علیرضا رئیسزاده *
مدارس سمپاد (استعدادهای درخشان) و مدارس نمونه دولت دارای اشکال بسیار هستند و ما هرگز چنین مدارسی با چنین ماهیت و شکلی در کشورهای پیشرفته دنیا نداریم. به عنوان یک مدرس دانشگاه و سازمان استعدادهای درخشان (سمپاد یا همان تیز هوشان) چنین مدارسی با وضعیت کنونی کمتر ازیک جرم و جنایت در حق منافع ملی کشور نیست و دلایل آن هم روشن و مبرهن است اما گویا کسی جرات مخالفت را با آن را ندارد چرا که ممکن است به ضدیت با نخبه پروری و تیزهوشان و... متهم گردد.
ناخودآگاه یاد داستان «هانس کریستین اندرسن» دانمارکی میافتم همان جایی که دو خیاط شیاد قرار بود در مقابل دریافت پولی هنگفت لباسی بدوزند از جنس طلا برای پادشاه، لباسی که تنها حلالزادهها میدیدند وآدمهای نانجیب و. . . نمیتوانستند ببیند، همه و حتی خود پادشاه ازترس اینکه مبادا نانجیب و. . . خوانده شوند در تعریف لباسی که وجود نداشت سخن میگفتند و وقتی پادشاه نگون بخت از میان جمعیت انبوه گذشت همه به دروغ در ستایش از آن لباس غریو شادی و فریاد سر دادند جز کودکی که برخلاف سفارش مادرش فریاد بر آورد چرا پادشاه لخت است و دیگر کودکان هم، سر انجام جمعیت یکپارچه فریاد زد چرا پادشاه لخت است؟ و... آیا در اینجا کودکان دیگری هم پیدا میشود؟
فرض کنید شما به یک فرد غیر ایرانی بگویید ما از میان صدها هزار کودک و نوجوان ایرانی و بعد از امتحان و تستهای طاقت فرسا تعداد محدوی دانش آموز را انتخاب میکنیم با بهترین معلمان و امکانات و در طی حداقل ۶ سال و بعد از کار فشرده و توانمندسازی آنها که از بهترین سرمایههای این مرز و بوم به شمار میروند مثل یک دسته گل، رایگان تقدیم ممالک پیشرفتهای چون آمریکا، آلمان و انگلیس و کانادا و.. . میکنیم! آیا آن فرد بر ما نمیخندد، ما را دیوانه قلمداد نمیکند؟ این را بیخردی محض نمیپندارد؟ ما را خائن به منافع ملی نمیداند؟ طبق تمامی آمارها، شواهد و قرائن انکار ناپذیر قریب به اتفاق بچههای مدارس تیزهوشان قبل یا بعد از ورود به دانشگاههای برتر کشور، ایران را به مقصد کشورهای غربیترک میکنند و بر نمیگردند. همین چندی پیش که سخن از فرار مغزها و ژن خوب شد در شبکه اول سیما مجری میگفت از ۱۵۰ دانشجوی ورودی رشته ریاضی دانشگاه شریف جز یک نفر همه به خارج رفتند.
کسانی که از کشور مهاجرت میکنند احساس میکنند این کشور ظرفیت آنها را ندارد ویا دنبال پیشرفت بیشتری هستند، بر آنها حرجی نیست روی سخن ما با کسانی است که دست اندر کار، مجری و طراح مدارس استعدادهای درخشان در آموزش و پرورش هستند. البته اگر با دیده انصاف نگاه بنگریم آموزش و پرورش به عنوان متولی امر آموزش کشورتا اینجا نه تنها باید شماتت شود که جای بسی تشویق دارد و ظایف خود را به بهترین نحو انجام میدهد اما آنچه در مورد آموزش و پرورش غیر قابل قبول و توجیه ناپذیر است این است که با آب و تاب از موفقیتهای چنین مدارسی میگوید و تعداد قبولی و پذیرش آنها را در دانشگاههای کشور به رخ میکشد اما چرا از این بیهودهکاریهای ما سخن نمیگوید؟ چرا نمیگوید این بهترین افرادی که من تحویل دانشگاه و جامعه میدهم کجا هستند؟
خروجی این کار چیست؟ چرا کسی متولی جلوگیری از فرارمغزها نیست؟ چرا کسی مسئول ظرفیتسازی برای ماندن این بچهها نیست؟! اغلب نفرات برتر کنکور کشور که تقریبا همه از بچههای همین مدارس سمپاد هستند الان کجایند وباید پرسید چرا این وزارت زیر با رمسئولیت و هزینههای گزاف و کمرشکن چنین مدارسی میرود و چرا «آ و پ»در چنین وضعیتی این مدارس را تعطیل نمیکند چرا آ وپ باید نقش «مامورم و معذورم» را بازی کند؟ این مدارس چه سودی عاید کشور میکنند؟ تقریبا هیچ. بله هیچ! وقتی درصد بسیار بالایی از آنها به خارج میروند و بر هم نمیگردند و یا سودای رفتن را در سر میپرورانند!
کشورهای مقصد بخوبی به سیستم آموزشی ایران آشنا شدند و حتي دانشآموزان سال آخر دبیرستانهای سمپاد را به راحتی میپذیرند. آنها انبوهی از نحبگان را در کشوری مییابند که مشتاقانه مایلند مهاجرت کنندچه بسا کشورها رقابتهایی فشرده و پنهان بر سر تصاحب نخبگان دارند! برای آنها چه سرمایهای بهتر از این نخبگان؟! آنها هم خوب میفهمند که سیستم آموزشی ایران تا اینجا کارش را بخوبی انجام داده، میماند همان مرحله آخر که کوچاندن و جذب کردن این استعدادهای بکر و خلاق ایرانی است! آنها روی جذب نخبگان ایرانی حساب ویژهای باز کردند، زمان دانشجویی ما در دانشگاه شهید بهشتی تهران فرمهایی توزیع میشد که چگونی و روند درخواست پذیرش از دانشگاههای کشور هایی چون آمریکا و انگلیس و... را توضیح میداد و کاری که هنوز هم با شدت بیشتری ادامه دارد هر نخبهای به راحتی تمام میتواند راهکارهای خروج از کشور راپیدا کند.
آیا سزاوار است ما پولی را که متعلق به همه دانشآموزان ایرانی است و در حالی که بچههایی در خوزستان و سیستان و کردستان و. . . کفش ندارند که به مدرسه بروند این همه امکانات و پول را در اختیار کسانی قرار دهیم که بهترین خدمات و کاربری آنها درآمریکا و کشورهای ديگر ارائه میشود؟ آیا این با عدالت آموزشی سازگار است؟ با منافع ملی چطور؟ هیچ کس با نخبهپروری و مدارس استعدادهای درخشان (گرچه ماهیتا در ایران دارای اشکالات متعدد ساختاری و شکلی هست) مخالف نیست و اگر این نخبگان و دانشجویان در کشور میماندند چه کاری بهتراز این؟!
اما سؤال اساسی اینجاست وقتی که ما توانایی ظرفیتسازی و استفاده از این افراد را در کشور نداریم و نتوانستیم مسیری را فراهم کنیم تا اغلب این بچهها در کشور خدمت کنند و هیچ ارادهای هم نیست و یا توانایی آن را ندارد که جلوی مهاجرت این افراد را بگیرد و مهاجرت دانش آموزان و دانشجویان چنین مقیاس وسیعی رخ میدهد و با چنین حجمی به خارج از کشور میروند و عملا هم بر نمیگردند فلسفه وجودی این همه مدرسه و امکانات از بودجه کشور برای چنین افرادی چیست؟ آموزش آنها با این همه هزینه هنگفت چه سود و شوری برای ما دارد؟ چرا وقت بهترین معلمان و امکانات را هدیه به آمریکا و. . . میکنیم؟
شوربختانه بسیاری دانش آموزان چنین مدارسی از همان اول دبیرستان تمام حواس و تمرکزشان بر رفتن متمرکز است در حالی که تمامی و بهترین امکانات پیشرفته را استفاده میکنند و این در حالی است که آموزش و پرورش ما از نداشتن بودجه در همه جا منجمله مناطق محروم بهشدت رنج میبرد. حالا شما چگونه با این موضوع کنار میآیید وقتی میبینید در حاشیه شهر مدارسی پیدا میشود که حتی تخته هم ندارند؟ این کار جز ضربه زدن به منافع ملی و هدر دادن آن چه مفهوم دیگری میتواند داشته باشد؟ انصافا کدام آدم عاقل و با وجدانی میپذیرد سرمایه مملکت هزینه افرادی گردد که کوچکترین خدمتی را در حق این مملکت نکنند ویا هیچ احساس تعهدی به این کشورنداشته باشند؟
آیا این قصه تلخ، مضحک، خندهدار و گزنده نیست؟ آیا کسی هست جلوی این مصیبت و فاجعه را بگیرد؟ یا ما باید ظرفیتسازی کنیم و ابزار و اهرمی برای مانع از فرار این دانشآموزان و نخبگان بیابیم یا هم اینکه از آنها و خانوادههایشان تعهد گرفته شود که در صورت خروج و عدم برگشت به کشور هزینهای را که در چنین مدارسی و به صورت خاص هزینه شده، پس گرفته شود تا صرف آموزش همه کودکان ایرانی به ویژه در مناطق محروم شود و یا نهایتا هم اینکه «آ و پ» این مدارس را کلا جمع آوری کند و از تاسیس و راهاندازی اینگونه مدارس جدا خودداری کند تا هر کس که به خارج از کشور میرود حداقل این چنین هزینه آموزشی کشور را نبلعد و داغی بر دل دوستداران این کهن مرز و بوم نگذارد.
(* مدرس دانشگاه و مدارس سمپاد، یکی از مترجمین کتاب سه جلدی «نظام آموزشی کشورهای جهان» که شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر کرد.)