گروه جامعه: کنکور برای خیلی از دهه شصتیها همان غولی بود که وقتی نامش میآمد، خواب و خوراک خیلیها را بهم میریخت. در آن سالها خیلی از دانش آموزان دو تا سه سالی وقت میگذاشتند، کلاسهای کنکور میرفتند و کتابهای مختلف میخریدند که برنامه ریزی کنند تا در رشته دلخواه خود قبول شوند. فراوانی متقاضیان کنکور آنقدر زیاد بود که مسئولان آموزش عالی به این فکر افتادند که با تأسیس مؤسسات غیرانتفاعی شاید بتوانند آرزوی رفتن به دانشگاه را برای بخش کثیری از جوانان برآورده کنند. این آرزو برای خیلیها محقق شد تا جایی که حالا خبر میرسد که در کنکور امسال حدود 300 هزار صندلی خالی مانده است.
کارشناسان آموزش عالی میگویند، خالی بودن صندلیهای دانشگاهها پدیدهای است که به علت رشد بیش از حد مراکز دانشگاهی و توجه نداشتن به سلایق و علایق داوطلبان بهوجود آمده است. با این حال به هم خوردن تعادل عرضه صندلیهای دانشگاه، گریبانگیر همه دانشگاهها شده است. براساس آماری که وزارت علوم میدهد بیش از نیمی از ظرفیت دانشگاه جامع علمی کاربردی، 500 هزار ظرفیت در دانشگاههای آزاد و حدود 70 درصد صندلیهای دانشگاه های غیرانتفاعی خالی از دانشجو مانده است؛ موضوعی که حالا برخی از کارشناسان آموزش عالی از آن به عنوان «بحران دانشگاه» نام میبرند.
حسین توکلی مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور آماری از وضعیت کنکور امسال میدهد و درباره این بحران میگوید: «تعداد حاضران در کنکور امسال حدود 796 هزار و 164 نفر بوده است که از این تعداد فقط 36 نفر مجاز به انتخاب رشته نشدند. همچنین از تعداد کل شرکت کنندگان 574 هزار و 317 نفر انتخاب رشته کردند که در نهایت 428 هزار و 478 نفر در رشتههای متمرکز قبول شدند. در حقیقت داوطلبانی که انتخاب درست و اصولی داشتند توانستند در دانشگاه پذیرش شوند. با این همه اکنون دانشگاهها شاهد کمبود دانشجو هستند، البته دانشگاههای غیرانتفاعی و غیر دولتی از سازمان سنجش خواستهاند که هنگام اعلام نتایج دانشگاههای غیرانتفاعی چند برابر ظرفیت پذیرش کند. و وزارت علوم باید درباره آن تصمیمگیری کند.»
وی با اشاره به اینکه هم اکنون غول کنکور از دوره کارشناسی به دوره تحصیلات تکمیلی رفته است، میگوید: «دانشگاهها باید روی کیفیت و پذیرش دانشجو در دورههای تحصیلات تکمیلی بیشتر از قبل تلاش کنند. همچنین با افزایش پذیرش دانشجوی غیرایرانی و اصلاح سیاستهای پذیرش دانشجو باید دانشگاهها به این وضعیت سر و سامانی دهند.» ظرفیتهای خالی به لطف مجوزهای پی در پی خالی بودن ظرفیت دانشگاهها دو علت داشت؛ از یک سو هرم جمعیتی تغییر کرد و از سوی دیگر هم دانشگاههای غیرانتفاعی در دولت قبل مجوزهای یک شبه گرفتند، موضوعی که علی عباسپور تهرانی کارشناس آموزش عالی بر آن تأکید میکند و میگوید: این ظرفیتهای خالی فقط به لطف مجوزهای پی در پی بوده است که سالهای نه چندان دور، از سوی مسئولان آموزشی وقت، برای تأسیس مراکز آموزشی غیر انتفاعی داده میشد. مجوزهایی که بدون هیچ ضابطهای صادر شد تا بتواند ورود آسان داوطلبان به دانشگاهها را محقق کند. همین روند بوده، که در سالهای گذشته، صفی طولانی برای دریافت مجوز تأسیس دانشگاههای غیرانتفاعی در وزارت علوم تشکیل شد. کار تا آنجا پیش رفته که از استاد دانشگاه تا نماینده مجلس و حتی فعال صنعتی هم خواستار افتتاح دانشگاه غیرانتفاعی شدند. وی معتقد است: «در اواخر دهه 60 و 70 شانس قبولی در دانشگاهها یک به 10 بود. در آن زمان رشد آموزش عالی آغاز شد و اصولاً دانشگاهها با کمترین تجهیزات و زیرساختها تأسیس میشد. در اوایل دهه 80 کسانی که خواهان تأسیس دانشگاه بودند، باید امکانات و زیرساختهای مناسب را پیشنهاد میدادند، اما متأسفانه از اواسط دهه 80 به این سو بدون فکر اقدام به دادن مجوز در دورههای مختلف کردند.
وی افزود: در برخی مواقع ما شاهد بودیم که این دانشگاهها حداقل استاندارد لازم را هم نداشتند و شخصی که عموماً با رانت فرهنگی این مجوز را دریافت میکرد توجهی به امکانات آموزش نداشت. مسئولان این دانشگاهها، ابتدا با چند اتاق اقدام به پذیرش دانشجو میکردند و بعد که شهریهها از سوی دانشجویان واریز میشد، تعداد کلاسها را بیشتر میکردند یا حتی در برخی مواقع، فضای آموزشی را تغییر میدادند. این در حالی است که دادن مجوز آموزشی به این سادگیها نیست و طبق دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی، تهران و چند کلان شهر دیگر نمیتوانند دانشگاه غیرانتفاعی تأسیس کنند و اگر هم دانشگاه غیرانتفاعی تأسیس شود باید زیرساختهای آن فراهم شود.» با این حال به علت سیاستهای غلط در دولت گذشته و تصمیم گیریهای آنی حالا دانشگاههای ایران با صندلیهای خالی از دانشجو مواجه هستند. باید نشست و دید که مسئولان آموزش عالی چه نسخهای برای این درد تازه دانشگاه میپیچند که هم دانشجو راضی باشد و هم مسئولان دانشگاه.
نگاه جامعه شناس
محمد امین قانعی راد رئیس انجمن جامعهشناسی ایران نگاه دیگری دارد او بر این باور است که نگاه جوانان به علم و دانشگاه ابزاری شده است. وی تأکید میکند: «ممکن است برخی افراد به این مسأله تأکید کنند که در دولت قبل آمارهای کمی مانند تعداد دانشگاهها ودانش آموختگان مقاطع تحصیلات تکمیلی در کشور افزایش داشته است اما دانشگاه را نباید با کارخانه تولید مدرک و کانون نگارش مقالات سطحی اشتباه گرفت؛ دانشگاه تأثیرگذار و مولد دانش وتفکر و راه حل برای مسائل اقتصادی واجتماعی ما به فضای فرهنگی با نشاط و با حفظ استانداردهای علمی و روابط اجتماعی پویا نیاز دارد. در دولت قبل استانداردهای علمی شکسته شده و با افت شاخصهای کیفی روبهرو بودهایم. حالا هم شاهدیم که علاقه جوانان برای ورود به دانشگاه کم شده است. دانشگاه کارکرد خودش را برای جوانان از دست داده است. دانشگاهها زمانی نقش سیاسی،اقتصادی، مشارکت اجتماعی و گسترش ارتباطات اجتماعی را برای افراد داشتند اما حالا تمام این نقشها از بین رفته است، دیگر دانشجویان سیاسی نیستند. شبکههای اجتماعی مشارکت جوانان را در جامعه افزایش داده است و از سوی دیگر هم اکنون با جمعیت زیادی از فارغ التحصیلان بیکار مواجه هستیم بنابراین دیگر جوان دلیلی برای ورود به دانشگاه نمیبیند ترجیح میدهد بعد از اتمام درسش وارد بازار کار شود.»