داریوش احمدیان
برخی انتخاب حسن روحانی را به معنای برگزیدن مسیری میدانند که مردم امید دارند در چنین مسیری محدودیتهای ایجاد شده برای برخی چهرههای سیاسی به واسطه بحران88 از میان برداشته شود. با نگاهی به شعارهایی که حامیان رییس جمهور در دوران انتخابات در هر کوی و برزن چه در شهرهای بزرگ که سیاسیترند و چه در شهرهای کوچکتر سر میدادند هم میتوان متوجه شد که این خواسته لزوما به یک قشر خاص که سیاست را جدیتر از دیگران دنبال میکنند محدود نشده است و تبدیل به خواستهای همگانی شده است.
خواستهای جدی که هر بار خبری نگران کننده از سه محصور میرسد بیشتر از گذشته نمایان میشود. میتوان از پررنگ شدن این خواسته در انتخابات96 در قیاس با انتخابات92 به این نتیجه رسید که مردم همچنان به حل این معضل توسط روحانی امیدوارند و بر این باورند که کلید حل این معضل در دستان رییس جمهور روحانی است. اما آیا به واقع حسن روحانی با توجه به مختصات نقظهای که امروز در سپهر سیاست ایران در آن ایستاده است امکان و توان حل این مسئله را دارد؟
اگر بخواهیم واقع بین باشیم واقعیت آن است که حل این معضل به دست روحانی به معنای افزایش بیاندازه محبوبیت رییس جمهور در جامعه خواهد شد. محبوبیتی که به طور طبیعی برخی تمایلی به آن ندارند به ویژه در شرایطی که روحانیِ امروز دیگر فردی ذیل جریان اصلاح طلبی تعریف شده است و یا حداقل مورد حمایت تام و تمام جریان اصلاحات و بزرگان این جریان سیاسی – فکری است. از همین رو افزایش تصاعدی محبوبیت او به معنای افزایش محبوبیت جریان اصلاح طلبی خواهد شد که قطعا خوشایند اصولگرایان متنفذ در مراکز تصمیم گیری نیست.
دیگر نکته در این میان بروز برخی اختلافات در حوزههای گوناگون اعم از سیاست خارجی، فرهنگی و. . . بین رییس دولت و دیگر تصمیم گیران کشور است. درست است که روحانی به واسطه مشی و روش معتدلانه اش تمام تلاشش را در چهار سال اخیر به کار بست که این اختلافات تبدیل به شکاف و تنش نشود اما وجود چنین اختلافاتی یک واقعیت غیرقابل انکار است. از همین رو نمیتوان انتظار داشت که یک چهره سیاسی همچون روحانی حتی در جایگاه ریاست جمهوری با توجه به بروز اختلافات گوناگون با بخش هایی از نظام سیاسی توان کافی برای حل این معضل را داشته باشد.
حال و با توجه به این که امکان اثرگذاری مثبت روحانی در این مسئله کاهش یافته است باید چه کرد؟ به نظر میرسد که افزایش نقش رییس مجلس در این امر موضوعی است که در سالهای اخیر از آن غفلت شده است. علی لاریجانی فردی است که روابط حسنهای با تصمیم گیران در این پرونده دارد و از سوی دیگر در خصوص بحران88 نیز نشان داده است که نسبت به نگاه تندروانهای که از سوی تندروها تبلیغ میشود فاصله دارد. کلید حل این پرونده در دستان لاریجانی است زیرا:
1ـ روابط قابل قبول با تصمیم گیران نظام در این پرونده
2ـ نگاهی منطقی و قابل پذیرش به آن چه در پس از انتخابات88 رخ داد
3ـ روابط بسیار خوب با مراجع قم برای رایزنیها و استفاده از ظرفیت آنان
4ـ فاصله او با اصلاح طلبان نیز موضوعی است که به خوبی این سیگنال را به کسانی که نگران محبوبیت این جریان هستند میفرستد که در صورت حل این مشکل قرار نیست به محبوبیت این جریان سیاسی افزوده شود زیرا یک چهره اصولگرا این مسئله را حل کرده است.
8سال اصلاحات رفت پشت اعتدال 8سال هم بره پشت اصولگرایان معتدل بعدش دیگه کسی اصلاحات رو قبول و باور نداره (355138)