نكات مثبت و منفي کیروش؛ پرخاشگر و تدافعي اما با ديسپلين
قصه کیروش و فوتبال ایران؛ ما را به تلخکامی، شرطی کردهاند
5 بهمن 1393 ساعت 18:16
گروه ورزشي: برخي از كاربران هميشگي بهارنيوز همواره از نقدهاي ما بر عملكرد كارلوس كيروش انتقاد داشته و خصوصا از اينكه يك سايت اصلاحطلب يكي از منتقدان جدي اوست، ناراحت بوده و البته هستند، اما بايد بپذيريم كه دنياي ورزش با سياست بيگانه است و نبايد اين دو را با هم مختلط كرد. ما همواره از نوع فوتبال تيم هاي آقاي كيروش كه فوتبالي دفاعي است انتقاد كرده و ضمن احترام نهادن به شخصيت ايشان حق خود ميدانسته و ميدانيم كه ايشان را محترمانه نقد كنيم. اما اين نقد دليلي هم نشد و نميشود كه از نكات مثبت او چشم بپوشيم كه اين عين بي انصافي است. براي مثال فارغ از نقد فني آقاي كيروش، بايد منصفانه به يك نكته بسيار مثبت و تاثير گذار او هم اشاره كنيم كه همانا ديسپلين و نظم تيمي و مقابله جدي او با بحث بازيكن سالاري در تيم ملي بود. در دوره مربيگري ايشان هيچكس به خود اجازه نداد موقع تعويض شدن؛ زير ساك بزند يا پيراهنش را در زمين پرتاب كند. او كاريزماي يك مربي سطح بالا را داراست حيف كه سبك فوتبالش، زيبا نيست و صرفا به نتيجهگرايي توجه دارد، كه البته آن هم براي فوتبال ما حاصل چنداني در بر نداشت.
در همين راستا گزارش ایلنا (خبرگزاري نزديك به اصلاحطلبان)، در باره مسائل فني و حواشي تيم ملي، را در زير ميخوانيد: باز هم شکست، باز هم حسرت قهرمانی، همان قهرمانی که کارلوس کیروش بعد از جامجهانی وعده آن را داده بود، اما تمام امیدهای ما بر باد رفت. همچنان قهرمانی در آسیا برای ما رویایی دستنیافتنی است و در حسرت آن میسازیم و میسوزیم. تیم ملی با هدایت کارلوس کیروش در جام ملتهای آسیا ناکام ماند تا همچنان حسرت قهرمانی در قارهکهن بر دل بماند و هواداران فوتبال ایران این رویایقشنگ را دست نیافتنیتر از قبل بدانند، اما در ارتباط با حضور کیروش در تیمملی و عملکرد تیم اول کشورمان در میادین معتبر و بزرگ نکاتی وجود دارد که باید به آن اشاره کنیم.
محاسبات بیحساب در جامجهانی
از همان لحظهای که قرعهکشی جامجهانی تمام شد و نیجریه، آرژانتین و بوسنی به عنوان همگروههای ما مشخص شدند، دوستان کارشناس، آرژانتین و نیجریه را حریفاناصلی ایران برای صعود از گروه دانستند و کسی بوسنی را به حساب نیاورد، هر چند همان روزها گفتیم و نوشتیم که بوسنی را دستکم نگیرید چراکه حریف بسیار سرسختی است و در نهایت هم همگان دیدند سنگینترین شکست ما در جامجهانی برابر همان بوسنی رقم خورد که آن را حریف خود حساب نمیکردیم. گروه ما در جام جهانی گروه بدی نبود و شانس هم صعود داشتیم، اما در روز آخر از همان حریفی ضربه خوردیم که آن را در حد و اندازه خود نمیدانستیم.
تکرار اشتباه در مسلخ آسیا
جام ملتهای آسیا برای ما حکایت دیگری داشت. بعد از جامجهانی، کیروش و حامیانش جو را به سود خود تغییر دادند و سرمربی تیم ملی رسما اعلام کرد در جام ملتهای آسیا به دنبال قهرمانی هستیم. این حرف مرد پرتغالی باعث شد مردم فوتبالدوست ایران با امید و آرزوهای فراوان منتظر شروع جام ملتها باشند، جاییکه 40 سال بود در آن قهرمان نشده بودیم و انگار قرار بود این حسرت چند 10 ساله بالاخره تمام شود. از همان روزی که حریفان ما در جام ملتها مشخص شدند همگان اذعان داشتند از این گروه به راحتی صعود کنیم چراکه بحرین، قطر و امارات در شرایط طبیعی نمیتوانستند حریف ما شوند، اما مشکل ما در مراحل بالاتر بود. جاییکه کارشناسان هم معتقد بودند حریفان اصلی ما برای قهرمانی در آسیا استرالیا، کرهجنوبی و ژاپن هستند و بسیاری از علاقهمندان به فوتبال، تیم ملی ایران را در نیمهنهایی مسابقات میدیدند و کسی به کمتر از این راضی نبود، اما همان اشتباه جامجهانی را باز هم تکرار کردیم. این بار هم حریف مرحله حذفی یعنی عراق را نادیده گرفتیم و بدونتوجه به عراق راهی مسابقات شدیم. ما که قبل از شروع مسابقات ایران را در مرحله نیمهنهایی جام ملتهای آسیا میدیدیم. این بار اسیر عراق شدیم؛ عراقی که مدتهاست ثبات لازم را ندارد و درگیر جنگداخلی است، اما در نهایت ما را در زمین مسابقه شکست داد و به نیمهنهایی جام ملتها رسید تا ما با چشمانی اشکبار استرالیا را به مقصد تهران ترک کنیم.
اعتراض بیحاصل
اعتراض به بازیکن دوپینگی عراق از همان لحظه اول هم مشخص بود که نتیجهای نخواهد داشت و برای این ادعا هم دلایل محکمی داشتیم، اما به هر حال این موضوع مطرح شد تا ملت ساعاتی را سرگرم شوند. اعتقاد نویسنده این است که فدراسیونفوتبال هم امید چندانی به عوضشدن نتیجه بازی ایران و عراق نداشت، اما شاید از این حربه استفاده کرد تا افکار عمومی را به سمتی که دوست دارند منحرف کنند تا شکست ایران و کیروش را در این جام کمرنگتر کنند. شکستی که برای ما سنگین و دردناک بود و این بازیها در نهایت حاصلی برای ما نداشت و کاروان تیم ملی، استرالیا را به مقصد تهران ترک کرد تا همه چیز برای ما در این جام هم تمام شود.
کیروش همچنان پرخاشگر و بدون تمرکز!
قصه کیروش و فوتبال ایران را میتوان از جهات مختلف بررسی کرد، اما آنچه که مسلم است اینکه کیروش دستاوردی برای فوتبال ما جز شکست و ناکامی نداشته است. ما در جام جهانی با کیروش تنها یک امتیاز کسب کردیم که کارنامهای غیرقابل دفاع است و در جام ملتهای آسیا هم نتوانست حتی تیم را به جمع 4 تیم برتر مسابقات برساند تا همچنان ما حسرت به دل بمانیم و کارنامه او در ایران غیرقابل دفاعتر از گذشته شود. کیروش در فوتبال ایران نتوانست موفقیت چشمگیری کسب کند و متاسفانه به لحاظ فنی هم چیزی به فوتبال ما اضافه نکرد، جز یک سیستم دفاعیمطلق که در نتیجهگیری نمیتواند حاصلی برای ما داشته باشد، همانطور که بعد از بازی با بحرین هم نوشتیم «تیم ملی با این شیوه نتیجه نخواهد گرفت» و در نهایت هم دیدیم شیوه دفاعی مطلق کیروش حاصلی جز شکست و ناکامی برای ما نداشت و دست خالی استرالیا را ترک کردیم.
آنچه در مورد مرد پرتغالی باید بگوییم اینکه او همواره در مسابقات رسمی با داوران درگیر بوده، مانند بازی با کرهجنوبی در تهران در مقدماتی جامجهانی 2014 که مشکلاتی را برای تیم ما ایجاد کرد و اخراج شد تا در بازی با قطر از روی سکوها تیم را هدایت کند. یا داستان نمایشهای او در اولسان که با حرکت دست معروفش سرمربی کره را به خانهاش فرستاد و بخت با او یار بود که محرومیتی بینالمللی شامل حالش نشد. آقای پرتغالی در بازی با بحرین هم به دلیل اعتراض با بنجامین ویلیامز جریمه شد و همین زنگ آغاز نمایشی شد که این داور استرالیایی در کانبرا به راه انداخت. او در بازی با عراق در یک چهارم نهایی هم بعد از اخراج مهرداد پولادی از زمین، در حرکتی عجیب و دور از ذهن، کتش را از تن درآورد و با یقهای باز و زنجیریطلا در گردن برای داور مسابقه شاخ و شانه کشید و منتظر بود در پایان نیمهاول از زمین خارج شود تا با او تسویهحساب کند. این شیوه را هرگز در دنیایفوتبال ندیده بودیم، اما اگر کیروش به جای دعوا با داور و به جنجالکشیدن بازی، تمرکزش را روی هدایت تیم ملی میگذاشت تا بازی برده را حفظ کند، شاید امروز به جای عراق در نیمهنهایی بازی میکردیم، اما کیروش که طرح و برنامهای برای لحظاتی که تیمش 10 نفره میشود نداشت، رو به بازیهای کناره زمین آورد تا داخلزمین را از دست بدهد و در نهایت بازنده بازیبزرگ لقب بگیریم. کیروش تیم ملی ایران را تغییر داد و به یک تیم دفاعیمطلق تبدیل کرد و دیگر همان فوتبالهجومی خودمان را هم حتی مقابل تیمهای عربی نداریم تا هم نتیجه و هم شیوه بازی را باخته باشیم. کیروش مردی پرحاشیه و بدون تمرکز بود و در نهایت این رفتار مرد پرتغالی حاصلی جز شکست برای تیم ملی ایران نداشت.
از عرق ملی تا غرور کاذب
تعصب و غیرت ایرانی واژهای است که هرگاه کم میآوریم و به لحاظ فنی حریف رقیبان نمیشویم، از آن استفاده میکنیم و در بسیاری از مواقع هم جواب داده، اما بین عرقملی تا غرور کاذب، فاصلهای به اندازه یک تار مو است. داشتن عرقملی برای مجموعه فوتبال ما کار پسندیدهای است، اما گاهیاوقات این مسئله به غرور کاذب تبدیل میشود و به ما ضربه میزند. مقابل عراق هم از همین ناحیه ضربه خوردیم و فکر نمیکردیم این بازی را ببازیم، چراکه کره، ژاپن یا استرالیا را به چشم دیده بودیم و خود را فارغ از جدالی عربی در بین 4 تیم نهایی مسابقات میدیدیم و کمتر به عراق فکر میکردیم، اما در نهایت همان غرور کاذب به ما ضربه زد و مقابل عراق آنگونه باختیم و با جام خداحافظی کردیم.
چشمهای همیشه بسته فدراسیون
فدراسیونکفاشیان نیازی به نقد ندارد، چراکه در این مدت در تمام تیمهای پایه و بزرگسالان ناکام بوده و شاید تنها موفقیت او صعود به جامجهانی 2014 بود که در گذشته هم برای ما اتفاق افتاده بود و اتفاق خارقالعاده برای ما نبود. حالا اینکه چطور چنین فدراسیون ناکامی به عنوان بهترین فدراسیون سال آسیا هم انتخاب میشود برای ما جای سوال دارد. فدراسیونکفاشیان همواره چشمان خود را بر روی واقعیتها بسته، اما امیدواریم حالا که در جام ملتها شکست خوردهایم، باز هم ناکامی و مرثیههای تکراری برای فوتبالایران نوشته نشود. امیدواریم کفاشیان و دوستانش چشمانشان را باز کرده و واقعیتها را آنگونه که هست ببینند، نه آنگونه که دوست دارند. فدراسیون فوتبال نیاز به یک بازنگری اساسی دارد و با این ناکامیها باید به طرحی نو بیندیشند، نه داستانهایی که ذهن مردم و افکار عمومی را به مسیری غیر از واقعیتها سوق دهد.
مخلص کلام
این جام هم به پایان رسید. با تمام شادیها و غمها. با تمام شور و هیجانی که ایرانیهای حاضر در استرالیا به عشق تیم ملی کشورشان به راه انداختند. با تمام احترام به پرچمهای به اهتزار در آمده در سیدنی، ملبورن، بریزبین و کانبرا. با احترام به ساقها و سرهایی که به احترام یوزی برجسته و قلبی خجسته مقابل رقیبان قد علم کرد. به احترام جامی که از دستان ما باز هم پرید. جامی که 3 بار بالای سر بردیم و حالا حسرتی 40 ساله را یدک میکشیم. این جام تلخ را همه با هم سر کشیدیم و اشک ریختیم. خوندل خوردیم و خوابهای رنگی صعود دیدیدم. خوابهایی که در صبح یکشنبهای لعنتی به کابوسی یأسآلوده پیوند خورد. پایان این داستان را چگونه باید نوشت؟ چه کسانی باید تاوان این حسرت کشنده را بدهند؟ فدراسیونی ناکام؟ مردی پرتغالی؟ مهردادی پولادی؟ یا تصمیمسازانی که نه تاریخ گذشته فوتبالی ما را میخوانند و نه میدانند و نه برنامهای برای آیندهای بهتر دارند. ما را به تلخکامی، شرطی کردهاند...
کد مطلب: 67475