گروه سياسي: سیاست و سیاست پیشگی، عرصه ای است که گاه آبروی اشخاص را نیز به پرتگاه ميبرد و نابود ميسازد. سیاستمداری البته در کشورهای مختلف، رویه های متفاوت دارد و هر چه کشورها قانونمدارتر گردند، سیاستمداری به سمت مدیریت و رهبری سوق مییابد و از سیاستبازی به مفهوم عوامفریبی یا حرکتهای پوپولیستی فاصله ميگیرد.
بلوغ سیستم سیاسی و وجود جریانات سیاسی و احزاب قوی خود عاملی مهم در شکل گیری روح مدیریتی و رهبری به جای سیاست بازی و بازی با افکار عمومی، است. هر چه جامعه از آگاهی و فرهنگ بالاتری برخوردار باشد و بلوغ سیاسی افراد و احزاب بیشتر باشد، نگاه مردم به مدیران کلان کشور، تحزبی تر ميگردد و با چنین نگاهی دید منجی گرایانه نسبت به روسای کشور کمتر ميشود.
مدل استقبال مردم از مدیران کشور در جوامع مختلف، به خوبی بیان کننده تاثیر توسعه یافتگی در نگاه منجی گرایانه نسبت به مدیران است، هر چه جامعه توسعه یافته تر باشد مردم نسبت به مسوولین سوال کنندهتر و طلبکنندهتر هستند و هر چه به سمت جوامع کمتر توسعه یافته حرکت کنیم، نگاه مردم به مسوولین نگاه پایین به بالا و منجیگرایانه است، به نحوی که گاهی دیدار یک مقام سیاسی برای مردم در حد زیارت مهم قلمداد ميگردد و البته برای یک سیستم سیاسی نابالغ نیز میزان حرکت مردم در خیابانها و برای روسای کشور، محبوبیت تلقی ميشود و به نوعی مشروعیت.
در واقع نوع نگاه به مدیریت کلان کشور و عدم وجود احزاب قوی برای تیم سازی و اندیشه سازی و همچنین نبود رسانه های بیطرف که بجای بازی دهی افکار عمومی در جهت آگاهی و اندیشهسازی حرکت کنند، منجر به تقویت نگاه منجی گرایانه هم در سطح مسوولین و هم در مردم ميگردد. با وجود چنین نگاهی، گره زدن استقبال مردم در خیابانها با مشروعیت حاکمیت اتفاق خواهد افتاد.
اگر دید مردم نسبت به مسوولین طلبکارانه و بعنوان مسوول و پاسخگو باشد، در صورت فساد در سطح مدیران کلان و برخورد قضایی با آنها، کشور دچار بحرانهای هویتی سیاسی و اجتماعی نمیگردد. به عبارتی باید نوع نگاه مردم به مدیران تغییرات ساختاری یابد. مدیران مردمی هستند از جنس همین مردم که در سیستمی صحیح و در شکل احزاب رشد نمودهاند و به دلیل برخورداری از قدرت سازماندهی، مسوولیتی به آنها سپرده ميشود که باید در مورد خوب و یا بد انجام دادن آن به مردم پاسخگو ودر مقابل قانون یکسان باشند.
اتفاقاتی که طی سالهای گذشته و در دولت احمدینژاد افتاد و تغییر نگاه مردم و حتی بی تفاوت شدن آنها به نظام سیاسی کشور، ناشی از بزرگ نمودن بیش از حد مدیران کشور است. احمدی نژاد و تیم وی را باید گروهی دانست که از خطا مبری نیستند، موسوی، هاشمی و گذشتگان و آیندگان همه انسانهایی هستند که مسوولیتی را پذیرفتهاند و در راه اجرای آن ممکن است دچار خطاهایی گردند. اگر نگاه مردم نسبت به مدیران کلان تغییر نیابد موج سواری، شعارهای پوپولیستی، محبوبیت گرایی نزد مدیران و حتی تملق در نظام سیاسی و مدیریتی نهادینه خواهد شد و سوءمدیریت نیز از همین نوع نگاه نشات خواهد گرفت.
حوادث چند سال اخیر کشور، کمتر سیاستمداری را مصون نمود و به نوعی همه را در سطح خرد و کلان درگیر کرد. البته فضایی برای نقد عملکرد گذشتگان نیز فراهم گردید و حرکتهای تندروانه (همچون اشغال سفارتخانهها) توسط برخي از چپگراهای اول انقلاب که پس از مدتی، در جبهه اصلاحطلبی، به موجسواری مشغول شدند، نیز برای نسل جدید تبیین گردید. اختلافهایی که سالها در سایه جنگ و حوادث ابتدای انقلاب، میان دو گروه چپ و راست مخفی مانده بود به سطح جامعه کشیده شد، اختلافهایی که ابتدا در رویه اقتصادی آزاد و دولتی شکل گرفت ولی در این سالها مشخص گردید که با وجود جای خالی احزاب، این اختلافها فراتر از اقتصاد است.
در همین کشمکشهای سیاسی و رقابت بر سر منابع و قدرت، بودند سیاستمدارانی که هیچ گروهی از راست و چپ، نتوانستند به آنها برچسبی بزنند، البته منظور برچسب سیاسی نیست، بلکه برچسب اخلاقی و اقتصادی. براي مثال، احمدینژاد که به افشاگری! معروف شد، هیچ سخنی علیه سیدمحمد خاتمی نزد و يا همه کسانی که، مدیران سابق کشور را نشانه روی ميکردند، نتوانستند از فساد اداری و یا اقتصادی و یا اخلاقی وی و قاطبه نزديكان و ياران او حرفی به میان آورند. این خود جای امید را برای مردم باقی ميگذارد.
سیاست هر کجا که با اخلاق همراه گردد، مدیریت و رهبری را ایجاد مينماید و شاید حوادث چند ساله اخیر نشان دهنده این است که مدیریت كشور جای خود را به سیاستبازی داده است و رقابت بر سر قدرت و منابع ثروت، که اگر چنین باشد، باید بیش از این منتظر بداخلاقیهای سیاسی، اتهام زنی و درگیریهای لفظی بیهوده بود و در این میان این مردم متوسط به پایین هستند که هر روز زندگیشان از روز قبل فلجتر خواهد شد.