گروه جامعه-رسانه ها: نعمت احمدی حقوقدان و وکیل دادگستری در روزنامه شرق نوشت: 1-دادگاه نورنبرگ در ٢٠نوامبر١٩٤٥ بعد از خاتمه جنگجهانیدوم بهمنظور محاکمه سران حزب نازی به اتهام جنایات جنگی برگزار شد. هشتقاضی از کشورهای آمریکا، انگلیس، روسیه و فرانسه هیاتقضایی این دادگاه را تشکیل میدادند. یکی از متهمان که به اعدام محکوم و حکمش جاری شد، «یولیوس اشترانجر» بود. او ناشر هفتهنامهای بود به نام- استورمر- که به زبان آلمانی «تهاجم یا حمله» معنی میدهد. اشترانجر هیچ پست دولتیای نداشت. از نخستین سالهای ظهور هیتلر، در مونیخ به جمع هواداران او پیوست و زمانیکه حزب نازی به قدرت رسید، «هفتهنامه استورمر»، را منتشر کرد. عمده شهرت این هفتهنامه به خاطر کاریکاتورهایی بود که جامعه یهود را مسخره و البته مقالات تندی هم علیه یهودیان چاپ میکرد. بعد از خاتمه جنگ و تشکیل دادگاه جنایات جنگی در نورنبرگ، یولیوس اشترانجر دستگیر و به همین اتهام یعنی چاپ کاریکاتور و مقالات ضدیهودی به اعدام محکوم شد.
٢- موضوع هولوکاست و قوانینی که در غرب نسبت به هولوکاست تصویب شده است نیز مدنظر است. در اکثر کشورهای غربی، خصوصا همین فرانسه اگر کسی قصد داشته باشد راجع به کشتار یهودیان در جنگجهانی دوم تحقیق کند، حتی اگر روژه دوگارودی باشد و این سوال ابتدایی را طرح کند که این عدد ششمیلیونکشته یهودی در اردوگاههای کار اجباری و اتاق گاز را از کجا آوردید، با محاکمه و زندان روبهرو میشود.
٣- هفتهنامه «شارلیابدو» که در فرانسه منتشر میشود یا روزنامهای که در دانمارک چاپ میشود، «بهعمد» -تکرار میکنم به عمد- با اعتقادات مسلمانان برخوردی غیرمنطقی و غیرحقوقی میکنند. قاعده معروف حقوقیای داریم تحت عنوان «تسبیب»؛ برای نمونه، کسی نمیتواند در ملک خود تصرفاتی کند که مستلزم ضرر به همسایه باشد اما این قاعده در دیگر مسایل حقوقی هم وارد شده است. مثلا پزشکی که مسوولیت مداوای بیماری را برعهده دارد اما حاضر نمیشود نیمهشب بالای سر بیمار برود و بیمار فوت میکند، او را محکوم به جبران خسارت میکنیم. بنابراین تنها باید رابطه علیت بین ضرر و عمل فاعل موجود باشد. منظور از رابطه علیت، علت منطقی است که بهمحض وجود علت، معلول آن پدید آید یا عامل پدیدآمدنش باشد. حال برمیگردیم به عمل هفتهنامه شارلیابدو، که روز گذشته نیز در شماره جدید خود، مشی گذشته را ادامه داد. وقتی مصاحبه مدیرمسوول هفتهنامه را خواندم که باافتخار میگفت، من نه پولی دارم، نه ماشینی، نه زن و فرزندی که از دست بدهم بلکه باور دارم که باید با موهومات (به باور او) مسلمانان با قلم برخورد کرد! کدام منطق میپذیرد که واکنش من در مقابل باور شما عین واقعیت است؟ اختصاص محافظ برای نویسندگان و کاریکاتوریستها نوعی آمادگی برای شرایط جنگ را نشان میداد که منتظر واکنش احتمالی مسلمانان بودند.
٤- نگاهی گذرا به تاریخ اروپا و آمریکا نشانگر این است که تناسب جمعیتی بهنفع مسلمانان در کل جهان، در حال دگرگونی است. در آغاز قرن بیستم در تعدادی از کشورهای اروپایی و آمریکایی مسلمانان دارای جمعیت قابلتوجهی نبودند. کشورهایی مانند سوئد، نروژ و دانمارک تعداد مسلمانانشان انگشتشمار بود. کشورهای استعماری مانند انگلستان، فرانسه، هلند و بلژیک از این جهت که کشورهای مسلمان را مستعمره خود کرده بودند، با ورود مسلمانان در خاک خود روبهرو شدند؛ امروز انگلستان و فرانسه با جمعیت مسلمان دورقمی روبهرو هستند یعنی بالای ١٠درصد، بعضی از شهرها چهرهای کاملا اسلامی دارند. برای نمونه، بندر مارسی در جنوب فرانسه مشابه شهرهای شمالآفریقاست مانند الجزیره یا کازابلانکا و رباط. آیا پذیرفتنی است با دگرگونی بافت جمعیتی باورمند به ادیان و مذاهب دیگر و حضور معتقدان دیگر ادیان آسمانی، خصوصا اسلام در جوامع غربی و توطن در این کشورها و تولد نسل دوم و سوم در همین خاک با اعتقاد به دین و مذهب آباواجدادی خود، روزنامهها و رسانههای دیگر مکانی برای توهین به باورهای مذهبی دیگرانی شوند که اتفاقا عنوان «هممیهن» را هم برای آنان پذیرفتهاند؟
٥- در عین حال همه آنچه گفتم نمیتواند و نباید بهانهای باشد تا افراد تندرو با عقاید رادیکال خود دست به اسلحه ببرند و خود قاضی و مجری باشند! در ساعات اولیه که قضیه حمله به دفتر نشریه شارلیابدو اتفاق افتاد و هنوز هویت مهاجمان معلوم و مشخص نبود، بغضی گلوی اهل درد را گرفته بود که نکند مهاجمان با هویت خاورمیانهای باشند و دوباره به برخی فرصت دهند که از قداست جنگهای صلیبی بگویند و برخورد با مسلمانان! وقتی هویت مهاجمان که متولد پاریس بودند مشخص شد، دیگر از تقابل مسیحیون با اهالی خاورمیانه سخنی به میان نیامد که هیچ، حضور سرانی از خاورمیانه در جمع سران اروپایی که برای دلداری رییسجمهور فرانسه راهی پاریس شدند، دیدنی بود. صدسال پیش در همین ایام بود که جنگجهانی اول بین دولتهای اروپایی، قارهسبز را به خون کشانده بود.
اروپا طی یکصدسال گذشته از بستر خون و آتش به سرمنزل اتحاد رسید و مجموعه کشورهایی که روزگاری آتش جنگ اول و دوم را برپا کردند، امروز پارلمانی مشترک دارند. آنها با پولی واحد و سرزمینی «بدونمرز»، دیروز مبارزه با کمونیسم را وجه مشترک خود میدانستند و امروز تروریسم را! اگر بستر کمونیسم دیروز، روسیه (شوروی) بود، امروز میخواهند بستر تروریسم را دنیای اسلام جلوه دهند. مهم نیست این مسلمان در «امالقرای» اسلام متولد شده باشد یا متولد پاریس، مارسی یا لندن باشد. هم آن رفتار تند که علیه مقدسات جامعه مسلمانان روزنامه منتشر میکند و هم واکنشی که با اسلحه، پاسخ آن اهانتها را میدهد، هردو این اعمال محکوم است؛ هم کسانی که سببسازند و هم کسانی که سببسوز. چه خوب است به باورهای هم احترام بگذاریم.