنده نگه داشتن خاطره آن نيز لازم است، زيرا فقط از اين طريق است كه توجه جامعه را به نتايج جنگ و علل پديد آمدن آن ميتوان جلب كرد، هنوز هم در فرانسه در روزهای خاصی برای یادآوری جنگ دوم آژیر جنگ کشیده میشود. از اين طريق است كه حس هويت ملي و انسجام اجتماعي را ميتوان تقويت كرد.
برنامهاي كه امسال در نرماندي (محل حمله متفقين به اروپا و پياده كردن نيرو براي شكست نهايي آلمان نازي) برگزار كردند يك نمونه آن است. ولي اين بزرگداشتها فقط به مراسم اينچنيني محدود نميشود. كافيست به اتفاقات ديگر مثل كشتهشدن یک كودك نيز توجه كنيم كه چگونه افكارعمومي نسبت به آن حساس ميشود و همين حساسيت است كه زمينه را براي پيدا كردن راهحل نيز فراهم ميكند. يكي از دلايلي كه رسانههاي آنان را بسيار جذاب و پرمخاطب ميكند، پرداختن به همين امور جاري و حتي روزمره زندگي مردم و برجسته كردن آن است. در مقابل كوشش ما از یک سو بر گزينش و برجسته كردن برخی رويدادهای به نسبت تاریخی و از سوی دیگر به حاشيه راندن مواردی است که با زندگی امروز مردم در ارتباط است. مواردي كه برجسته ميشود، لزوماً مسأله مردم و در ارتباط با زندگي جاري و تجربيات آنان نيست. نقش مهمي در هويتبخشي و انسجام اجتماعي آنان ندارد، بيشتر مطلوب دولتها و تداوم حاكميت آنهاست.
اين مقدمه گفته شد تا به نمونه ويژهاي پرداخته شود. ٣٠سال پيش در بوپال هند، كارخانه حشرهكشسازي يونيون كاربايد دچار حادثه و مواد سمي آن در سطح شهر منتشر شد و بلافاصله هزاران نفر را كشت و صدها هزار نفر را معلول و بيمار كرده است و فرزنداني هم كه از افراد در معرض اين گازهاي خطرناك بودند، به دنيا ميآيند، دچار نقص عضو يا فقدان سلامتي هستند. بهدرستي گفته شده است كه اين فاجعهبارترين حادثه صنعتي در تاريخ بشر است. اين فاجعه را ميتوان مقايسه كرد با اتفاقي كه در ورزشگاه شهر ليورپول در سال ١٣٦٨ (يعني ٥سال بعد از فاجعه بوپال) رخ داد و طي آن كمتر از صد نفر كشته و بيش از ٧٠٠ نفر مصدوم شدند، اين حادثه هنوز هم براي انگليسيها زنده است و پيگير ماجرا هستند و سالگرد آن را به ياد ميآورند، و به دليل همين حساسيت است كه ميتوانند مانع از تكرار اين رويدادها شوند، در حالي كه اهميت آن از حيث تبعات منفي براي مردم و محيطزيست و... در مقايسه با حادثه بوپال بسيار كوچكتر است ولي اگر بدانيم كه سرنوشت اين حادثه چه شد و وضعيت كنوني مردم بوپال و بقایای این كارخانه چگونه است و اصولاً ما چقدر پيگير و يادآور اينگونه اتفاقات هستيم، دچار تعجب ميشويم.
گفته ميشود كه پس از گذشت ٣٠سال هنوز هم ٢٥ تن مواد سمي در محوطه كارخانه هست. هنوز فرزندان ناقص و معلول بهدنيا ميآيند. البته به هر يك از بازماندگان ٥٤٠ دلار!! پرداخت شد، ولي مديران كارخانه تحت تعقيب كيفري قرار نگرفتند! اگر بخواهيم قضاوت و داوري منصفانه كنيم، بايد بگوييم كه آنها حق دارند و متوجه هستند كه براي داشتن يك زندگي بهتر و امن، بايد نسبت به رويدادهاي اطراف خود واكنش نشان دهند، حتي اگر شده سالهاي متمادي آن رويداد را به خود و ديگران يادآوري كنند. چه اين رويداد خشنودكننده باشد و چه ناراحتكننده. اين شيوه زندگي آنان است كه نگاهشان نسبت به گذشته و نيز رويدادهاي امروز، آينده زندگي آنان را معنا ميكند. ولي ما در مسير متفاوتي عمل ميكنيم، چون نميتوانيم تصوير روشني از آينده خود به دست آوريم، پس چارهاي نداريم كه چشم بر اكنون خود ببنديم و بيتفاوت از كنار رويدادهايش عبور كنيم و از اين بدتر اينكه گذشته را به سرعت فراموش كنيم.
زندگي در چنين جوامعي در حالت تعليق و بيمعنايي درخواهد آمد. البته اين بدان معنا نيست كه در اين جوامع رويدادهاي گذشته را يادآوري نميكنند و يا نسبت به رويدادهاي حال واكنش نشان نميدهند، چرا كه رويدادهايی از گذشته مورد توجه و بزرگداشت آنان است كه به حالت آييني و مناسكي درآمده و ارتباطش را با زندگي امروز بشر از دست داده است. درهرحال اگر ميخواهيم كه آينده ما اميدبخش و امن باشد، بايد آن را از خلال حساسيت نسبت به حال و گذشته خود بازتوليد كنيم. و اين وجه رفتاري فرق مهمي ميان ما و آنان است كه آنان متوجه اين نكته هستند و به آن عمل ميكنند و ما نه يا كمتر.