مارگو ولک زمانی که ۲۴ ساله بود، در زمستان سال ۱۹۴۱، از آپارتمان والدین خود در برلین که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود، فرار کرد و به خانه نامادریاش در دهکدهای در لهستان پناه برد، اما این خانه از قضا، در سه کیلومتری یکی از محلهای اقامت هیتلر بود، جایی که او از آنجا جبهه نبرد شرق را رهبری میکرد.
رئیس این مرکز، یک نازی پیر بود، روزی او به مارگو دستور داد که همراه آنها بیاید، از این زمان او در حلقه ۱۵ زن پیشمرگ هیتلر قرار گرفت، و در مقطع وحشتناكي از جنايات هيلتر و انبوه شايعات مبني بر پروژه مسموم سازي و قتل وي هر روز مجبور بود غذاهاي فرمانده آلماني را بچشد و خوش طعم ترین غذاها را با چاشني استرس مرگ امتحان می کرد.
زندگي هولناک اين زن به چنان توهمي رسيده بود كه بعد از هر وعده غذايي ساعتي از خوشحالي زنده ماندن گريه ميكرد.
نکته جالب توجه اینجاست که هيلتر سالهاست كه مرده و مارگو اما همچنان در ٩٥ سالگي زنده است.
وی حالا در در همان آپارتمانی زندگی میکند که به دنیا آمده بود، او یاد گرفته است که دوباره از غذاها لذت ببرد، اما هیتلر و کسانی که را که چنان زندگی دشواری را به او تحمیل کردند، از یاد نبرده است.