گروه سیاسی: چند وقتی است که تحرکات انتخاباتی شروع شده و با وجود کتمان از طرف برخی گروهها اما جنب و جوش انتخاباتی در آنها دیده میشود. در کنار تلاش جریان اصولگرایی برای رسیدن به اجماع بهخصوص با جبهه پایداری، اخباری از تحرکات حامیان و نزدیکان احمدینژاد نیز به گوش میرسد. مسئلهای که عبدالرضا داوری از حلقه نزدیکان به احمدینژاد درباره نزدیکان رئیس دولت نهم و دهم آن را منکر میشود اما از طرف حامیان او این فعالیت را طبیعی عنوان میکند. در ادامه گفتوگوی سایت آفتاب با داوری را میخوانید:
برخی مطرح میکنند سفر احمدینژاد به مشهد و سفرهایی از این دست جنبه انتخاباتی دارد، این واقعیت دارد؟
فعالیت آقای احمدینژاد بر روال سابق است. به هر حال ایشان هرچند وقت یک بار برای زیارت به مشهد میروند و طبیعتا در این سفرها جمعی از هوادارن با ایشان ملاقات میکنند. این دیدارها از پایان دوران ریاست جمهوری به طور مستمر وجود داشته است. اما اینکه بخواهند از این نوع برنامهها تلقی انتخاباتی کنند نه اصلا به این شکل نیست. ایشان نه اراده معطوف به قدرت دارند، و نه خودشان و اطرافیان و مجموعهای که با ایشان کار میکنند برنامهای برای مجلس دهم دارند.
اما اخباری مبنی بر شروع فعالیت انتخاباتی طرفداران و نزدیکان احمدینژاد منتشر شده است.
دو موضوع را باید از هم تفکیک کنیم، آقای احمدینژاد هشت سال رئیس دولت بودهاند طبیعتا در دوران ایشان چه در سطح ستادهای دولت یعنی وزارتخانهها و چه در سطح صف دولت یعنی استانداریها، مجموعهای نزدیک به پنج هزار مدیر ارشد از طرف ایشان تربیت شدهاند. دولت آقای روحانی همه این افراد را از صحنه خارج کرده است، حالا اگر این افراد تصمیم بگیرند در حوزههایی که مقبولیت اجتماعی دارند وارد عرصه انتخابات شوند این متفاوت است با اینکه بخواهیم یک برنامه انتخاباتی را منتسب کنیم به آقای احمدینژاد. ایشان از دل جریان اصولگرا یک جریان مدیریتی را پرورش دادهاند. شما به سابقه برخی از افراد قبل و بعد از دولت آقای احمدینژاد نگاه کنید مثلا آقای سعید جلیلی، ایشان قبل از دولت آقای احمدینژاد در ردههای میانی وزارت خارجه کار میکرد بعد از دولت تا سطح دبیر شورای عالی امنیت ملی و کاندیدای ریاست جمهوری مطرح شد. این فرایند را دولت آقای احمدینژاد تسهیل کرد، همین طور آقای پرویز فتاح، ستار هرندی، باقری لنکرانی و....
آقای احمدینژاد دوران خود یک سابقه و رزومه اجرایی برای جریان اصولگرا درست کردند که قبلا جریان اصولگرا فاقد آن بود. زیرا هیچ وقت قبل از دولت آقای احمدینژاد اصولگرایان در دولت دست بالاتر نداشتهاند. بنابراین ایشان یک فرصتی برای جریان اصولگرا ایجاد کرد تا یک شبکه مدیریتی جدید به جامعه معرفی شود. حالا این شبکه مدیریتی از دولت بیرون است و اگر تصمیم بگیرند که برای فضای مجلس فعالیت کنند این یک امر طبیعی و بدیهی است. خود مجموعه نزدیک به آقای احمدینژاد یعنی افرادی که از نزدیک با ایشان کار میکنند، مطلقا ارادهای برای بازیگری و نقش آفرینی در انتخابات دهم، ندارد و نخواهد داشت. این تنها یک ادعا نیست شما در آینده این موضوع را به وضوح خواهید دید.
اما آن شبکه مدیریتی که از آن صحبت شد باید به وسیله فرد یا گروهی اداره شود؟
انتخابات در ایران یک پدیده کاملا غیرمتمرکز است. بیشتر مناطق انتخاباتی ما نمایندگان یک یا دو نفره دارند. ما فقط چند شهر بزرگ داریم که بیشتر از ۵ تا ۶ نماینده دارند. این شبکه مدیریتی به شکل طبیعی فعال خواهد بود و از این پنج هزار نفر اگر ۱۰ درصد از آنها هم به صحنه بیایند حدود ۵۰۰ نفر میشوند و میتوانند معادلات مجلس را تغییر دهند. اگر این شبکه منطبق با آرمانها و مطالبات مردم حرکت کند و به همراه جریان اصولگرایی در کنار هم تحلیل درست انتخاباتی داشته باشند و در دام انتخاباتی جناح اصلاحطلب و نزدیک به دولت نیفتند که بخواهند در ادامه برنامه انتخابات سال ۹۲ براساس برنامه سازش مقاومت عمل کنند؛ به نظر من به راحتی میتوانند ۱۵۰ نماینده در مجلس داشته باشد. توجه داشته باشید که این مدیران در مناطق دور افتاده کشور خدمات مدیریتی ارزندهای داشتهاند و مردم از آنها خاطرات شیرینی دارند. همان طور که گفتم آقای احمدینژاد در این روند دخالتی نخواهد داشت چون این مدیران از طرف این دولت حذف شده و مورد اتهام قرار گرفتهاند برای نقش آفرینی حتما به صحنه خواهند آمد.
می گویید این افراد تربیت شده احمدینژاد هستند. پس حامی و زیر مجموعه ایشان به حساب میآیند؟
بله طبیعی است. اینها رشد اجتماعی، سیاسی و اداری خود را مرهون اعتماد آقای احمدینژاد هستند. حالا این شبکه میتواند در معادلات انتخاباتی مجلس دهم خیلی قوی موثر باشد. این فرصت را به نظر من جریان اصولگرا هیچ زمانی در این سطح نداشه است. جریان اصولگرا قبل از دولت نهم و دهم حداکثر یا در مناصب میانی حضور داشت یا در مناصب رسانهای و مطبوعاتی و سیاسی ولی هیچگاه سابقه اجرایی برای مدیریت بخشهای مختلف کشور نداشتند. در واقع میتوانیم بگوییم که آقای احمدینژاد نه یک حضور مستقیم و از طریق این شبکه مدیریتی بلکه یک حضور نیابتی در انتخابات مجلس آینده دارند.
این مجموعه اگر وارد شود مجزا عمل میکنند یا زیر مجموعه اصولگراها هستند؟
حتما این مجموعه در کنار جریان اصولگرا است. اصلا جریان اصولگرا و جریان آقای احمدینژاد در یک وحدت استراتژیک با هم قرار دارند. شاید در بعضی از تاکتیکها تفاوتهایی وجود داشته باشد اما در حفظ آرمانها و پیگیری ارزشهای انقلاب حتما این دو جریان با هم در وحدت استراتژیک است. همانطور که آقای باهنر هم در یک مصاحبه گفته بودند اصلا امکان تفکیک و جداسازی آقای احمدینژاد و حامیان ایشان از جریان اصولگرایی نیست. یکی از نقاط اتصال مهم این دو جریان همین شبکه مدیریتی بزرگ است که به عنوان واسط و کانال ارتباطی بین آقای احمدینژاد و اصولگرایان اقدام میکند.
برخی اشخاص شاخص اصولگرا اصلا احمدینژاد را اصولگرا نمیدانند؟
اولا الان تعاریف کاملا دگرگون شده است. دوم افرادی که در جریان اصولگرا علیه آقای احمدینژاد صحبت میکنند به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسند. عمدتا هم با ایشان مشکل شخصی دارند نه مشکل فکری. نکته سوم اینکه بحث ما فراتر از جریان اصولگرا است. دغدغه آقای احمدینژاد جریان انقلاب است و کسانی که خود را اصولگرا میدانند طبیعتا بخشی از جریان انقلاب هستند اما تمامیت جریان انقلاب نیستند. در حالی که آقای احمدینژاد پیگیری همه آرمانهای انقلاب را مدنظر قرار دارد.
یعنی احتمال دارد جریان فکری جدا از اصولگرا و اصلاحطلب زیرمجموعه احمدینژاد بهوجود آید؟
ایشان به اعتقاد من مهمترین موضوعی را که دنبال میکنند مسئله جریان انقلاب و گفتمان انقلاب اسلامی است. طبیعتا امروز نه جریان اصلاحطلب و نه اصولگرا نمیتوانند تمامیت گفتمان انقلاب اسلامی را نمایندگی کنند. اینجا آن تفاوتها دیده میشود. اعتقاد من بر این است که جریان اصولگرا هم سعی میکند خود را با تمامیت گفتمان انقلاب اسلامی تطبیق دهد.
جریان فکری احمدینژاد را مجزا از جریان اصولگرا میدانید؟
مگر اصلاحطلب و اصولگرا جریان فکری مستقل دارند؟ اینها بیشتر گعدههای سیاسی هستند. اصلا جریان فکری به حساب نمیآیند. من از شما این سوال را میپرسم؛ آیا امروز اصلاحطلبها و اصولگراها برای اداره مدیریت اقتصاد کشور یک برنامه دارند که از آنها با عنوان جریان سیاسی یاد میکنید؟ اینها گعدههای سیاسی هستند و به اعتقاد من نمیتوانند در حوزه گفتمان جریانساز باشند. اتفاقا آقای احمدینژاد چون به سراغ گفتمان انقلاب اسلامی رفته است حتما در حوزه اجتماعی و فکری نسبت به این دو جریان میتواند دست بالاتری داشته باشد.
و جریان احمدینژاد به عنوان گفتمان انقلاب یا جریان انقلاب شناخته میشود؟
بله همین طور است. جریان ایشان چیزی جدای از جریان فراگیر انقلاب اسلامی نیست همان جریان آقای احمدینژاد در درون این جریان در حال حرکت است. هرگروه و هر مجموعهای خود را بیشتر با جریان انقلاب تطبیق دهد طبیعتا با آقای احمدینژاد و آن مجموعه همگرایی بیشتری ایجاد میشود. به هیمن دلیل فکر میکنم چون جریان اصولگرا سعی میکند خود را به جریان انقلاب نزدیک کند اصولگرایان به آقای احمدینژاد به مراتب نزدیکتر هستند تا اصلاح طلبها.
این موضوع که آقای احمدینژاد و جریان ایشان قصد نزدیکشدن به اصلاحطلبها را دارد درست است؟
اولا این موضوع برعکس بوده است؛ یعنی اصلاح طلبها در یک سال و اندی اخیر نمایندگانشان بعضا آمدهاند و با آقای احمدینژاد صحبت کردهاند. ایشان هیچ ارادهای برای ارتباط با آنها نداشته است. البته من به این انگیزه سیاسی نمیدهم به خاطر اینکه ایشان هشت سال رئیسجمهور بودهاند. کشور را در شرایط سخت تحریمها مدیریت کرده است، طرحهای بزرگ ملی را که در دولتهای قبل زمین مانده بود مانند طرح هدفمندی یارانهها اجرا کرده است. طبیعی است افرادی بیایند حتی از دولت فعلی و از نقطه نظرات ایشان آگاه شوند. اما اینکه تلاش کنند تا به اصلاح طلبها نزدیک شوند به این شکل نبوده است. هیچگاه از مسیر بند و بست با چهرهها وگروههای سیاسی حرکت نکردند، تلاش ایشان زمانی معنا مییابد که اراده معطوف به قدرت وجود داشته باشد. یا بخواهد در صحنه سیاسی نقشآفرین باشد. اما خودآقای احمدینژاد و مجموعه نزدیک به ایشان که الان با ایشان کار میکنند مطلقا اراده معطوف به قدرت ندارند. جلساتی هم که گاها در دیگر استانها تشکیل میشود، سنخیت گفتمانی دارد مطلقا سنخیت سیاسی و انتخاباتی ندارد.