مهدی خلیلی
مردم شناسی علم جدید و جذابی ازرشتههای علوم اجتماعی است است که البته نه عوام با آن آشنایی دارند و نه خواص به خوبی آن را میشناسند. حتی در بین فارغ التحصیلان علوم انسانی و علوم اجتماعی به خوبی تبیین نشده است. این امر از سویی به مظلومیت علوم اجتماعی واز سوی دیگر به تاریخ کشدار و پرمناقشه این علم بر میگردد. بسیاری از کارشناسان، این علم را معادل جامعه شناسی میدانند. اما واقعیت این است که انسان شناسی فرهنگی (مردم شناسی) بطور کلی مردم شناسی دو لحاظ روش شناسی وقلمرو مطالعه با جامعه شناسی تفاوت دارد.
روشی که در مطالعات جامعه شناسی بکار میرود اصطلاحا روش پهنانگر یا پهنائی نامیده میشود در حالیکه در مردم شناسی از روش ژرفائی یا ژرفانگر استفاده مینمایند. اما از لحاظ قلمرو مطالعه، جامعه شناسی جوامع تطور یافته اعم از صنعتی و سنتی را مورد مطالعه قرار میدهد، در حالیکه مردم شناسی، عمدتا به مطالعه در جوامع ابتدایی یا تطور نیافته میپردازد، ضمن آنکه از روش مردم شناسی برای مطالعه خرده فرهنگهای قومی، زبانی، مذهبی در درون جوامع تطور یافته نیز استفاده میشود. در واقع موضوع اصلی مردم شناسی مقوله فرهنگ است.
فرهنگ همچون چراغی است که دانشمند مردم شناسی در جوامع مدرن به جستجو گری میپردازد تا معرفتی بدست آورد و بشناسد و بشناساند. مسایلی چون فرهنگ اساطیری، اشاعه فرهنگی، تبادل فرهنگی، تهاجم فرهنگی، تغییرات فرهنگی و نسبیت فرهنگیترجیع بند مباحث مردم شناسی است که طرح و آشنایی این موضوعات اکسیری است در جوامع جدید که میتواند به حل مشکلات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و پرهیز از جنگ و جنایت و تفرقه کمک نماید. متاسفانه از جوامع عقب مانده تا جوامع در حال توسعه و جوامع پیشرفته در تلهی قبیله گرایی و ملی گرایی خویش گرفتارند و خود را برتر و سرتر از جوامع دیگر میدانند و بر اسا س آموزههای ذهنی مبتنی بر مطلق نگری فرهنگی، با جوامع دیگر ارتباط برقرار میکنند و البته ارتباطاتی که به جنگ و جنایت منجر میشود. مساله فرهنگ نسبیت فرهنگی به رغم اینکه انسان، فرهنگیترین حیوان است و تفاوت انسان با حیوان در مقوله فرهنگ میباشد، اما مسالهای مبهم و کمتر شناخته شده در معرفت اجتماعی و انسانی است. آنچه در این یادداشت کوتاه به عتوان طرفه و تحفهای برای روز مردم شناسی تاکید مینمایم، نوشتهی رالف لینتون مردم شناس است.
او در این یادداشت، آمریکایی صد درصد را به سخره میکشد و نشان میدهد زندگی یک آمریکایی در شبانهروز خواهناخواه هرگز «آمریکایی» نیست. رال لینتون در آمریکایی صدر درصد مینویسد: بی گمان هر آمریکایی معمولی میکوشد که خود را یک آمریکایی تمام عیار نشان دهد و به هر قیمت، برای حفظ میراثهای گران بهای خود تلاش کند. با وجود این، عقاید، ابداعات و بالاخره فرهنگ جوامع دیگر، قبلاً راه خود را در تمدن او گشوده اند؛ بدون این که او متوجه شود که چه اتفاقی رخ داده است. صبحگاهان، یک آمریکایی کامل و تمام عیار را در نظر بگیرید که با پیژامایی که در اصل، لباس سرخ پوستان غرب بود، در بستری که ابتدا از آسیای صغیر یا ایران آمده، دراز کشیده است. وی از سر تا نوک پا در فرآوردههای غیرآمریکایی پوشیده شده است.
پنبه، اولین بار در هندوستان به دست آمد. کتان، در خاورمیانه پرورش یافت. استفاده از پشم حیوانات بومی، ابتدا در آسیای صغیر رایج گشت. کشف و استفاده از ابریشم، اولین بار به وسیله چینیها صورت گرفت و تمامی این مواد اولیه، با روش هایی که در آسیا به وجود آمد، تغییر شکل داده شد. اگر هوا زیاد سرد باشد، قهرمان ما در زیر لحافی از پر قو میخوابد که در ممالک اسکاندیناوی ابداع شده است. او بیدار میشود و نگاهی به ساعت که در اروپای قرون وسطی اختراع شده، میاندازد و «صبح به خیر» را به صورت مخفف یک اصطلاح لاتینی میگوید و شتاب زده به حمام میرود. در حمام شاید بیندیشد و احساس کند که در درون یک فضای کاملاً آمریکایی است...
روز مردم شناسی بهانهای است برای تقدیر از دست اندرکاران و پژوهشگران و عالمان این معرفت که بی اداو بی ادعا مشغول جستجوگری در این رشته اند. امید است که این معرفت بتواند به جایگاه شایسته خود دست یابد و نقشی مهم در حل مسایل اجتماعی و فرهنگی داشته باشد و این چراغ معرفت و این دانش فرهنگ به روز باشد وبه نیازهای روز توجه نماید.