گروه سیاسی: مهدی طائب میگوید: حسن روحانی اصولا قدرتی ندارد، خیلی زودتر از چیزی که تصور میشد «خسته» شده٬ در قضیه همهپرسی راه «بنیصدر» را میرود، تاریخ مصرف احمدینژاد تمام شده است، مطهری برای معالجه به پزشکی قانونی مراجعه کند و نظام بیش از این توان مبارزه با «فساد» را ندارد.
رئیس تشكل موسوم به قرارگاه عمار و از حامیان سرسخت احمدینژاد در دوره ریاستجمهوری او، همچنین گفته است دولت روحانی اصولا قدرتی ندارد اگر به رئیس قوه مجریه دو ماه مرخصی داده شود٬ اتفاقی در کشور رخ نخواهد داد. وی به طور تلویحی وجود فساد در كشور را امری طبیعی دانسته و گفته نظام بیش از این توان مبارزه با چنین پدیدهای را ندارد و وظیفه اصلی جمهوری اسلامی تربیت نیرو برای ظهور امام زمان (عج) است تا پس از ظهور بتواند با فساد مبارزه کند. وی همچنین پیشنهاد کرده مطهری برای معالجه به «پزشکی قانونی» مراجعه کند! و درباره بازگشت محمود احمدینژاد به قدرت هم گفته موافق چنین اتفاقی نیست چرا که تاریخ مصرف وی تمام شده است! چكیده اظهارات حجت الاسلام مهدی طائب رئیس تشكل موسوم به قرارگاه عمار را در زیر بخوانید:
* در باب رفراندوم که ایشان دارد راه آقای بنیصدر را میرود، چون اولین کسی که رفراندوم را مطرح کرد آقای بنیصدر بود و ایشان گفت ایران به بنبست رسیده است و برای خروج از بنبست باید رفراندوم بدهیم. بنبست آقای بنیصدر چه بود؟ او میخواست هر چه میگوید عمل شود. قانون اساسی آن موقع هم رئیسجمهور و نخستوزیر گذاشته بود و اختیارات امر دست نخستوزیر بود. نخستوزیر را هم باید آقای رئیسجمهور به مجلس معرفی کرد و مجلس هم رأی میداد. آقای بنیصدر هر چه همپالکی خودش بود به مجلس معرفی کرد و مجلس هم رأی نداد. آخر سر آمد و گفت این نمیشود. بنبست است. چه کار کنیم؟ رفراندوم بگذارید این اصل را عوض کنید. امام فرمود تو خودت را عوض کن. انقلاب راه خودش را میرود.
حالا هم هر رئیسجمهوری که میآید، وقتی میبیند در چهارچوب قوانین موجود نمیخواهد حرکت کند، اولین چیزی که به ذهنش میرسد رفراندوم گذاشتن است. اینکه راهحل نشد. حالا فرض کنیم رفراندوم گذاشتیم و آنچه را که به نظر شما راهحل است اجرا کردیم و در همان مسیر به بنبست رسیدیم. آن وقت چه کار کنیم؟ باز رفراندوم بگذاریم؟ آن وقت سنگ روی سنگ بند میشود؟
* آقای روحانی در بحث تلویزیونی گفت من مشکل اقتصاد را حل میکنم. ایشان حتماً میدانست وضع اقتصاد ما چیست. قول 100 روزه و سه ماهه خیلی قول سنگینی بود. کسی که اقتصاددان بود میدانست طی 100 روز یک آش را نمیشود هم زد. بعد شش ماهه و یک ساله. ایشان وقتی داشت قول میداد، واقعاً بر چه مبنایی قول میداد؟ تصویر و تصور آقایان این بود که ما در مذاکرات موفق میشویم و تحریمها رفع میشوند و تولید نفت را به چهار پنج میلیون بشکه میرسانیم. پول نفت هم که بشکهای 100 دلار است. پنج میلیون بشکه میفروشیم و پول از آسمان روی ایران میبارد و خرجش میکنیم و رفاه عجیب و غریبی برای مردم میآوریم و همه قفلها را باز میکنیم و بعد همه میفهمند اصولگرایی غلط و ملیگرایی و مذاکره درست است. واقعاً به این موضوع مطمئن بودند. آقای زنگنه در مصاحبه بعد از وزارت نفتش در پاسخ به این سئوال که برنامه شما چیست، گفت میخواهیم تولید را بالا ببریم. معلوم میشد بسیار به مذاکرات مطمئن بودند.
* مذاکرات بر سر چی؟ ادعای امریکاییها هستهای بود. آقا هم راه را باز گذاشتند و گفتند بروید مذاکره کنید. حالا رفتید مذاکره کرده، همه قولها را هم داده، همه چیز را هم تعطیل کرده و حالا به اینجا رسیدهاید که امریکاییها بر اساس اخبار بینالمللی هیچ چیزی برای شما روی میز نگذاشتهاند. حالا دارد به شما میگوید موشکهایت را جمع کن. تو هوافضا میخواهی چه کار؟ برد موشکهای تو فوقش باید 300 کیلومتر باشد، آن هم تحت نظارت من باید تولید شود. ای بابا! کار را به اینجا رسانده است، حالا چه کار کنیم؟ نه قانون اساسی اجازه میدهد، نه غیرت مردم، نه استقلال مردم و نه شعارهای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی اجازه میدهند. این حرفها اولین چیزی را که زیر سئوال میبرد استقلال ماست. حالا اجازه نمیدهد. ایشان هم گفته است اقتصاد را درست میکنم و گیر کرده است. چه کار کنیم؟ رفراندوم بگذاریم. رفراندوم سر چی؟ سر اینکه موشک میخواهیم یا نه؟ حالا رفراندوم کردیم و به این نتیجه رسیدیم موشک نمیخواهیم. تمام میشود؟ حالا امریکاییها میگویند شما در ایران حقوق بشر را باید رعایت کنید. حقوق بشر چیست؟ یکی از اموری که در ایران ممنوع است همجنسبازی است. آقای هادوی دادستان اول انقلاب بود. یک نفر دیگر هم هست که اسمش یادم رفته است. خیلی هم آدم شجاع و از جبهه ملی بود. پیرمرد بود و مصاحبه و بسیار اظهار شجاعت میکرد. قضیه برای سال 58 است. گفت رسماً از امریکا برایم نامه نوشتهاند که در ایران یک همجنسباز را محاکمه کرده و حقوق بشر را زیر پا گذاشتهاید. گفت من هم با کمال شجاعت جواب دادم به شما ربطی ندارد. عجب شجاعتی! خندهمان گرفت، ولی الان آنها به دنبال این هستند که مانند امریکا و انگلیس که همجنسبازی قانونی شده است، میگویند حقوق بشر اقتضا میکند در ایران همجنسبازی قانونی شود. حالا فرض کنید رفراندوم گذاشتید و این را هم قبول کردید. حالا میگوید قانون اساسی شما دینی است. این را باید کنار بگذارید. عاقبت رفراندومها به اینجاها میکشد. شناخت شما از طرف مقابلت کامل نیست. اگر شناختت کامل باشد، نیاز به رفراندوم نداری. با همین قانون اساسی پدر دشمن را در آوردهایم و با همین قانون ساسی جلو رفتهایم. پیشبینی هم میشد آقای روحانی خیلی زودتر از چیزی که تصور میرود خسته شود. احساسم این است که ایشان خسته شده است.
* چرا با وجود فسادهای مالی و فسادهای فرهنگی و بعضی از مسائلی که در جامعه هست، مقصرین معرفی نمیشوند و یا اگر هم معرفی شوند، بهطور کامل محاکمه نمیشوند؟ و این ناهنجاریهای فرهنگی و مالی تا کی میخواهد ادامه داشته باشد؟
سؤالی می پرسم. آیا حکومت برای ما هدف است یا وسیله؟ اگر حکومت وسیله است، هدف چیست؟ دقیقاً و یقیناً حکومت برای ما هدف نیست. ما تابع امیرالمؤمنین(ع) هستیم. حضرت داشتند کفششان را وصله میکردند. ابنعباس گفت: «آقا! این را دور بیندازید.» فرمود: «چرا؟» گفت: «دیگر خراب شده است.» فرمود: «چقدر میارزد؟» ابنعباس گفت: «آقا! من میگویم دورش بیندازید، شما میپرسید چقدر میارزد؟» فرمود: «حالا یک قیمت بگو.» ابنعباس گفت: «هیچ!» فرمود: «حکومت بر شما برای من از این کفش بیارزشتر است. مگر اینکه حقی را زنده کنم و باطلی را بمیرانم.» پس حکومت هدف نیست، بلکه یک وسیله است.
هدف چیست؟ هدف اصلی در یک حکومت اسلامی این است که ذیل این حکومت نیروهایی تربیت شوند، کار یاد بگیرند و کمک کنند که موانع ظهور امام زمان(عج) از بین برود و صاحب اصلی بیاید. ما که صاحب اصلی حکومت نیستیم. پس داریم ذیل این حکومت دو کار انجام میدهیم. اول: داریم در این حکومت نیرو تربیت میکنیم. دوم: این نیرو آماده شود و موانع را بردارد تا بقیهاللهالاعظم بتوانند تشریف بیاورند. در این تربیت شدن شیطان را که نتوانستهاید از این دنیا بردارید. شیطان هست. حزبالشیطان را هم که نتوانستهاید از بین ببرید و هست. شیطان و حزبش دقیقاً میخواهند هدف مورد نظر شما تحقق نیابد. او هم کار خودش را میکند. بنابراین این یک جنگ و نبرد است، آن هم نبردی با ویژگیهای خاص خودش. شکست، پیروزی، پسرفت و پیشرفت داریم. اگر بخواهیم بدانیم موفق هستیم یا نیستیم، راهش این است که خط بکشید و ببینید از اول که راه افتاده و تا اینجا آمده توانستهاید کسی را تربیت کنید؟ توانستهاید از موانعی که برای ظهور آقا هست کم کنید؟ اگر توانستهاید نیرو تربیت و موانع را برطرف کنید موفق هستید. اگر نتوانستهاید این دو کار را انجام بدهید ناموفق هستید.
در این حکومت از زمانی که تشکیل شده است ببینید آیا در تربیت نیرو و برداشتن موانع پیشرفت کرده یا نکردهاید؟ چه کسی میتواند بگوید پیشرفت نکردهایم؟ چه کسی میتواند بگوید زمینههای ظهور را کم نکردهایم؟ یعنی بینی و بینالله اگر بقیهاللهالاعظم 35 سال پیش میخواستند بیایند کار راحتتر بود یا حالا؟ یک ارزیابی کنید. اگر الان راحتتر هستند، معلوم میشود در آن هدف موفق بودهایم. هدف این نیست که ما فساد را جمع کنیم. جمع کردن فساد کار ما نیست. کار کیست؟ کار فرمانده کل است، اما او برای جمع کردن فساد نیرو و آدم میخواهد و این آدمها باید تربیت شوند. ما که زورمان از علی بن ابیطالب(ع) که بیشتر نیست، امیرالمؤمنین(ع) در جامعهای که تشکیل داد، آیا موفق شد فساد را جمع کند؟ اگر فساد را جمع کرده بود که شهید نمیشد. موفق شد جلوی دزدیها را بگیرد؟ اگر موفق شده بود که شهید نمیشد. چرا امیرالمؤمنین(ع) موفق نشد؟ در امیرالمؤمنین(ع) نقصی بود؟ نه. ایشان کار بلد نبود؟ اگر علی بن ابیطالب(ع) کار بلد نباشد، یعنی خدا کار بلد نیست، چون امیرالمؤمنین(ع) شاگرد خدا بود. مشکل کار چه بود؟ مشکل این بود که آنچه را که ایشان میخواست اجرا کند به اندازه لزوم یاور نداشت و یاورانی که بودند برای اجرای آن اهداف کافی نبودند. الان نمیخواهید آن فسادها را جمع کنید، چون قله جمعه کردن فساد علی بن ابیطالب(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) تا... امام حسن عسگری(ع) و بقیهاللهالاعظم(ع) هستند. این کار ما نیست. کار ما این است که جامعهای را که در عصر امیرالمؤمنین(ع) شکست خورد در بیاوریم و به جامعهای تبدیل کنیم که وقتی علی بن ابیطالب(ع) زمان آمد و شروع به کار کرد شکست نخورد و این یعنی تربیت نیرو.
فسادهایی که میبینید دائماً ظهور میکنند و شما جلوی آنها را میگیرید، در حقیقت تمرین هستند. خدای متعال دارد نیروها را میآزماید: «لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُون»(2) آزمایشهایی است. این فسادها کار حکومت نیست، کار شیطان و شیطانیهاست که میخواهند این حکومت به تربیت نیرو نرسد. نفوذی میفرستد، در آدمهای متزلزل کار میکند و آنها را از خط بیرون میبرد، در آدمهای در خط کار میکند که شل کار کنند. همه اینها کار شیطان است و باید همین کارها را بکند. ما هم در همین کارها تربیت میشویم. اگر شیطان در این عالم نبود که تربیت نمیشدیم. اصلاً زمین خوردنها، برخاستنها، ریزشها، رویشها، جهنمی و بهشتی شدنها در همین قضایاست که اتفاق میافتد. اگر اینها نبود که اتفاقی هم نمیافتاد. آنچه که ملاک موفقیت است این است که آیا شما در جهت هدفی که در نظر گرفتهاید موفق بودهاید یا نه؟ بیایید این را بررسی کنیم. بنده ادعایم این است که بیش از حد انتظار موفق بودهایم، آن هم به عنایت بقیهاللهالاعظم بوده است. نیروهایی که الان داریم با 35 سال پیش قابل قیاس نیستند. ما 35 سال قبل اصلاً تشخیص نمیدادیم فساد هست یا نیست! فکر میکنید فسادهایی که الان معلوم میشوند، در زمان جنگ نبوده است؟ بود، ولی اصلاً متوجه نبودیم روی زمین دارد چه اتفاقی میافتد. این جریاناتی که الان دارید تحت عنوان جریان [برخی فتنه گران] میبینید، پشتوانه مالیشان را در زمان جنگ بستند. همان موقعی که صنایع سنگین دست اینها بود. همان پولهایی که باید در جنگ خرج میکردند، در جاهای دیگر خرج کردند و پشتوانههایی برای خودشان ساختند و بعداً بورس را به آن افزودند، ولی در این هنگامه آدم تربیت شد و این آدمها فهمیدند که بد است. اگر جمهوری اسلامی نداشتیم، برای امروزمان آدم تربیت نمیشد و اصلاً نمیشد به افراد نمره بدهیم، یعنی ریزش و رویش.
پس حکومت ما به دلیل داشتن آن هدف هر قدر جلو میرود، بدیها و فسادها کارهایی هستند که حزبالشیطان دارد انجام میدهد و تمام تلاش شما باید این باشد که این حزبالشیطان موفق نشود و این حرکت رو به کمال را متوقف کند تا انشاءالله پرچم به صاحب اصلیاش برسد و او بیاید و آن وقت: «یملاء الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا». ما غیر از ایشان «یملاء الله» نداریم. ما یک عدل نسبی داریم. الان هم الحمدلله تا حد توان دارد اجرا میشود. بیشتر از این زورمان نمیرسد.
{قدرت هاشمی رفسنجانی در جریان امور، بهویژه در دولت کنونی افزون شده است؟}...هیچ! مگر نمیگویید قدرت آقای هاشمی رفسنجانی با این دولت است؟ این دولت اصلاً قدرت دارد که قدرت آقای هاشمی بالا رفته باشد. این دولت را دولت قدرتمندی نمیدانم. دولت قدرتمند که به مردم فحش نمیدهد. دولت قدرتمند که با مجلس در نمیافتد.
{دولت هیچ کار خوبی نکرده است؟}...شما بگویید اصلا کار کرده است که بگویم خوب بوده است یا بد؟ اگر ماشینی دارد با سرعت 80 کیلومتر راهش را میرود و رانندهای آمد و پشت فرمان نشست و سرعت ماشین 70 شد، نمره منفی میگیرد و اگر 90 شد، نمره مثبت میگیرد. اگر همان را جلو برد، راننده، راننده است. سیستم اجرایی ما بالاخره دارد کار خودش را میکند و جلو میرود. میگویید نه؟ دو ماه به آقای رئیسجمهور مرخصی بدهید. اگر چیزی عوض شد!
{راجع به آقای احمدینژاد و بازگشت ایشان به عرصه سیاست}
...موافق بازگشت ایشان نیستم. تاریخ مصرف ایشان تمام شده است، مدل کار هم دیگر به ایشان نمیخورد. باید به سراغ چهرههای جدید بروید و ما آنقدر چهره جدید داریم که نیازی به امثال آقای احمدینژاد نیست. ما مدل آقای احمدینژاد زیاد داریم که آن نواقص را نداشته باشد. یک دانه که نیستند. دارید دنیا را اداره میکنید. اگر نیرو نداشتیم که نمیتوانستیم دنیا را اداره کنیم. دایره را تنگ گرفته بودیم و دائماً بین قدیمیها چرخیدیم و اینجوری شد. به اعتقاد من این دفعه دیگر آخرین خط رفتن به سراغ قدیمیها بود. بابا! برو سراغ جدیدها. یک نفر را آوردی، کار تمام شد. برو سراغ نفر بعدی. در تاریخ نمانید. جلو بیایید. آقای احمدینژاد مال زمانه خودش بود و تمام شد. ما نیروهای خوب زیاد داریم که به وقتش جلو میآیند.
منظور علی مطهری از طرح این سئوالات چیست؟
نمی دانم آقای مطهری هدفش از این حرفها چیست، ایشان را در این قضیه صاحب هدف نمیدانم و معتقدم خود ایشان نمیداند دارد چه میگوید و پیشنهادم این است که پزشکی قانونی، ایشان را معاینه کند، چون حرفهایی که میزند قواره ندارند. حرف باید خطی داشته باشد. شما یا حزباللهی هستی، پیشنهاد حزباللهی میدهی یا حزباللهی نیستی پیشنهاد ضد حزباللهی میدهی. ایشان در همین سخنرانیاش به ساپورت حمله کرده است، یعنی لباس چسبان. از ایشان سئوال میکنم طرفداران آقای میرحسین موسوی چه کسانی بودند؟ چه کسانی را آقای میرحسین موسوی به خیابان میکشید؟ همه عالم و آدم فهمیدند ساپورتپوشها چه کسانی هستند. ماشینها را که نگاه میکردی پر از اینها بود و آقای میرحسین موسوی اگر سر کار میآمد، میخواست این تیپ را به قدرت برساند. شما به اینها حمله میکنی، بعد میگویی چرا این آقایان در حصر هستند؟ بیعدالتی است. آزادشان کنید. این دو تا را چه جوری جمع کنیم؟ شما بالاخره کی و چی را داری میگویی؟ از آن طرف میرحسین موسوی را میخواهد از حصر در بیاورد، از این طرف به دولت می گوید تو چهار هزار میلیارد برداشت کردی. همینها طرفدار آزاد شدن میرحسین هستند. اگر اینها را ناعادل میدانی، پس چطور حرف آنها را میزنی؟ این تشویش نشان میدهد ایشان فهم تمرکز روی مسائل ملی و جهانی را ندارد و هر چه را که به نظرش میرسد میآید و میگوید. واقعاً ایشان را صاحب قوه تشخیص نمیدانم و برایش از این حیث نگرانم. البته هیچ اعتقادی هم ندارم که حرفهایش مهم است. بنده اگر جای نمایندهها بودم هیچی نمیگفتم و اجازه میدادم حرفهایش را تا آخر بزند و برود سر جایش بنشیند. مردم ما دیگر از این مراحل گذشتهاند که این حرفها برایشان خطر باشد. مردم فراز و نشیبهای فراوانی را از سر گذرانده و خیلی سعه صدر پیدا کردهاند و خیلی گسترش ذهنی دارند. اگر بودم فقط یک چیز را از ایشان میپرسیدم و آن هم اینکه شما میگویی این خلاف قانون است. چرا؟ توضیح بدهد، چون حصر اینها عین قانون است. شما نماینده مجلس هستی و قسم خوردهای پاسدار قانون اساسی باشی و دائماً میگویی خلاف قانون! خلاف قانون! اگر قانون اساسی را بلد نباشی، چه جوری میخواهی از حقوق این ملت دفاع کنی؟ ما این همه حقوقدان داریم. به همه آنها بگویید آیا این خلاف قانون است؟ میگویند مصوبات شورای امنیت ملی حاکم بر همه قوانین است. حصر این آقایان مصوبه شورای امنیت ملی است. هر موقع لازم باشد مصوبه میگذارد و آنها را از حصر در میآورد، ولی همین شورای موجود میگوید اینها را از حصر در نیاورید. حالا شما سلیقهات با آقای احمدینژاد نمیخواند، دلیل نمیشود کار قانونی را زیر سئوال ببری.