گروه فرهنگی: یک منتقد با اشاره کیفیت مجموعههای رمضانی تلویزیون، اظهار کرد: تولید و پخش سریالهای «دردسرهای عظیم 2» و «پایتخت 4» نشان داد که هنوز در ارتقاءبخشی ساختار نمایشی رسانه ملی اتفاق جدیدی رخ نداده است.
هوشنگ صدفی در ادامه یادآور شد: با شکلگیری ادارهی کل نمایش در دورهی جدید رسانه ملی، انتظار میرفت آثار نمایشی قابل تأملی در این حوزه تولید شود؛ چرا که در شکلگیری ساختار نمایشی سیما بر نکاتی چون ساماندهی یکپارچه روند تولید، موضوع، محتوا و ساختار، با هدف ارتقاء سطح کیفی تولیدات رسانه ملی تاکید شده بود.اين منتقد تلویزیون و سینما با ارسال مطلبی، توضیح داده است: در این مطلب قصد نداریم سیاستهای نمایشی رسانه ملی را به چالش بکشیم اما انتظار داریم متولیان نمایشی تلویزیون پوسته انحصاری رسانه ملی را بشکافند و طرحی نو دراندازند.آنچه در زیر میخوانید متن کامل یادداشت ارسالی هوشنگ صدفی - منتقد تلویزیون - است:
قابلیتهایی از «کارگردان پایتخت» که زیر سوال رفت
«به جرأت میتوان گفت که برنامه تلویزیونی «پایتخت 4»، طی این مدت صرفا از اعتبار گذشته به خاطر حضور بازیگران توانمندی چون تنابنده، خمسه، مهرانفر، رامینفر و غیره خرج میکند. فارغ از اینکه در سری چهارم این مجموعه، دستاندرکاران برنامه مدعی طراحی داستانی مطلوبی داشتهاند اما سیر داستانی، نحوه کارگردانی، کشمکشهای داستانی و گره قصههای فرعی نشان میدهد کلیت برنامه، دچار آشفتگی است و با گذشت چند برنامه، تازه سیر اصلی آن با محور مبارزه با زمین خواری و حمایت از محیط زیست تداوم پیدا میکند.
نیمه اول برنامه بیشتر حول محور مرگ زن چینی، سقوط هواپیمای مالزی، خاطرات ارسطو و تلاش اطرافیان برای ساماندهی زندگی او دور میزند. تنوع قصههای خرد چنان این مجموعه را از قصه اصلی تهی کرده که مخاطب عام و خاص صرفا با طیفی از قصههای خرد و بداههپردازی بازیگران باسابقه مجموعه را دنبال میکند؛ البته در این بخش نمیتوان از کنار توانمندی بازیگران ماندگار برنامه و شخصیتهای جذاب جدید «پایتخت 4» چون فهیمه، مطلب، رحمت، بائو و خاله گذشت. استفاده خلاقانه از سبک زندگی ایرانی، بها دادن به خانواده ایرانی و بکارگیری زبان محلی مازنی نیز بر جذابیتهای نمایشی آن افزوده است. برغم ضعفهای فیلمنامه، این مجموعه توانست رضایت مخاطبان عام را در بین برنامههای تلویزیونی ماه رمضان به خود جلب کند.
بگذریم در برخی از مواقع مطول شدن سکانسها و حذف قابلیتهای کارگردان، توانایی خالق اثر، سیروس مقدم را هم زیر سوال میبرد. شاید این موضوع ناشی از قابلیتهای هنری محسن تنابنده در مقام بازیگردانی، بازیگری و فیلمنامهنویسی بوده که موقعیت کارگردان را تا حدی تضعیف کرده است. بازنگری به سری 1 و 2 پایتخت نشان میدهد، توانایی کارگردان مجموعه به خاطر انتخاب لوکیشنکامیون، هدایت و خلق شخصیت بازیگران، میزانسن های متفاوت در لوکیشن محدود و ریتم تند مجموعه با قصه های فرعی توانست سیروس مقدم را به عنوان برنامه سازصاحب سبک در رسانه ملی معرفی کند. به این دلایل منطقی میتوان گفت ادامه پایتخت با این آشفتگی فرم ومحتوا نمی تواند گزینه مناسبی برای ارتقا ساختار نمایشی رسانه ملی باشدهرچند که شاید دست اندرکاران «پایتخت 4 » ازنقد واقع بینانه برنجند .
فیلم سازی مثل سایرکارهای سخت و زیان آور، روح و جسم را می آزارد ولی نباید این نکته را کتمان کرد که برنامه سازان و بازیگران در شرایط سخت تولیدی از بودجه ملی ارتزاق میکنند؛ لذا وظیفه دارند رضایت مخاطبان عام و خاص را برآورده سازند و این موضوع ربطی سایر مولفه های نقادی مخاطبان عام و خاص ندارد. متاسفانه افکارسنجی مستقل و مدونی از برنامههای رسانه ملی نداریم تا بتوان به میزان استقبال تماشاگران از برنامهها با نگاه واقع بینانهای پرداخت.
قصههایی که به زور در «دردسرهای عظیم» گنجانده شده بودند
و اما سریال «دردسرهای عظیم» درقیاس با «پایتخت 4» از قابلیت های کمتری برخوردار بود. این برنامه نمایشی نیز دچار همان آشفتگی داستانی است، نویسنده و کارگردان شاید درمقام طراح اصلی می خواهند با ایجاد بحران پیدا شدن کودک، دوباره لطیف را در مرحله ازدواج با دردسرهای جدیدی مواجه کنند اما بزور قصه های فرعی ازجمله مرگ عمو؛ جعل قولنامه و فروش خانه، قصه اصلی را دچار چالش می کند که در برخی موارد به قصه اصلی نیز لطمه می زند هرچند در بخشی از قصه، کارگردان فراموش می کند " لطیف و بهار" دو شخصیت اصلی قصه، شغلی دارند البته اغلب شخصیت های داستانی این برنامه فاقد شغل مشخصی هستند. ریتم قصه نیز در پیدا کردن پدرو مادر بچه دچار اطناب گویی شده و در برخی موارد عنصر جستجو برای یافتن عامل دردسر فراموش می شود. با توجه به سابقه اندک "برزو نیک نژاد" در مقام کارگردانی، نمی توان انتظاری بیش از آن را داشت.شخصیت پردازی لطیف و ارسلان در قالب دو جوان ساده و صادق در این مجموعه تلویزیونی گاهی به ورطه شخصیتهای پخمه قصه سقوط میکنند. تردید و بدبینی شخصیت های قصه نیز به نوع رفتارهای لطیف در پیدا شدن کودک با توجه به آسیب های اجتماعی جامعه تاحدودی قابل هضم است.
مخاطب انتظار دارد در زمینه شخصیت پردازی جواد عزتی و مهران رجبی در مقام فعالان فیلم سازی ردی از این نوع فعالیت ها را ببیند اما در طول قصه صرفا با دیالوگهایی درباره این شغل مواجه هستیم در شخصیت پردازی مهدی هاشمی، به عنوان بسازو بفروش کمتر موقعیت هایی را از او را شاهد هستیم. برغم ضعف محتوایی و شکلی فیلم نامه، خوشبختانه بازی های روان بازیگران، توانسته این مجموعه تلویزیونی را تاحدودی مخاطب پسند نماید. در خاتمه باید گفت تسلسل برنامه های داستانی بدون پردازش مولفه های شخصیت پردازی ، ایجاد قصه های فرعی مناسب وعدم ضربآهنگ برنامه می تواند برای برنامه سازان تاثیر نامطلوبی را درپی داشته باشد. ضمنا تشویق دیدن برنامه تلویزیونی با ایجاد چاشنی چون توزیع و قرعه کشی سکه، اغلب برای مخاطبان عام و خاص بازتاب منفی درپی دارد که لازم است رسانه ملی تجدید نظری دراین زمینه صورت دهد.»
هوشنگ صدفی در پایان این یادداشت اظهار کرده است:
«هنوز تجربه کافی برای ساخت برنامه های طولانی در رسانه ملی وجود ندارد و انتظار می رود با ساماندهی بخش نمایشی در تلویزیون، بتوان با جذب افراد توانا و باسابقه این بخش جدید را هم فعال تر کرد؛ چرا که رسانه ملی با داشتن بضاعت فنی، کارگردانان و نویسندگان باسابقه، اعتباری بیش از این در بین رسانه های منطقه دارد.»