اقليما: اگر مردم نفهمند چرا برايشان سخنراني ميكني؟ اهورا ایمان: اظهاراتاباذري، سخیف و بیپایه است
گروه جامعه: دكتر مصطفي اقليما گفت: «اگر در جلسهای سخنران به مردم بگوید نمیفهمید، مردم موظف هستند آن نشست را ترک کنند. اگر سخنران مردم را فاقد قدرت درک و فهم میداند چگونه برای آن ها سخنرانی میکند؟»
نزدیک به یک ماه از فوت خواننده جوان موسیقی کشورمان میگذرد، اما حواشی مربوط به آن همچنان باقی است. از بهت و غافلگیری این فقدان برای طرفداران مرحوم مرتضی پاشایی که بگذریم، حیرت از مشارکت چشمگیر و بیسابقه مردم در مراسم ترحیم او باقی میماند. پدیدهای که بارها در رسانهها مورد بررسی قرار گرفته است و بهتازگی نیز در دانشگاه تهران نشستی با حضور تنی چند از استادان جامعهشناسی تحت عنوان "پدیدار شناسی فرهنگی یک مرگ" برگزار شد.
نشستی که قرار بود علل ایجاد حواشی و پدیده ناشی از آن بررسی کند، خود جنجال آفرین شد. در این نشست اساتید دانشگاه و جامعهشناسانی همچون حمیدرضا جلاییپور، محمدسعید ذکایی، نعمتالله فاضلی و همچنین یوسف اباذری به ایراد سخنرانی و بیان تحلیلهای خود از این حواشی و پدیده پرداختند. در این میان سخنرانی یوسف اباذری بازتاب گستردهای در مطبوعات و شبکههای اجتماعی پیدا کرد. جنجالیترین بخش این نشست، اظهارات یوسف اباذری در نقد ویژگیهای موسیقی پاشایی و همچنین مخاطبان این نوع موسیقی بود که با واکنش برخی حاضران در سالن نیز مواجه شد.
اهورا ایمان موسیقیدان و ترانهسرا با انتقاد از رویکرد غیرعلمی و ناصحیح اباذری، میگوید: «همان اندازه که از یک موزیسین میتوان انتظار داشت تا نسبت به مسائل و علم جامعهشناسی آگاهی داشته باشد، به همان نسبت نیز میتوان نظرات یک جامعهشناس را در باب موسیقی و ترانه مرجع قرار داد.» ایمان میافزاید: «اظهارنظر آقای اباذری درباره موسیقی پاپ برای من بسیار تعجببرانگیز بود. به عقیده من این سخن به دلیل عدم داشتن پشتوانه آکادمیک و آگاهی علمی، بسیار سخیف و بیپایه و اساس است. این اظهارنظر و سخنانی از این دست نشاندهنده نوعی عناد و دشمنی با موسیقی پاپ است که سالهاست در کشور رواج دارد.»
اهورا ایمان درباره حضور همیشگی موسیقی پاپ در کنار مردم میگوید: «آقای اباذری چه تعریفی از موسیقی پاپ دارند، آیا جز این است که موسیقی پاپ، موسیقی مردمی است که همواره از آغاز پیدایش و شکلگیری در تمامی صحنههای زندگی مردم وجود داشته است. خواه این موسیقی مرغ سحر استاد شجریان باشد یا اندک اندک استاد ناظری باشد، یا موسیقی همایون شجریان، مرحوم بابک بیات، ناصر عبدالهی و مرتضی پاشائی.» وی میگوید: «البته در موسیقی پاپ مانند هر مقولهی دیگری کارهای ضعیف و قوی وجود دارد. چه کسی میتواند ادعا کند موسیقی کلاسیک تمام فرهیخته است، موسیقی فولک تمام فرهنگی و فرهنگساز است، یا موسیقی سنتی ما تماما فاخر و ملی است.»
این ترانهسرا معتقد است که هنر مبتذل پاپ و غیرپاپ ندارد، و این ادعا که موسیقی به صرف پاپ بودن مبتذل است بسیار غیرواقعی است. او میافزاید: «هنگامی که ابتذال به هنر ورود میکند، چه تفاوتی دارد که آن موسیقی مبتذل با ارکستر سمفونیک وین نواخته شود یا ارکستر پاپ خوانندهای در ایران!» اهورا ایمان درباره نظر غیرکارشناسی اباذری در حوزه موسیقی میگوید: «بهتر بود آقای اباذری به اندازه کمتجربهترین و جوانترین افراد دخیل در موسیقی، با موسیقی پاپ آشنا میشد و به آن گوش میسپرد، و سپس اظهارنظر میکردند. هنگامی که یک چهره دانشگاهی در چنین نشستی به سخنرانی میپردازد، جای تاسف است که سخنانش از روی آگاهی و دانش نباشد و صرفا اظهار عقیدهای تهی باشد.»
او در همین باره میافزاید: «کما اینکه این خرده را بر من موسیقیدان و ترانهسرا نیز خواهند گرفت، اگر در حوزهای که تخصص من نیست، تنها با این پشتوانه که از یک کارشناس شنیدهام، اظهارنظر کنم. این نوع کنش دم دستی ترین نوع برآورد جامعه شناختی است.» این موسیقیدان درباره تاثیر سخنان اباذری میگوید: «به عقیده من این یک نوع اسیدپاشی فرهنگی تلقی میشود. این بیپروا تاختن در حیطهای که دانشی نسبت به آن نداریم، اساسا از شان یک استاد جامعهشناسی به دور است.»
او در پایان سخنانش خاطرنشان میکند: «موسیقیدانها وظیفه دارند آگاهی را نسبت به موسیقی پاپ افزایش دهند. در سالهای قبل از انقلاب، موسیقی اعتراضی ما نسبت به رژیم پهلوی، جز موسیقی پاپ بود؟ در سالهای جنگ سرودهایی که ساخته شدند مگر غیر از موسیقی پاپ بودند؟ یا اکنون آثار پیشرویی که مسائل اجتماعی را به چالش میکشند آیا از حیطهی موسیقی پاپ خارج بودهاند؟» اما اظهارات اباذری به این جا نیز ختم نشد. او با هدف گرفتن توده مردم در ادامه سخنانش، پس از اعتراض چند نفر از حضار در همایش گفت: «معلوم است من نماینده مردم نیستم. شما نماینده مردم هستید. من همین کسی هستم که دارم میگویم این مردم ابلهاند. معلوم است که من نماینده مردم نیستم. چه کسی گفته من نماینده مردم هستم؟ من از جانب خودم حرف میزنم به عنوان یک آدم. معلوم است که نماینده این مردم نیستم. شما این مردم هستید.»
این سخنان بازتاب و واکنشهای اعتراض آمیز زیادی را به همراه داشت. جامعهشناسان و روشن فکران معتقدند که برخوردهایی از این دست میتواند به عزت نفس مردم آسیب برساند و غرور ملی را خدشه دار کند. مصطفی اقلیما آسیب شناس اجتماعی و رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران میگوید: «اظهارات هر فرد برگرفته از دیدگاه و جهانبینی خود است. اگر فردی مردم را متهم به نفهمیدن و ندانستن میکند، در جهان بینی خود دچار مشکل و ضعف است. گاه حتی عدم درک درست از مردم و جهان چنان عمیق میشود که فرد، ویژگیها و ضعفهای خود را به دیگران نسبت میدهد.»
او درباره چگونگی برخورد مردم با چنین اظهاراتی میگوید: «اگر در جلسهای سخنران به مردم بگوید نمیفهمید، مردم موظف هستند آن نشست را ترک کنند. اگر سخنران مردم را فاقد قدرت درک و فهم میداند چگونه برای آن ها سخنرانی میکند؟» او میافزاید: «من میخواهم بدانم کسی که خود را مجاز به اظهارنظر درباره موسیقی میداند، چند سال را صرف آموختن موسیقی کرده است. آیا با ردیف و نت موسیقی آشنا است؟ هنگامی که من مدعی میشوم نوعی از موسیقی بد است، باید موسیقی کلاسیک، اپرا، سنتی و... را خوب بدانم تا با آن موسیقی بسنجم و سپس اظهارنظر کنم.»
اقلیما درباره تمایل دولت نسبت به این پدیده میگوید: یک استاد دانشگاه باید بر اساس شواهد و دلایل صحبت کند. این پدیده هیچ ارتباطی به دولت نداشته و منفعتی هم برای آن نداشته است. این مشارکت صرفا یک حرکت مردمی است که حتی نمیتوان فوت این خواننده را تنها دلیل آن دانست. پیش از این هم گفتهام که جامعه نیاز به تخلیه روانی دارد.» او در پایان میافزاید: «تجمعهایی از این دست از روی نادانی مردم نیست، گاهی آدمها به هر بهانهای دوست دارند غمها، هیجانات و ناکامیهای خود را تخلیه کنند؛ در کشورهای دیگر به این موضوع توجه شده اما در ایران این نیاز جدی تلقی نمیشود.»